زمانی که برای اولین بار کلمه جهانبینی را شنیدم، با خود گفتم منظور چیست؟ در آن زمان برای آشنایی مختصر با جهانبینی یک بررسی کوتاه در اینترنت انجام دادم که بهطور کلی به چه چیزی جهانبینی میگویند و پرسشی که در ذهنم پدید آمد این بود که آیا جهانبینی به معنای دیدن جهان است؟ بایستی چه جهانی را ببینم؟ و ...؛ پس از جستجو در اینترنت با تعاریف مختلفی روبهرو شدم که چند مورد از آنها را ذکر میکنم:
جهانبینی به معنای نگرش کلی به هستی و انسان است که پاسخگوی سؤالات اساسی او میباشد؛ سؤالاتی از قبیل اینکه آیا جهان آفریدگاری حکیم و توانا دارد یا خودبهخود بهوجود آمده است؟ آیا جهان غایتی دارد و به سوی هدفی تعیین شده در حرکت است؟ آیا انسان در اعمال و رفتار خود مختار و مسئول است یا مجبور و فاقد مسئولیت؟ آیا انسان پس از مرگ نابود میشود و مرگ به معنای فنای حیات آدمی است یا به معنای تغییر شکل حیات انسان است و آدمی حیاتی جاودان دارد؟ اگر حیات آدمی جاودان است، نیکبختی و شوربختی در حیات پس از مرگ چگونه است و به چه عواملی بستگی دارد؟
حقیقتاً زمانی که اینها را میخوانیم ممکن است به سختی برایمان قابل هضم و درک باشد و با خود بگوییم این کلمه (جهانبینی) چه محتواهای سنگینی در خود دارد؛ اما در نگاه کلی جهانبینی به معنای جهانشناسی است نه جهان احساسی و به مسئله معروف شناخت مربوط میشود. شناخت از مختصات انسان است، بر خلاف احساس که از مشترکات انسان و سایر جانداران میباشد، پس جهانشناسی نیز از مختصات انسان است و به نیروی تفکر و تعقل بستگی دارد.
جهانبینی نوع برداشت و طرز تفکری است که حذف یک مکتب درباره جهان و هستی عرضه میدارد و برای زیرساز و تکیهگاه فکری آن آموختن علم الزامی است. این زیرساز و تکیهگاه اصطلاحاً جهانبینی نامیده میشود که همه دینها، آئینها، مکتبها و فلسفههای اجتماعی متکی به نوعی جهانبینی بودهاند؛ بهعبارتی دیگر جهانبینی مجموعهای از بایدها و نبایدها در زندگی و رفتار انسان است که مایه سعادت و کمال او در این جهان و جهانهای دیگر میگردد.
جهانبینی به ما خبر میدهد از اینکه چه چیزی وجود دارد، چه چیزی وجود ندارد یا چه قانونی بر جهان و انسان حاکم است، چه قانونی بر جامعه حاکم است، حرکتها به سوی چه جهتی است، طبیعت چگونه حرکت دارد و اصلاً هستی چیست؟ هر طور که ما در مورد جهانبینی فکر کنیم، ناچار ایدئولوژی ما تابع جهانبینی ما خواهد بود. برای مثال امکان ندارد که انسان، جهان را ماده محض و انسان را مادی محض بداند؛ پس این است که اکثراً میگویند ایدئولوژی زاده جهانبینی است.
اما تعریف جهانبینی در کنگره با چیزی که در بیرون از این سیستم گفته میشود متفاوت است و آموختیم که آنچه ما نسبت به كل هستی (جهان درون و جهان بيرون) برداشت، ادراک، دريافت و احساس میکنيم، جهانبينی نام دارد. جهانبينی درون شامل: ادراک، احساس و ... ما نسبت به خودمان است و جهانبينی بيرون شامل: ادراک، احساس و ... ما نسبت به تمام هستی است.
در جهانبینی کنگره۶۰ استاد امین دژاکام برای هر قسمت ابتدا یک مثلث تعریف کردهاند تا بتوانیم درک درستی از آن داشته باشیم که در ادامه آنها را نام میبریم: مثلث دانایی، مثلث جهالت، مثلث دانایی مؤثر و ... مثلث دانایی شامل تفکر، تجربه و آموزش است که اگر یک انسان بخواهد از دانایی متعادلی برخوردار باشد بایستی هر سه ضلع این مثلث را همزمان با هم رشد و ارتقاء بدهد؛ در غیر اینصورت اگر تنها تفکر رشد کند؛ اما دو ضلع دیگر رشدی نداشته باشند، نتیجهای در بر نخواهد داشت.
در مقابل آن مثلث جهالت قرار میگیرد که به ترتیب شامل ترس، ناامیدی و منیت است. این مثلث دقیقاً نقطه مقابل مثلث دانایی است؛ به این صورت که ترس در مقابل تفکر، ناامیدی در مقابل تجربه و منیت در مقابل آموزش قرار میگیرد و اضلاع مثلث دانایی را از کار میاندازد.

در کتاب چهارده مقاله آقای مهندس بیان کردهاند که حلقه مفقوده همان جهانبینی است؛ بهطور کلی جهانبینی یعنی قوانین درست زندگی کردن را یاد بگیریم و بهگونهای زندگی کنیم که نه آسیبی به خودمان بزنیم و نه به دیگران آسیبی وارد کنیم. به دیگر سخن جهانبینی، محور اصلی حرکت در کنگره۶۰ است. این اصل، یکی از مهمترین دلایلی است که سبب شده کنگره روزبهروز در حال رشد، توسعه و جهانیشدن باشد و میزان بازگشت در آن، در مقایسه با گروهها یا سیستمهای دیگر، کمتر مشاهده شود.
تمامی جزوات، مقالات، سیدیها و کتابهای مرتبط با جهانبینی در کنگره۶۰ به این جهت طراحی شدهاند که فرد بتواند ریشه و منشأ مشکلات خود را بیابد و پس از شناخت آنها، مسیر تغییر را آغاز کند. در زمینه اعتیاد نیز بزرگترین چالش، ضلع جهانبینی است؛ زیرا در گذشته تمرکز ما عمدتاً بر روی جسم بوده است؛ اما اکنون که در کنگره آموزش گرفتهایم متوجه شدهایم که برای درمان اعتیاد نباید تنها جسم را در نظر بگیریم و روان و جهانبینی هم نیازمند تغییر است.
ما در جهانبینی صور پنهان خود را میشناسیم و متوجه میشویم که چیزی به اسم منیت در وجود ما لانه کرده؛ اما میدانیم که با دریافت آموزشهای کنگره میتوانیم به آن غلبه کنیم. در نوشتارهای كنگره۶۰ آمده است؛ برای به تعادل رسيدن جسم و روان كه همانند سوار و سواركار هستند یازده ماه و برای جهانبينی مدتی غيرقابل پيشبينی زمان لازم میباشد. در اين نوشتار ما در پی كاوش و بررسی مقوله جهانبينی هستيم تا بتوانيم مثلث درمان اعتیاد را به شايستگی رسم نماييم و اضلاع آن را بهطور مساوی رشد دهیم.
مسئله فوقالذكر صرفاً به مسافرين كنگره مربوط نیست، به بيانی ديگر تمامی انسانها با این موضوع سروكار دارند و برای رهايی یا رسيدن به آرامش لازم و ضروری است كه دانش خود را پيرامون مسئله جهانبينی ارتقاء ببخشند. مسئله جهانبینی نه تنها در این بعد از حیات بلکه به دیگر ابعاد هستی هم مربوط است! اینکه ما در این حیات فیزیکی چه خلقوخویی را کسب کرده یا چه صفاتی را به خود اضافه میکنیم بسیار حائزاهمیت است. اگر ما انتظار داریم که در همه ابعاد هستی در آرامش باشیم یا به قولی در بهشت برین قرار بگیریم، بایستی ویژگیهای مثبت درون خود و انجام اعمال ارزشی را افزایش دهیم.
آقای مهندس بسیار ساده بیان میکنند که تنها راه انجام گرفتن این موضوع، پرهیزکاری یا دوری از ضدارزشها است؛ زیرا بدون شک همین عمل در تقویت جهانبینی ما مؤثر است. به دیگر سخن اگر ما انسانها از عادات غلطمان برگردیم یا بسیاری از صفات بد و آزاردهنده خود را کنار بگذاریم، به مرور هم بینش و دیدگاه ما تغییر خواهد کرد و هم درکمان نسبت به مسائل زندگی بالا میرود. حال زمانی که به این مرحله رسیدیم، میتوانیم ادعا کنیم که از یک جهانبینی با سطح معقول برخوردار هستیم.
منابع: جزوه جهانبینی ۱ و ۲، کتاب چهارده مقاله، سایتهای متفرقه در باب تعریف جهانبینی
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر امیره (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر امیره (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر حمیده رهجوی راهنما همسفر صفورا (لژیون ششم)
ویرایش و ارسال: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر علیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
684