جنگ بین نور و ظلمت گاه بالا میگرفت
دیو در جنگی نهان جان میگرفت
هرکجا نذری کنارش سفرهای
تا که آید پیری و فرزانهای
روزهای شهر ما تاریک بود
عقل ما در تیرگی افتاده بود
خانهها از دیو و دَد تاریک بود
دام افیون هر زمان دل میربود
دل سوی سیمرغ جان پرمیکشید
تا به آفاق فلک خود پر کشید
قدرت مطلق چو اینها را بدید
ناگهان تدبیر کرد و خوب دید
رستمی باید که باشد قدرتش
همچو بازوی علی با صولتش
گرز رستم را به دست او نهاد
ذوالفقار مرتضی هم او بداد
بعد نومیدی بسی امیدهاست
بعد ظلمت خود بسی خورشیدهاست
شیوه دی اس تی اش بس سهل بود
دیسپ و اوتی او چون شهد بود
با سند آغاز کردی کار خود
با خودت دمساز کردی ما و خود
ای که گشتی متصل از سوی حق
اختران پیشت خجل از نور حق
بارالها ای خدای عدل و داد
تا ابد این مرد را پیروز بدار
دشمن ما جهل ما نابخردی است
رمز پیروزی ما آزادگی است
مرحبا ای عاشق بیچندوچون
هم مبارک بادت این جشن و شگون
هفته بزرگداشت مقام معلم بر معلم و دانشمند بزرگ جناب آقای مهندس دژاکام مبارکباد.
سراینده: مسافر علیاکبر (لژیون یکم)
ثبت: مسافر اسماعیل
- تعداد بازدید از این مطلب :
273