English Version
This Site Is Available In English

ناامیدی ابزاری در دست نیروهای منفی است

ناامیدی ابزاری در دست نیروهای منفی است

چهاردهمین جلسه از دوره هفتم کارگاه‌های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی سیرجان؛ با دستور جلسه: «وادی دوم و تاثیر آن روی من» با استادی: راهنما مسافر عباس، نگهبانی: مسافر سعید و دبیری: مسافر محمد روز پنجشنبه 11 اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان عباس هستم یک مسافر. تشکر می‌کنم از آقای مهندس و از خانواده سراسر محبتشان که اگر نبودند، قطعاً منم اینجا نبودم و نمی‌توانستم این حالی که امروز دارم تجربه می‌کنم را تجربه کنم. یک تشکر ویژه می‌کنم از ایجنت محترم و مرزبانان قسمت مسافران و همسفران که جلسات شعب را مدیون این عزیزان هستیم. شعبه شما خیلی حس خوبی دارد و من احساس خیلی خوبی دارم، احساس می‌کنم همه رو می‌شناسم؛ یعنی این‌قدر چهره‌ها برایم آشنا هستند و این نشان‌دهنده این است که ما پیوندمان، پیوند محبت است و رنگ و زبان و قومیت هیچ تفاوتی نمی‌کند و در کنار هم خیلی بهمان خوش می‌گذرد و احساس خوبی داریم. تبریک میگم به عزیزانی که توی آزمون راهنمایی قبول شده‌اند. ان‌شاءالله بتوانید این بستر را گسترش بدهید تا بتوانید انسان‌های دردمندی که توی این شهر زندگی می‌کنند و نیاز مبرم به درمان اعتیاد دارند، بتوانیم یک کمکی بکنیم و از رشد نیروهای تاریکی کم کنیم و قدرت نیروهای الهی افزایش بدهیم. دستور جلسه وادی دوم و تأثیر آن روی من است. این دستور جلسات، دستور جلساتی که باید یک تأثیری روی من گذاشته باشد. ما در جهان اعتیاد اصلی‌ترین مشکلی که داشتیم این بوده که ساختارهای منفی خیلی زیادی به‌خاطر تفکرات غلطی که داشتیم دور خودمان ساختیم. یعنی روی موضوعاتی متمرکز می‌شدیم که اصلاً لازمه زندگی‌مان نبود یا ما را به سمت نابودی، بیماری و سختی سوق می‌داد و اینها ساختارهای خیلی عظیمی را درون ما ایجاد کرد. الان هم که از این حلقه می‌خواهیم بیرون بیایم و خارج بشویم. این ساختارها خیلی مانع بزرگی برای ادامهٔ مسیر ما هستند یعنی شاید مثلاً من تا قبل از اینکه بیایم جلو اصلاً هیچ مشکلی هم نداشتم و داشتم زندگی می‌کردم و مواد هم مصرف می‌کردم تا وارد سفر اول میشم می‌خواهم شروع کنم از زمین‌وزمان برایم می باره. کارم به هم می‌ریزد، زندگی‌ام به هم می‌ریزد، با خانواده مشکل پیدا می‌کنم. درصورتی‌که تا حالا هم اینها بودن ولی من متوجه نبودم. اینها ساختارهای منفی هستند که من به‌واسطه‌ی تفکرات غلطی که قبلاً داشتم، ساختم و من رو به سمت حس‌هایی کشانده که ادامهٔ زندگی برایم مختل کرده است. اجازه نمی‌دهند که من ادامه مسیر بدهم، بتوانم به پیشرفت برسم و بتوانم به‌سلامتی و صلح و آرامش برسم. یکی از این ساختارهای منفی ساختار ناامیدی هست و حس ناامیدی که در من ایجاد شده بود. آقای مهندس همیشه می‌گوید؛ من از بزرگ‌ترین دشمن خودم که جهل و نادانی من است به خدا پناه می‌برم. جهل و نادانی ما شامل سه تا ضلع می‌شود و سه تا ضلع سرشاخه حس‌های منفی هستند. اضلاع مثلث جهالت: منیت، ناامیدی و ترس بود. هر کدام از حس‌های منفی دیگر مثلاً خشم، حسادت، کینه، نفرت به یکی از اضلاع مثلث جهالت برمی‌گردد. یکی از اضلاع مثلث ناامیدی و نتیجه‌اش این می‌شود که حرکت از من گرفته می‌شود. این‌جوری می‌شود که من به این نتیجه می‌رسم که من اصلاً بیخودی به دنیا آمدم. اصلاً من نباید اینجا باشم. چرا من تو ایران به دنیا آمدم؟ چرا من آمدم تو این شهر به دنیا آمدم؟ چرا من مصرف‌کننده شدم؟ استاد امین می‌گوید؛ ناامیدی مثل یک زندان نامرئی است. زندان جایی است که شخص هیچ جای دیگر نمی‌تواند برود. می‌گوید ناامیدی دقیقاً حسی است که ما را در یک زندان قرار می‌دهد و حالا خاصیتش هم اینها که نامرئی هم هست. ناامیدی باعث می‌شود ما حرکت نکنیم و تجربه نکنیم. توی مثلث دانایی ما سه تا ضلع داشتیم که آموزش بود، تجربه بود و تفکر بود. استاد می گفتن هر کدام از این اضلاع بر می‌گردد به یکی از اضلاع مثلث جهالت. ناامیدی باعث می‌شود من تجربه نکنم. در ضلع ناامیدی ما مقابلش تجربه داریم. یعنی شخصی که شروع کرده به رشد، شروع کرده به انجام‌دادن کاردرست، فاصله‌گرفتن از ضد ارزش‌ها، بیرون آمدن از تاریکی‌ها و باید بتونه از ناامیدی خارج بشود، تجربه کند و یا تجربیات دیگران را در قالب آموزش از آنها استفاده کنم. در شروع وادی دوم آقای مهندس یک امید قشنگی رو بهمان داده و می‌گوید: خوشحالیم که به جنگ نرم خودتان ادامه می‌دهید.

در ادامه رهایی رهجویان ویلیام وایت سیرجان را داشتیم:

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .