جلسهی دوم از دورهی پنجم کارگاههای آموزشی عمومی نمایندگی پردیس با استادی ایجنت محترم مسافر کیان، نگهبانی مسافرسامان دبیری مسافر حامد با دستور جلسهی «جهان بینی1و2» شنبه 13 اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را سپاسگزارم که بار دیگر فرصتی به من داده شد تا در خدمت شما باشم و بتوانم خدمت کنم. همانطور که دبیر جلسه اعلام کردند، امروز دستور جلسه مربوط به جهانبینی 1 و 2 است و همچنین جشن یکسال رهایی مسافر علیرضا را نیز برگزار میکنیم، امیدوارم که این رهایی بر او و خانوادهاش مبارک باشد..
در خصوص جهانبینی 1 و 2، دیروز با خودم فکر میکردم که زندگی همه ما پر از مسئله و چالش است؛ هیچگاه شرایط یکدست و بدون مشکل نیست. یکی از نزدیکترین افراد زندگیام دچار مشکلی شده بود تا حدی که حتی از خودکشی سخن میگفت. در صحبتهایی که با او داشتم، متوجه شدم روند زندگی او نیازمند تغییر اساسی است. وقتی در مشکلات قرار میگیریم، از خداوند کمک میخواهیم و او ما را نجات میدهد، اما اغلب پس از نجات، همهچیز را فراموش میکنیم.
من هم سعی کردم راهحلی برای او پیدا کنم، اما فهمیدم که تغییر واقعی فقط زمانی رخ میدهد که خود فرد بخواهد. یاد کنگره افتادم؛ جایی که خودم تغییر کردم. منی که حتی حرف خودم را هم قبول نداشتم، حالا در مسیر درمان و تعادل هستم. این تغییر بزرگ را مدیون آقای مهندس، دانش ناب کنگره و سیستم قدرتمند آن هستم.
در گذشته، من کارتنخواب بودم. در منطقه خاک سفید، داخل شمشادها شیشه مصرف میکردم. من که کاملاً کلهشق و سرسخت بودم، حالا تغییر کردهام؛ چرا که کنگره بر پایه حقیقت و معرفت بنا شده است. این دانش، «نالج» است، نه صرفاً علم به معنای دانشگاهی آن. نالج، دانشی است که از حکمت نشأت میگیرد و توان نفوذ به درون انسانها را دارد.
ما در کنگره یاد میگیریم که جهانبینی فقط دانستن تعاریف فلسفی نیست؛ بلکه زمانی جهانبینیمان مشخص میشود که تحت فشار هستیم. مثلاً زمانی که خسته به خانه برمیگردیم و با مسائل خانوادگی روبرو میشویم یا وقتی که یک ساعت مانده به مصرف دارو، حالمان بد میشود. جهانبینی در عمل است که معنا میگیرد؛ در نحوه برخورد با مشکلات و نوع نگاه ما به مسائل پیرامون.

همه اتفاقات در جهان به نوع نگاه ما بستگی دارد. ممکن است یک لیوان آب روی ما بریزد؛ میتوانیم با عصبانیت واکنش نشان دهیم یا با نگاهی مثبت از کنار آن بگذریم. نگاه مثبت باعث حس خوب و اتفاقات بهتر میشود. ما باید آگاهانه تمرکزمان را بر خوبیها بگذاریم تا از منفیها فاصله بگیریم.
همه ما نیمههای روشن و تاریکی داریم. نوع نگاه ماست که تعیین میکند کدام وجه دیگران یا حتی خودمان را ببینیم. این نگرش است که کیفیت زندگی ما را مشخص میکند. اگر تمرکز ما روی تاریکیها باشد، زندگیمان هم به همان سمت کشیده میشود. اما اگر بیاموزیم با نگاه مثبت و امیدوارانه زندگی کنیم، به تعادل میرسیم.
در پایان، با افتخار از مسافر علیرضا یاد میکنم؛ کسی که مسیر درمان را با جدیت دنبال کرده و اکنون در جایگاهی ایستاده که میتواند الگوی دیگران باشد. علیرضا امروز خزانهدار لژیون سردار است، نگهبان بوده و در زندگی شخصیاش نیز موفق عمل میکند. اینها نشانههایی از درمان و تعادل واقعی در کنگره است.
من به علیرضا، پدر محترم ایشان آقا محمود، مادر و همسفرشان تبریک میگویم. همچنین از راهنمای همسفرشان سپاسگزارم و امیدوارم در مسیر زندگی و خدمت در کنگره، همواره موفق و سربلند باشند. انشاءالله که تزکیه صورت گیرد و به رشد و کمال برسند.
تولد مسافر عزیز آقا علیرضا از لژیون یکم(آقا کیان)
.jpg)
علیرضا هستم یک مسافر تخریب بیش از ۷ سال آخرین آنتیایکس مصرفی کوکائین مدت ده ماه سفر کردم روش DST رهایی یک سال و ۶ ماه در ضمن مسافر سیگارم هستم ده ماه سفر کردم روش DST راهنما آقا کیان، ورزش در کنگره شنا باستانی.
آرزوی دلم این است که شعبه پردیس روزی سرشار از سفر اولیها و پهلوانها باشد و انشاءالله بتواند زمین مستقل خود را داشته باشد.
خدا را شکر میکنم که بستری مانند کنگره ۶۰ وجود دارد؛ بستری که سبب شد زندگیهای بسیاری از نابودی نجات پیدا کنند. وقتی به گذشته و قبل از ورود به کنگره برمیگردم، خودم را در میان آوارگی و آشفتگی میبینم. واقعاً هیچ امیدی نبود و در ناامیدی کامل، تنها روزنه امید من همین کنگره بود. آمدم با این امید که شاید اتفاقی در زندگیام رخ دهد؛ در تاریکی مطلق، فقط نور این سیستم را دیدم.
سپاسگزار خدای مهربان هستم که من را با کنگره آشنا کرد و بینهایت ممنونم از آقای مهندس دژاکام و خانواده بزرگوارشان که جانانه خود را وقف این سیستم کردهاند. ما شاید فقط ظاهر را میبینیم، اما در پسِ این سیستم افراد زیادی شبانهروز در تلاشاند، بیآنکه دیده شوند.
از صمیم قلب از راهنمای عزیزم، آقا کیان، تشکر میکنم؛ انسانی که با دانشی عمیق و تسلطی بینظیر بر مطالب کنگره، هیچ سوالی را بیپاسخ نگذاشت و در مسیر درمان یاریام کرد. زبانم در تشکر از ایشان قاصر است؛ فقط از خدا میخواهم که در مسیر زندگی، هر روز موفقتر و سربلندتر باشد.
از پدر عزیزم نیز بینهایت سپاسگزارم. نمیدانم چگونه میتوانم جبران زحمات و خساراتی را که در اثر نادانی به خانواده وارد کردم، انجام دهم. اما ایمان دارم که با خدمت در کنگره، این مسیر را میتوان ترمیم کرد. دستانش را میبوسم که همیشه پشتیبانم بود.

از همسفر عزیزم نیز بسیار ممنونم. زندگیای که از هم پاشیده بود، با آموزشهای کنگره و عشق جاری در آن، دوباره شکل گرفت. او در تمام مراحل سفر، همراه و یاور من بود. اشک میریخت، تحمل میکرد، و هیچگاه تنهایم نگذاشت. از خدا میخواهم همیشه سلامت و سرافراز باشد و بتوانم در ادامه زندگی، جبرانکننده محبتهایش باشم.
از راهنمایان همسفرم، خانم زهرا و خانم سمیرا، نیز تشکر میکنم. ایشان کمک کردند زبان من و همسفرم یکی شود؛ چیزی که برای بسیاری از خانوادهها شاید نامفهوم باشد، اما اینجا به لطف علم و دانش پیادهسازیشده توسط آقای مهندس، محقق شده است.

از مادرم، خواهرانم و حتی فامیلهای دور که از رنج اعتیاد من آسیب دیدند، پوزش میطلبم. واقعاً تازه امروز درک میکنم که تخریب من تنها مربوط به خودم نبوده و چه تأثیر عمیقی بر اطرافیانم گذاشته است. مادرم برایم سنگ تمام گذاشت. هر جا که خراب میکردم، او پشتیبانم بود.
من همه جا را تجربه کرده بودم: اناِی، انرژیدرمانی، مشاوره، حتی نزدیک به تیمارستان شدن؛ اما فقط اینجا، در کنگره ۶۰، بود که نجات پیدا کردم و امروز میتوانم آرام، با عقل و تفکر، صحبت کنم.
تشکر ویژه دارم از ایجنت، مرزبانان، استاد امین عزیز، و همه خدمتگزاران. همانطور که در شعر استاد امین آمده است: "حاصل صد دست شویم..."
واقعاً حاصل تلاش بیوقفه صدها نفر است تا یک نفر به رهایی برسد.
از همسر آیندهام نیز تنها یک آرزو دارم: اینکه خدمتگزار این سیستم باشد. نه لزوماً به عنوان یک همسفر رسمی، بلکه بهعنوان عضوی از سربازان خدا، تا این چرخه خدمت ادامه پیدا کند.
عکاس: مسافر فرشید
تنظیم و ارسال: مسافر هومن
- تعداد بازدید از این مطلب :
167