English Version
This Site Is Available In English

برداشت از سی دی "حلقه های آفرینش"

برداشت از سی دی

عَهد اَلَسْت یا اَلَسْت، به عهد و پیمانی اشاره دارد که خداوند در عالم ذرّ از همه آدمیان گرفته است. این اصطلاح برگرفته شده از تعبیر قرآنی «اَلَسْتُ بِرَبِّکمْ؛ آیا من پروردگار شما نیستم؟» است.  براساس آیات قرآن، خداوند در یک زمان از فرزندان آدم نسبت به ربوبیت خود اقرار گرفته است. حکمت پیمان گرفتن خداوند از انسان‌ها را اتمام حجت بر آنان دانسته‌اند تا در روز قیامت برای شرک ورزیدن به خدا، عدم آگاهی خود نسبت به خداوند را عذر و بهانه قرار ندهند.
به نظرِ مولانا انسان‌ها در روزِ الست، با خدا پیمان بسته‌اند که جز او را نپرستند و اکنون در این دنیا، آن پیمان خود را از یاد برده‌اند. شایسته است که عاشقانِ حضرتِ حق، به پیمانِ الست وفادار باشند و با فداکاری‌ها و پاک‌بازی‌ها و ازخودگذشتگی‌هایشان، پایبندی خود را به آن عهد نشان دهند و بر سر آن «بلی» که در روز ازل گفته‌اند، بایستند. به نظرِ مولانا، رازِ آمدنِ ما به این دنیا آن است که ثابت کنیم بر عهد الست استوار هستیم و با گفتار و کردارِ خود بر آن گواهی می‌دهیم:

ما در این دهلیزِ قاضىِّ قَضا
بهرِ دَعْوىِّ «ألَسْت»ایم و «بَلَى»

که «بَلَى»‏ گفتیم و آن را ز امْتحان
فعل و قولِ ما شهود است و بیان


جهان‌بینی؛ یعنی دیدگاه ما نسبت به جهان اطرافمان و خودمان چگونه است. ما در جهان چگونه بهتر زندگی کنیم؟ نمی‌خواهیم عارف یا فیلسوف شویم، می‌خواهیم روش صحیح زندگی‌کردن را یاد بگیریم تا از آرامش لازم برخوردار شویم.
با تفکر و اندیشه می‌توانیم کاری کنیم که از آسایش و آرامش لازم برخوردار باشیم و هم می‌توانیم کاری کنیم که رنج و سختی زندگی خود را سپری کنیم. این افکار و اندیشه ما است که تعیین‌کننده می‌باشد. تمام ادیان الهی؛ موسی و عیسی و. ...همه بر این باور بوده‌اند که خدایی وجود دارد. زندگی پس از مرگ ادامه‌دار می‌باشد و انسان موجودی است که بقا دارد.
به کسی روشن‌فکر گفته می‌شود که از چکیده افکارش راه را نشان بدهد و به انسان‌ها خدمت کند. هزاران مسئله لاینحل را حل کند تا انسان را از رنج و سختی دور کند. اگر کسی با افکار و اندیشه خود، افراد را به تاریکی ببرد، شخص روشن‌فکری نیست؛ بلکه تاریک فکر است؛ چون انسان را به نیستی و نابودی می‌برد.
مولانا می‌فرمایند:
روزها، فکر من این است و همه‌شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود؟


ما در هر موردی سریع دخالت می‌کنیم؛ اما همیشه غافل از حال و احوال خودمان می‌شویم. آمدن ما بهر چه بوده است و به کجا قرار است برویم؟ هدف ما زندگی‌کردن است. حیات و سیستم مثل یک کارخانه عظیم است. همه موجودات مثل کارکنان این کارخانه هستند که درحال‌خدمت‌کردن به هستی هستند تا این سیستم شکل بگیرد. هدف ما در این زندگی عشق، محبت، دوست‌داشتن و لذت‌بردن از حیات هست.
آنهایی که در راه حق و حقیقت حرکت می‌کنند، اگر چیزی را ازدست‌داده باشند، مطمئناً روزی به دست خواهند آورد؛ چه در این جهان و چه در جهان‌های دیگر.
نفس واحده شامل؛ روح، جن و نفس می‌باشد. جنین زمانی که در شکم مادر است، به‌وسیله نفس راهبری می‌شود. زمانی که از مادر متولد می‌شود، روح به فرمان خداوند در جسم او دمیده می‌شود.
دایره حیات در زمین، بایستی سه حلقه را طی کند؛ دوران کودکی یا خردسالی که دارای آموزش راه‌رفتن، مدرسه و آموزش می‌باشد. دوران جوانی که تا ۴۰ سالگی ادامه دارد. ۶۰ سالگی تا ۸۰ سالگی، بعد از مرحله سوم، مرحله لذت‌بردن از زندگی، برای کسانی که تجربه کسب کرده‌اند و به مرحله پختگی رسیده‌اند، می‌باشد.
باید کوله‌پشتی را پر از مطالب مثبت کند؛ چون آخرین مرحله آرایش جسم، فرمان فکر و عقل است. در مرحله سوم باید به فرمان عقل برسد. جسم زمانی به آرایش و زیبایی می‌رسد که عقل به‌عنوان فرمانده فرمانش را صادر کند. در این صورت محتوای کوله‌بار غنی‌تر می‌باشد. عقل را دانایی کامل می‌کند و دانایی را دانش کامل می‌کند برای اینکه عقل ذره‌ذره زیاد شود نیاز به سه مؤلفه دانش، تفکر و تجربه می‌باشد.
انسان هرچقدر محتوای کوله‌پشتی‌اش غنی باشد، از آگاهی و دانایی که بر مبنای عقل است برخوردار می‌شود، زمانی که بخواهد به جهان دیگری برود؛ مانند پرنده‌ای به اسمان‌ها پرواز می‌کند؛ ولی انسانی که تهی باشد کوله‌پشتی خالی دارد، و در ماتم می‌ماند و در غم و غصه فرومی‌رود و دل‌بریدن از این دنیا برایش سخت و دشوار می‌شود.
اما در مورد ادامه حلقه‌های حیات، خوب این یک قسمتی است بسیار مهم، اما این حیات ما ادامه‌ای هم دارد. ما آمده‌ایم به این دنیا و در اینجا ماشین به عنوان جسم در اختیار ما قرار داده شده است که یک چیزهایی را آموزش ببینیم و برویم. آیا این حلقه‌های حیات است؟ بله حلقه‌های حیات است فقط هم، همینجا نیست، همان جهانی آخرتی که می گویند آن هم حلقه حیات است، همانی که در پیمان الست بوده و گفتیم که پروردگار ما و هستی همانند یک حلقه حیات است. پس حلقه‌های حیات بسیار تا بسیار می‌باشند، حیات‌های موازی هستند، وجود دارند، فعال هستند و در تمام جهان‌ها و هر کجای عالم هیچ جا نیست که موجودی در آن وجود داشته باشد و بیکار نشسته باشد، هر جایی باشد برنامه‌ای دارد و باید به آن برنامه ادامه دهد. اگر بخواهد حالت راکد به خود بگیرد و ثابت باشد در آنجاست که محکوم به نابودی و فنا است.

 

نگارش و ارسال : مسافر رامین (لژیون یکم، راهنما اقای جواد)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .