English Version
This Site Is Available In English

جهان‌بینی کنگره دروازه‌ای از رحمت الهی بود

جهان‌بینی کنگره دروازه‌ای از رحمت الهی بود

انسان‌هایی که برای خدا و حق تلاش می‌کنند، کم‌اند اما هستند. به آن سایه‌ها که نام برده شد وصل باشید. آنگاه خواهید دید که وجود این سایه‌ها ،مانند انسان‌هایی است که برای خدا و بی‌صدا تلاش می‌کنند و منتظر پاداش از بندگان نیستند.

در خدمت راهنما همسفر نسرین هستیم تا در مورد دستور جلسه جهان‌بینی با ایشان گفت‌وگویی داشته باشیم.

لطفاً به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید؟

سلام دوستان نسرین هستم همسفر آنتی‌‌ایکس مصرفی مسافرم حسین کراک بود طول درمان یک سال و بیست روز به روش DST با داروی اوپیوم به راهنمایی مسافر سعید و همسفر ارشدی، رشته ورزشی مسافرم والیبال و خودم شنا رهایی از اعتیاد ۱۷سال و ۹ماه و ۱۵روز

راهنما یک معلم است به نظر شما آیا کار راهنما و یک معلم تفاوتی دارد؟ در مورد اینکه فرق بین راهنما و معلم در چیست؟

معلم و راهنما در نظر کلی با هم‌دیگر فرقی ندارند هر دو در حال آموزش دادن علم یا هنری می‌باشند که خود آن‌ها بیشتر آن را یاد گرفته‌اند و الان در اختیار کسانی قرار می‌دهند که به‌عنوان یک شاگرد؛ برای آموزش دیدن به آن‌ها مراجعه کرده‌اند؛ ولی فرق بین معلم و راهنما در این موضوع است که معلم؛ فقط یک شاخه مشخصی از علم یا هنر را آموزش می‌دهد؛ مثلاً یک معلم خیاطی، فقط خیاطی را آموزش می‌دهد یک معلم ریاضی، فقط ریاضی را آموزش می‌دهد؛ اما یک معلم یا یک راهنما کنگره۶۰ که آموزش جهان‌بینی می‌دهد با توجه به تعریفی که از جهان‌بینی داریم استاد امین می‌فرمایند: جهان‌بینی؛ یعنی ادراک، احساس و برداشت ما از دنیای درون و بیرون‌؛ پس می‌بینیم کار یک راهنما در کنگره اینکه یک انسان را پالایش بدهد، احساس و ادراک یک انسان، برداشت او از جهان درون خودش و جهان بیرون خودش را مثبت کند؛ البته این را هم اضافه کنم که‌ جهان‌بینی مثبت داریم، جهان‌بینی منفی داریم؛ اما آن چیزی که در کنگره اتفاق می‌افتد جهان‌بینی اشتباه و منفی ما را؛ یعنی ادراک، احساس و برداشتی که ما به شکل منفی از جهان درون و بیرون خودمان داشتیم آن را تصفیه، تزکیه و پالایش می‌کند تا اینکه ما به یک درک درست و سالمی از جهان درون و جهان بیرون خود پیدا کنیم؛ وقتی انسان از جهان بیرون و درون خود احساس بهتری پیدا کند بر اثر درک این دو جهان قطع یقین؛ وقتی تصمیم می‌گیرد یک رشته علمی یا یک شاخه هنری را یاد بگیرد با احساس بهتری این آموزش را دریافت می‌کند؛ بنابراین می‌شود گفت که راهنما در کنگره زیربنای آموزش هر نوع علم و هنری در آینده را، بعد از جهان‌بینی که انسان در کنگره یاد می‌گیرد زیربنای درست و سالم او را پی‌ریزی می‌کند و این پی یا فونداسیون درست؛ چون ما این را یاد گرفتیم که فوندانسیون زندگی انسان و حال انسان جهان‌بینی است، حالا اگر جهان‌بینی مثبت باشد همه چیز را همه کارهای او را مثبت و درست پیش می‌برد؛ ولی اگر جهان‌بینی منفی باشد می‌شود همان‌که« گر نهد یک خشت را معمار کج، تا ثریا می‌رود دیوار کج »تا ابد الا باد، تا زمانی‌که برنگردد این پی و فونداسیون را درست نکند؛ حتی اگر دکتر شود یک دکتر مضر و مخرب برای این دنیا می‌شود. فرق بین معلم و راهنما این‌جا معلوم می‌گردد که معلم علمی را در اختیار کسانی قرار می‌دهد که ممکن است این‌ها در آینده از این علم یا این هنر در جهت مثبت و الهی استفاده کنند یا در جهت منفی و شیطانی استفاده کنند؛ ولی راهنمای کنگره جهان‌بینی را به انسان‌هایی آموزش می‌دهد تا بدانند هر سلاحی از علم یا هنر یا قدرت یا جایگاه؛ اگر دستتان بود از آن چطور باید استفاده کنید که جز نیروهای سازنده در هستی باشید نه جز نیروهای مخرب جهان‌بینی، هر انسانی تعیین می‌کند که آن از اجزای سازنده هستی باشد یا از اجزای مخرب هستی. 

چه زمانی می‌توان گفت که جهان‌بینی را یاد گرفته‌ایم؟

ما زمانی می‌توانیم بگوییم جهان‌بینی را یاد گرفتیم، ببینید، هیچ علم و یا هیچ هنری انتها ندارد تمام علوم و هنرها نزد خداوند می‌باشد و بس به ما، از آن علم یا هنر فقط اندکی را عنایت و عطاکرده ما نمی‌توانیم بگو‌ییم که ما به یک جایی به آخر جهان‌بینی رسیدیم و دیگر کامل جهان‌بینی را یاد گرفتیم، انسان باید در حال حرکت باشد همان‌طور که قانون هستی در حرکت و در تکاپو بودن می‌باشد؛ اگر انسان از این حرکت هر جایی بایستد و هر نقطه‌ای، اگر چه علم باشه چه هنر باشه تو هر نقطه‌ای انسان بگوید من به آخرش رسیدم دیگر راکد می‌شود؛ یعنی محکوم به نابودی می‌گردد؛ برای همین ما نمی‌توانیم بگوییم که ما به جهان‌بینی کامل دست پیدا کردیم؛ ولی آن نظر عام کنگره می‌باشد، اینکه ما به یک آرامش و صلح درونی برسیم و تجلی این آرامش و صلح درونی در دنیای بیرون ما خودش را قطعاً متبلور خواهد کرد.نشان می‌دهد انسانی که درون او آرام می‌باشد در دنیای بیرون هم آرام است با هیچ پرخاشگری، توهینی یا هیچ بی‌احترامی به هم نمی‌ریزد با هیچ از دست دادنی آرامش خود را از دست نمی‌دهد. ببینید غمگین بودن یک بخشی از احساسات ما است؛ باید آن را به‌عنوان یک حس بپذیریم، غمگین بودن با به‌هم ریختن فرق می‌کند، به‌هم ریختن در حالی می‌باشد که انسان نیروی مخرب می‌شود، دعوا می‌کند، می‌زند، می‌شکند و حال دیگران را خراب می‌کند. ما زمانی می‌توانیم بگوییم جهان‌بینی را خیلی خوب یاد گرفتیم و در مسیر جهان‌بینی درست و سالم داریم حرکت می‌کنیم که به یک صلح و آرامش نسبی در درون و دنیای بیرون خود دست پیدا کنیم. اولین نشانه‌ آن این است که برای ما هر مسئله و مشکلی که پیش آمد قبل از اینکه دعوا و تخریب راه بیاندازیم فکر کنیم، دنبال راه حل باشیم، از بهترین و کم‌ هزینه‌ترین راه بتوانیم مشکل خود را حل کنیم آن‌ وقت می‌توانیم بگوییم که در مسیر جهان‌بینی درست و سالم داریم حرکت می‌کنیم.

 

شما از خدمتگزاران لژیون موسیقی در کنار استاد امین، استاد جهان‌بینی می‌باشید در این‌ مدت چه نکته‌ای از جهان‌بینی بیشتر برایتان تداعی می‌شود؟

بله حدوداً ۶‌سال می‌باشد که ما در لژیون موسیقی، شاگرد استاد امین و اساتید بزرگ دیگر می‌باشیم. بارزترین نکته‌ای که از استاد امین در دوران ۶‌ساله دیدم در مورد جهان‌بینی آرامش و صبر ایشان در مقابل خطاهای شاگرد است ایشان بی‌نهایت، صبر و شکیبایی دارند در آموزش دادن؛ شاید یک مسئله را بیش از ده بار توضیح می‌دهند و باز می‌پرسند، ده بار به ده طرق مختلف آموزش می‌دهند و در آخر می‌پرسند آیا متوجه شدید همه؟ اگر کسی پیدا شود و بگوید من هنوز متوجه نشده‌ام و استاد امین در آن لحظه اگر جوابی نداشته باشند؛ یعنی روش ساده‌تری نداشته باشند که به طرف مقابل به شاگرد تفهیم کنند می‌گویند: خوب؛ پس به من اجازه دهید که بروم فکر کنم یک راه راحت‌تر و ساده‌تری پیدا کنم؛ برای بیان این درس و این آموزش فوق‌العاده؛ برای من درس بزرگی بود که در زندگی خود خیلی کمکم کرد؛ حتی محیط آموزشگاه خیاطی من، قبلاً آن‌قدر صبر نداشتم و انتظار داشتم که همه با یک بار یا دفعه دومی که توضیح می‌دهم متوجه شوند؛ اما کنگره به من کمک کرد به شاگردان آموزشی که می‌دهم با صبر و شکیبایی باشد و خیلی جالب است که همین صبر و شکیبایی باعث ایجاد پیوند محبت بین راهنما و شاگرد می‌شود و این بارزترین خصوصیات اخلاقی ایشان بود، خصوصیات اخلاقی بسیار زیبنده و زیبایی ایشان دارند حالا این برای من؛ چون گرهی از گره‌های کور زندگی درونی خودم را باز کرد خیلی برای من برجسته بود.

شما یکی از خدمتگزاران قدیمی کنگره۶۰ می‌باشید دلیل این شوق خدمت چیست؟

خوب بله، من حدوداً ۱۹سال می‌باشد که در کنگره خدمتگزار می‌باشم و اینکه چرا اشتیاق دارم به این خدمت، خوب من از بچگی دلم می‌خواست به هر کسی که می‌توانم کمک کنم، هر کاری که از دست من بر‌می‌آید؛ برای دیگران انجام بدهم کنگره برای من این مسیر را باز کرد. من احساس می‌کنم کنگره دست خدا است هر یک دانه‌، یک ذره و یک مثقالی که به کنگره خدمت می‌کنم، در کلام‌ الله می‌فرماید: با خدا معامله کنید تا هفتصد برابر از یک دانه گندم هفت خوشه بروید و از هر خوشه صد دانه گندم؛ یعنی هفتصد برابر خداوند به یک ذره و یک مثقال خوبی و خیر، کاری که انسان در این دنیا می‌تواند انجام بدهد پاداش می‌دهد. دیدن اشک شوق در روز رهایی شاگردی که با حال خراب و در حال متارکه به کنگره آمده بود و امروز با اشک شوق می‌‌آ‌ید تشکر می‌کند، موهبتی می‌باشد که خداوند؛ فقط به بهای خدمت روزی انسان می‌کند، موهبتی می‌باشد که بیرون از کنگره یافت نمی‌شود؛ مگر نه اینکه همه ما دنبال حال خوش می‌باشیم آن حال خوش دقیقاً پاداشی است که روز رهایی انسان‌های دردمند از بند اعتیاد، خداوند کف دستمان می‌گذارد و می‌گوید این پاداش شما است این حال خوب خوش، پاداش تو است، پاداش خدمت مضاف، اینکه من هیچ وقت فکر نمی‌کنم که در کنگره خدمت به کسی می‌کنم در حقیقت و در واقع به خودم خدمت می‌کنم، همیشه از خداوند، همیشه بر سر سجاده بندگی یک دعا و یک خواسته داشتم که خداوندا! روزی خدمت در کنگره و روزی خدمت به هستی را از من نگیر، از من دریغ نکن؛ حتی اگر شایسته نبودم تو به من شایستگی بده کمکم کن که بتوانم خدمتگزار باشم، جز نیروهای مخرب نباشم و جز نیروهای هستی بخش باشم، جز نیروهای احیا کننده باشم و جز نیروهایی باشم که دنیای پیرامون خودم را می‌سازم نه اینکه خراب کنم. این هدف را بیشتر در کنگره پیدا کردم این اشتیاق را همیشه دارم و خداوند همیشه روزی من قرار بدهد که در کنگره خدمتگزار باشم.

مشارکت‌های شما در شعبه اکثراً همراه با اشعار مولانا و دیگر شعرای ایرانی است همیشه این هماهنگی این اشعار با آموزش‌های کنگره؛ برای من دلنشین بوده در این مورد توضیح می‌دهید؟

در مورد اینکه من چرا از اشعار مولانا یا شعرای دیگر استفاده می‌کنم حقیقتاً جهان‌بینی کنگره بود که‌ دلم را باز کرد؛ برای اینکه اشعار و آن لطایفی که بزرگانی؛ مانند سعدی، حافظ، مولانا و دیگر عرفا و ادبای بزرگ نامی‌ کشور گفتند را متوجه شوم و درک کنم. جهان‌بینی کنگره، دروازه‌ای از رحمت الهی بود؛ اشعار را قبلاً می‌خواندم؛ حتی کلام‌ الله را خیلی قبل‌تر از کنگره می‌خواندم، معنی آن را می‌خواندم؛ ولی چیز زیادی دستگیرم نمی‌شد؛ اما جهان‌بینی کنگره؛ برای من همه این‌ها را باز کرد، جهان‌بینی کنگره؛ برای من مثل الفبای فهمیدن این حرف بزرگان بود، این نصیحتی که بزرگان کردند، من ارتباط می‌گیرم با بزرگان، این را من یک بار با استاد امین هم در میان گذاشتم گفتم که استاد من یک وقت‌هایی که شعر می‌خوانم؛ مثلاً دارم شعر سعدی می‌خوانم، از حافظ یا حضرت مولانا احساس می‌کنم که این‌ها در جهان مأورا‌ یک جایی مثل کنگره دارند یا اینکه در زمان حیات خودشان در زمین به آینده سفر کردند و دیدند کنگره را، کنگره‌ای که ما الان داریم دیدند و درس‌ها‌ و اشعار آن‌ها منطبق با درس‌های کنگره است به حدی آموزش‌ها به هم نزدیک می‌باشند، کلام الله به حدی نزدیک به آموزش‌ها کنگره است و قرابت دارد، که اصلاً اگر یک نفر در هر دو زمینه مطالعه داشته باشد خیلی سخت تشخیص بدهد که مثلاً این جمله یا این پیام از اساتید آقای مهندس و کتاب۶۰ درجه است یا فرمان خداوند در کلام الله است خیلی سخت است؛ اگر خواندن شعری از اشعار بزرگان به دل مخاطب می‌نشیند دلیل آن این است که همه این پیام‌ها، همه این آموزش‌های کنگره و این اشعاری که بزرگان گفتند همه از یک منبع سرچشمه می‌گیرند آن منبع، منبع الهام الهی است آن‌جایی که حضرت سعدی می‌فرماید: «دل‌نشین شد سخن من تا تو قبول کردی آری آری سخن عشق نشانی دارد». جناب سعدی می‌گوید: «حرف من زمانی به دل مردم نشست که خدا اول او را قبول کرد »خدایا تو قبول کردی تا دل به دل مردم نشست چرا؟ چون حرف من حرف عشق و خدا است، خود عشق؛ برای همین که به دل دیگران می‌نشیند آن بیتی که می‌آورم اعتقاد من این است که چون نمی‌توانم آن دریافتی را که از کنگره و از جهان‌بینی کنگره داشتم کامل و خلاصه بیان کنم؛ برای همین متوسل می‌شوم به یک بیت شعر از هنرمند‌های بزرگ از عارف‌ها و شعرای بزرگ نامی که آن‌ها در یک بیت به زیباترین شکل ممکن حق‌ مطلب را ادا کردند و من نقل قول می‌کنم از این بزرگان تا به آن مطلبی که منظور نظر من است برسم و خدا را شکر می‌کنم به‌خاطر اینکه من را در کنگره قرار داد تا بتوانم از آموزش‌های ناب جهان‌بینی، هم دنیای درون خود را شروع به بازسازی کنم و در حال بازسازی می‌باشم هم دنیای بیرون خود را و توصیه‌ من این است که حتماً بخوانید همه آدم‌ها، همه باید بخوانند اشعار بزرگان را، اشعار شعرا و عرفای بزرگ را، آن وقت است که خیلی بهتر و عمیق‌تر به آموزش کنگره می‌شود پی برد.

سخن آخر؟

سخن آخر اینکه کنگره۶۰ و جهان‌بینی همان ریسمان الهی است که خداوند در کلام الله فرمود: وَ اعْتَصَمُوا بِه حَبْلِ الله جَمیعَاً وَ لاٰ تَفَرَقُوا همگی به ریسمان الهی چنگ بیندازید، هم کنگره با پیام محبت آمده به ما بگوید که تمام ذرات هستی را دوست بدارید؛ چرا که هر ذره در هستی، مأموریت خود را انجام می‌دهد؛ حتی نیروهای منفی، ذرات مثبت و سازنده را دوست بدارید با آن‌ها هم حس شوید به آن‌ها نزدیک شوید و ذرات منفی را از خودتان دور کنید؛ اما با آن‌ها ستیزه نکنید که ستیزه کردن با نیروهای منفی و نیروهای بازدارنده، محکوم به شکست و نابودی می‌کند. کنگره درس عشق و محبت را به ما می‌آموزد که همان ریسمان الهی است امیدوارم که همگی ما در این مسیر، در مسیر جهان‌بینی و عشق ورزی، پوینده و پاینده باشیم. ممنونم از اینکه به من فرصت دادید تا صحبت‌هایی داشته باشم ممنونم از مصاحبه شما را به خدای بزرگ می‌سپارم.

مصاحبه شونده: راهنما همسفر نسرین (لژیون اول)

مصاحبه کننده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم)

ویراستار: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم)

ارسال: همسفر منیژه رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم)

همسفران نمایندگی اسلامشهر 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .