سومین جلسه از دوره چهل و چهارم کارگاههای آموزش عمومی کنگره۶۰، با استادی راهنما مسافر فرشید، نگهبانی مسافر ادیب و دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه «جهان بینی 1 و 2» و در ادامه تولد پنج سال رهائی مسافر هادی، در روز شنبه تاریخ 13 اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۶:۳۰ برگزار گردید.
.JPG)
خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که در کنار شما هستم و از خداوند شاکرم بابت فرصت انجام این خدمتها و کنار هم بودن.
دستور جلسه این هفته، «جهانبینی ۱ و ۲» است. یکی از بزرگترین اتفاقها در تعیین مفاهیم، همین چیزی است که در جهانبینی نوشته شده است و شروع به کاربردی شدن در عمل توسط مسافران و عوامل کنگره، که با گذشت زمان شکل گرفت.
کسی که نویسنده جهانبینی بود، خود نیز با مشکلات فراوان دست و پنجه نرم میکرد و آن فرد توانست مسیرها، راهحلها و تعاریف را پیدا کند. بخش اعظم درمانهایی که اتفاق افتاد، حاصل یک تفکر اولیه و یافتن راهحل مشکلات بود. تفکر، عمل و جهانبینی از جایگاه ویژهای برخوردار هستند. اینکه ما چگونه فکر میکنیم، نگاه میکنیم و به اطراف مینگریم، با چه تعاریفی مسیر خود را پیدا و هدایت میکنیم، حاصل همان تفکریست که مشکلات زندگی من را تعیین میکند.
همهی اتفاقات زندگی، شادکامی و غم و تمام مسائل، به وسیله تفکرات ما تعیین میشوند. حتی بسیاری از بیماریها را همین تفکرات ذهن ما به وجود میآورد. یکی از بزرگترین معجزاتی که در این مفاهیم رخ داد، بیان درست آنها بود. تعاریفی که قبلاً به شکل نادرست گفته میشد، اکنون بهدرستی بیان شدهاند؛ مانند تعریف ذهن، عقل، تفکر، مثلث دانایی، اجزای مثلث دانایی، انرژی، حرکت.

همهی اینها تعاریفی بودند که در ابتدا نادرست مطرح شده بودند. ما قبل از شناخت هر چیز در این دنیا، باید تعریف آن را بلد باشیم. وقتی تعریف چیزی بهدرستی بیان شود، طریقه بهکارگیری و استفاده از آن نیز بهدرستی روشن خواهد شد.
در قدم بعدی، آگاهی نسبت به مسائل، پس از تعریف آنها، موضوعی بود که در جهانبینی رخ داد. مفاهیم بهدرستی بیان شدند، اجزای پازل کنار هم چیده شدند و ارتباط میان آنها مشخص شد. هزاران سال است که بشر میپرسد: تفکر چه ارتباطی با تجربه دارد؟ این دقیقاً یک مسئلهی حلنشده بوده که بشر سالهاست در پی یافتن پاسخ آن است.
حال اینجا در مورد دانایی پرسشی پیش میآید: چرا ممکن است فردی دانا باشد اما نتواند از داناییاش استفاده کند؟ انرژی چیست؟ چه تفاوتی با لذت دارد؟ ما همیشه درباره این موضوعات در کارگاههای آموزشی و لژیونها صحبت میکنیم.
یکسری مسائل روشن شدند که زندگی را برای ما آسانتر کردند. البته این موضوع بسیار مهم است و من شخصاً از استاد امین و جناب مهندس دژاکام تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند تا بسیاری از گرههای ذهنی ما باز شود و بسیاری از امراض و بیماریها در مدتزمان مشخصی درمان گردند.
آدمها همیشه به دنبال درمانهای لحظهای هستند و میخواهند با قرص درمان شوند. خیلیها به انرژیدرمانی دلخوشاند؛ مثلاً کسی میآید و با ارسال انرژی، بسیاری از بیماریها را از بین میبرد. اما یکی از مزیتهای دستیابی به این مفاهیم، حل یک مشکل هزارساله آنهم در مدت پنج سال است.

در ادامهی دستور جلسه، ما تولد آقا هادی را در این روز داریم. من پنجمین سال رهایی ایشان را خدمتشان تبریک میگویم.
بنده به راهنمای سفر اول ایشان تبریک و خدا قوت میگویم. هادی کسی بود که از همان ابتدای سفرش، شروع به خدمت کرد، همیشه آداب را رعایت میکرد و بسیار محجوب بود. در ابتدا در OT خدمتگزار شد و چون خواسته داشت که روی صندلی دبیری بنشیند، سفر سیگار را هم شروع کرد.
خیلی وقتها انسانها در عبور از همین گذرگاهها، دست از تلاش برمیدارند. اگر در لحظهی عبور از گذرگاهها، استقامت داشته باشند، قطعاً میتوانند انسانهای قویتر و بدون گرهی بشوند. آن گذرگاهها همیشه یکسری گره را حل میکنند و حتی درهای جدیدی به روی انسان میگشایند.
من به ایشان و همسفر محترمشان تبریک و تهنیت عرض میکنم. یک تبریک ویژه نیز خدمت جناب مهندس و راهنمای خودم، دیدهبان محترم، جناب ترابخانی عرض مینمایم.

خلاصه سخنان مسافر هادی:
من هم مثل خیلیها در زمان مصرف، یک چشمم اشک بود و یک چشمم خون، و مرتب دعا میکردم که خدا راهی جلوی پایم بگذارد تا از این حال خراب بیرون بیایم.
با اینکه ورزشکار بودم و حتی در زمان مصرف هم به میزان زیادی ورزش میکردم، اما هیچ تأثیری در برطرف شدن حال خرابم نداشت. درون بسیار آشفتهای داشتم.
یک دورهای به قرص اعصاب رو آوردم و بعد مصرف کرَک و مواد مخدرم زیاد شد. اوایل فکر میکردم ارادهی قوی دارم و هر زمانی که بخواهم، مصرف را قطع میکنم. شاید بعضی وقتها هم میشد این کار را کرد، اما در نهایت جایگزین آن، قرص اعصاب و الکل بود.
فکر میکردم که کار خوبی انجام میدهم، تا روزی رسید که متوجه شدم دیگر نمیتوانم مواد را استفاده نکنم!
اینها تجربهی من است و شاید برای سفر اولیها و آنانی که میخواهند راه را پیدا کنند، مفید باشد.
همیشه از خدا میخواستم که راهی را نشانم بدهد، چون واقعاً خسته شده بودم. در کنار ناباوری و ناامیدی، در شرایط بسیار سخت و افسردگی شدید بودم، اما اصلاً نمیتوانستم با این موضوعات کنار بیایم.
به تمام خدمتگزاران کنگره خداقوت میگویم.
یک روز در داخل تلفن همراهم، اسم کنگره و درمان اعتیاد را جستوجو کردم. خدا را شکر، اولین چیزی که دیدم، کنگره ۶۰ بود.
به خاطر دارم در زمان مصرفم، صبحها حتماً باید چندین قرص مسکن میخوردم تا از سردرد در امان بمانم.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که همیشه داشتم، بیخوابی بود؛ اما در انتهای سفر اولم، این مشکل نیز بهطور عمیق حل شد. واقعاً باورکردنی نبود برای من.
بعد از رهاییام، به حال باورنکردنی و خوشی رسیدم. روزی که رهایی گرفتم، انگار بعد از سالیان سال، اولین روزی بود که راحت توانستم بخوابم.
خدا را بابت انجام این عمل عظیم شکر میکنم.
در رأس، از جناب مهندس دژاکام و خانوادهی محترمشان بابت هموار نمودن چنین مسیری سپاسگزارم.
از راهنمایان خودم، تازهواردین، دیدهبان محترم جناب ترابخانی نیز تشکر میکنم.
من فردای روز رهاییام با همسفرم آشنا شدم. خدا را شاکرم که این اتفاق زیبا افتاد.
من و همسرم با هم یک ویرانه را آباد کردیم. واقعاً از همسفرم ممنونم؛ خیلی خیلی ممنونم.
خدا را شکر میکنم که توانستم جایگاهها را تجربه کنم، خدمت کنم، و از برکت کنگره، معجزههای زیادی در زندگیام رخ بدهد.
از تیم مرزبانی و ایجنت محترم نیز کمال تشکر را دارم.
.JPG)
خلاصه سخنان راهنمای همسفر، خانم معصومه:
خدا را شکر میکنم که یک بار دیگر این فرصت را به من داد تا در این جایگاه قرار بگیرم.
تبریک عرض میکنم خدمت جناب مهندس دژاکام و خانوادهی محترمشان، معلم بزرگ جهانبینی، استاد امین دژاکام.
این هفته، هفتهی بزرگداشت روز معلم است و من صمیمانه خدمت این خانواده تبریک عرض میکنم.
خدمت راهنمای محترم، آقا فرشید، تبریک میگویم.
خدمت همسر آقا هادی تبریک میگویم. امیدوارم همواره در این مسیر از خدمتگزاران کنگره باشند.
ما در کنگره آموزش گرفتهایم که هیچ اتفاقی در کنگره تصادفی نیست.
همسر آقا هادی بسیار پرتلاش و سختکوش هستند.
امیدوارم این دو عزیز در کنار یکدیگر، آموزشهای لازم را بهصورت مستمر دریافت کنند و انشاءالله در ادامه بتوانند مستدام و موفق باشند.
خدمت ایجنت گروه مسافران و مرزبانان نیز خسته نباشید و خدا قوت عرض میکنم.
امیدوارم همه بتوانند این حسهای ناب را تجربه کنند.
.JPG)
خلاصه سخنان همسفر خانم نیلوفر:
خیلی سپاسگزارم از مشارکتهای بسیار زیبای دوستان. آموزشهای زیادی گرفتم.
از راهنمای مسافرم جناب آقای تفرشی بسیار ممنونم. از راهنمایان دلسوز خودم هم بسیار ممنونم.
من وقتی وارد کنگره شدم، همیشه سعی کردم در کنگره آموزش بگیرم و این کار را امر بسیار مهمی میدانم.
با تمام وجودم یک خواسته داشتم و آن، کمک کوچک به کسانی است که میخواهند از دام اعتیاد رها شوند.
با آموزشهایی که از کنگره گرفتم و با راهنماییهای جناب مهندس و راهنمایان عزیزم، توانستم حضورم را در اینجا مداوم کنم.
تولد پنجسالگی مسافر عزیزم را به ایشان تبریک میگویم.
همیشه گفتهام: مهم نیست کی شال راهنمایی گرفته میشود، مهم این است که بیرون از کنگره نیز "کنگرهای" رفتار کنیم.
از همسر عزیزم بسیار ممنونم که همیشه مشوق من برای ادامه دادن و خدمت کردن در کنگره بودند.
از جناب مهندس، معلم بزرگ، بابت این عمل بزرگی که انجام دادند تشکر میکنم، چرا که آیندگان بعدها متوجه خواهند شد که جناب مهندس که بود و چه کرد!
.JPG)
ضبط: مسافر هادی(لژیون5)
تایپ: مسافر سپند (لژیون۲)
عکس: مسافر مسلم (لژیون۱۱)
ارسال: مسافر حمید(لژیون7)
ویرایش : مسافر حسام(گروه سایت شعبه لوئی پاستور)
- تعداد بازدید از این مطلب :
154