English Version
This Site Is Available In English

کنگره یعنی دانستن قدر ها

کنگره یعنی دانستن قدر ها

بنام قدرت مطلق الله

دهمین جلسه از دوره سوم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی لواسان به استادی مسافرمجتبی و نگهبانی مسافر امیرطاها و دبیری مسافر منصور با دستور جلسه جهانبینی 1 و 2 مورخ 13 اردیبهشت 1404 راس ساعت 17 آغاز بکار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر. ابتدا خداوند را شاکرم برای آنکه فرصت خدمتگذار بودن را باز هم فرام نمود تا در محضر شما باشم و خدمت کنم. از نگهبان و دبیر تشکر میکنم و در مورد دستور جلسه باید بگویم که؛ ما در کنگره علاوه بر جناب مهندس، استاد امین را نیز داریم که استاد جهانبینی و دیده بان آموزشی هستند و از فرمایشات ایشان می توانیم استفاده کنیم و بهره مند شویم. به قول استاد امین الفبای کنگره 60 همین جهانبینی است، یعنی من اگر بخواهم مطالب کنگره 60 را درست متوجه بشوم، حرف های جناب مهندس را درست متوجه بشوم بهترین کار این است که جهانبینی 1 و 2 را با خودم تکرار بکنم چون کار ما در کنگره همین است؛ تکرار و تمرین. شعبه لواسان نیز انقدر خوش حس و خوش انرژی میباشد که من الان این را حس میکنم و سرشار از انرژی هستم.و این حس خوب بیانگر پایه و مبنای درست این سیستم  در این نمایندگی میباشد. ما هم در این سیستم فعالیت میکنیم و شعبه تازه تاسیس دماوند و پردیس را داریم که از دل نمایندگی رودهن بیرون آمده اند. وقتی که افراد خدمتگذار کارشان درست باشد و سیستم را درست هدایت بکنند،قطعا نمایندگی ها نتیجه ی مطلوب را خواهند داد. خداوند را سپاس که کنگره وجود دارد و ما می توانیم در آن خدمت کنیم.تجربه ای که من در مورد جهانبینی دارم این است که من آن نگرش و نوع دید که نسبت به زندگی دارم را تغییر بدهم. من به کنگره می آمدم ، سفر میکردم و خدمت هم میگرفتم مانند میکروفن گردان و فکر میکردم خیلی کارم درست است و دارم بهای سفر را میپردازم و هیچ دینی به کنگره ندارم. من وقتی وارد کنگره شدم سه تا آنتی ایکس از جمله حشیش، الکل، تریاک مصرف میکردم. سال 98 دوباره برگشتم به کنگره اما این بار با مصرف شیشه و تریاک و حشیش و متادون و شربت تریاک، منظورم این است که من یک روزی آمدم به کنگره و از نگهبان نظم تا تمام افراد به من خدمت گردن و خدمات رایگان دادند ، از زمان و کسب و کار و خانواده شان گذشتند تا من به درمان برسم، سپس من بودم که خیانت کردم و نیمه کاره سفرام را رها کردم ، فالو آپ هایم را ندادم و  تفکر ام این بود که خب من آمده ام 5 ماه و 6 ماه خدمت کرده ام و زمان اش رسیده برم دنبال زندگی خودم مواد هم مصرف نمی کنم و هرجا که برم استخدام می شوم و متوجه این بازی نمی شدم که تاوان خواهم داد اگر قدر این خدمت ها را ندانم. وقتی من به کنگره می آیم و قدر خدمت هایی که به من شده است را نمی دانم تاوان اش را پس خواهم داد. و همین قدر ندانستن کافی بود تا با سر بروم درون تاریکی. من خودم درون تاریکی بودم و برادرانم هم مصرف کننده بودن و من سوال ام این بود که خدایا این چه سرنوشتی است که ما در عذاب هستیم و زمانی که خودم در مسیر درست قرار گرفتم و خودم نگرش ام را تغییر دادم برادرانم هم آمدند و سفر کردند و این را فهمیدم که باید باشم و این وام را پس بدهم. پس اگر من بخواهم به کسی کمک کنم باید اول به خودم کمک بکنم. پس باید اول من خودم یاد بگیرم و بدانم که این دایره خود سپس شعاع اضافه میکند و دیگران نیز خدمت کردن و کمک کردن را اول به خودشان و سپس به دیگران انتقال می دهند.

 

من همیشه در دعای آخر جلسه می گفتم: خداوندا مرا و برادرانم را و افرادی که درگیر اعتیاد هستند را با روشنایی و کنگره آشنا کن و همان هم شد. چون فهمیدم که اینگونه نیست که همه به من سرویس بدهند و من بعد ده ماه که درمان شدم و از تاریکی رها شدم همه را فراموش بکنم. من از یک روانشناس بزرگ شنیدم که می گفت کسی که می خواهد از افسردگی نجات پیدا بکند باید: به بیست نفر خدمت رایگان و بلاعوض بکند، همانجا بود که با خودم گفتم؛جناب آقای مهندس دژاکام کجا را می بیند و من کجا را ؟
جناب مهندس حسین دژاکام ، بستری را فراهم کرده است که ما اگر بخواهیم خدمت کنیم می توانیم به صد ها نفر خدمت بکنیم و خودمان را از رنج افسردگی نجات بدهیم. اینها همه تغیرر است و معنای جهانبینی همین است. من جهانبینی را با هرشب مسواک زدن آغاز کردم. موقعی که به درمان رسیدم متوجه شدم تمام کار های خوب کوچکی که انجام داده ام روی جهانبینی من تاثیر گذاشته است. از اینکه به صحبت های من گوش دادید از همه ی شما سپاسگذارم.

بارگذاری سایت:با احترام مسافر علیرضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .