جلسه دوم از دوره چهلوچهارم سری کارگاههای آموزشی، عمومی مسافران و همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ملاصدرا با استادی راهنمای محترم مسافر حسن، نگهبانی راهنمای محترم تازهواردین مسافر عباس و دبیری موقت مسافر محمد با دستور جلسه " وادی دوم و تأثیر آن روی من و جشن دهمین سال رهائی راهنما مسافر مرتضی " در روز پنجشنبه یازدهم اردیبهشتماه 1404 ساعت 16:00 آغاز به کار نمود.
خدا را شکر میکنم که خدمت در این جایگاه را قسمت من کرد و از آقای مهندس هم کمال تقدیر و تشکر را دارم.
به هر ادارهای که میروید، کارمند نشسته و اربابرجوع ایستاده است بهغیراز کلاس درس که معلم ایستاده و دانشآموزان که حکم اربابرجوع را دارند، نشستهاند. هفته معلم را خدمت کلیه معلمین و راهنمایان عزیز در کنگره60 تبریک عرض میکنم.
دستور جلسه امروز دو قسمت است. قسمت اول مربوط به وادی دوم و قسمت دوم، جشن دهمین سال رهائی راهنمای محترم آقامرتضی و همسفر محترمشان است.
وادی دوم میگوید هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشته است، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. فکر کنم این دستور جلسه مربوط به سیدی دو،سه هفته قبل آقای مهندس است که میگفتند از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود! من باید بدانم که برای چه به کنگره60 آمدهام، باید بدانم که هدف از ورود به کنگره فقط دوری از مواد نیست بلکه باید دانش و آگاهی خود را بالا ببرم، آنوقت اگر دانش و آگاهی من بالا رفت و پی به خالق هستی و مخلوقات او بردم، میفهمم که هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشته است. تمام موجودات برای هدفی خلقشدهاند، بهویژه انسان که هدف مقدسی برای خلق او وجود داشته است، چراکه جانشین قدرت مطلق در روی زمین است.

ابتدای ورود به کنگره، فکر میکردیم که ما چون مصرفکننده هستیم باید برای ترک مواد به کنگره بیاییم ولی بعدها متوجه شدیم برای اینکه بتوانیم زندگی جامع و کاملی داشته باشیم، باید یک استادکار ماهر باشیم و برای استادکار شدن، علم و دانش کنگره ما را کفایت میکند.
دستور جلسات کنگره60 مانند زنجیر به هم متصل هستند و بهموازات آن، سیدیها آقای مهندس هم در دسترس هستند که به نظر من موضوع اکثر سیدیها این است که بفهمیم هیچچیزی پوچ و بیهوده خلق نشده است. از وادی یک شروع به تفکر کردیم و الان به نقطهای رسیدهایم که متوجه شدیم مواد مخدر برای ما ضرر دارد و اگر از ضد ارزشها دوریکنیم، حتماً از پوچی هم رها خواهیم شد. در ادامه وادیها، ما به بلوغ فکری میرسیم و متوجه میشویم که هیچکس بار مسئولیت دیگری را برعهده نمیگیرد، بنابراین به تلاش خود میافزاید.
قسمت دوم دستور جلسه، جشن دهمین سال رهائی راهنمای محترم آقامرتضی و همسفر ارجمندشان است که خواهش میکنم اگر در جلسه هستند، بایستند تا مورد تشویق قرار گیرند.
آقامرتضی در خانواده کاملاً کنگرهای زندگی میکنند، من یادم هست وقتی به تهران رفتیم، پنج نفر راهنما که همگی از براردان و اقوامشان هستند، ایشان را همراه میکردند و قسمت بزرگی از موفقیت آقامرتضی، به خاطر وجود همسفرشان است که ایشان هم درواقع خدمتگزار خوبی هستند.
آقامرتضی ابتدا در لژیون آقای نادعلیان بود و وقتی ایشان لژیونشان را تحویل دادند، وارد لژیون بنده شدند. آقامرتضی هرچند در زمان مصرف، تخریبگر ماهری بود ولی در دوران درمان و سفر دوم هم یک مسافر و یک خدمتگزار بسیار خوب بوده و خواهد بود.
امیدوارم در ادامه مراحل زندگی موفق و سربلند باشند.
"از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، از همه شما سپاسگزارم."

" آرزو و مشارکت راهنما محترم مسافر مرتضی"
تمام کسانی که هنوز در بند اعتیاد هستند، مسیر کنگره برای آنها باز شده و همانطور که حال ما در کنگره خوب شد، آنها نیز این حال خوب را تجربه کنند.
درابتدا از همه کسانی که امروز زحمت کشیده و در مراسم ما شرکت کردند، تشکر میکنم. دوستانی که از شهر شهرضا تشریف آوردهاند، دوستانی که با پیامهای خود اظهار لطف کردند و همچنین از ایجنت محترم و گروه مرزبانی، راهنما بزرگوار خودم آقای طاووسی، راهنما همسفرم سرکار خانم سحر، همسفر عزیزم، برادرانم و کلیه عزیزانی که در این جشن شرکت کردید، نیز تشکر میکنم.
پیام کنگره 21 سال پیش توسط پسرخاله بنده که ساکن تهران بودند، به من داده شد. وی جزو صد نفر اولی بود که وارد کنگره شده بود. ایشان به من گفتند که سه نفر از بچههای کنگره از تهران به اصفهان میآیند و در پارک چادر زده و کلاسها را تشکیل میدهند و شما میتوانید در آن کلاسها شرکت کنید. در آن زمان، سفر به صورت دودی بود، سیدیها نیز تصویری و در مورد روح، جن، افکار و اندیشه انسان بود؛ اما بهدلیل اینکه خواسته درمان در من وجود نداشت، با وجود اینکه به اصفهان میرفتم؛ اما در کلاسها شرکت نمیکردم. چند سال بعد در سال 87 با برادران خود آقا صادق و حسن آقا دوباره به کنگره رفتیم که در آن زمان در خیابان ابر اصفهان بود. در آن زمان نیز علیرغم اینکه برادران بنده درمان شدند، مجدداً موفق به درمان نشدم و این به دلیل نافرمانیهایی بود که انجام میدادم و زمانیکه دوباره برگشت خوردم، علاوه بر شیره و تریاک به مصرف شیشه نیز روی آوردم. مدت سه سال شیشه مصرف کردم که در این مدت، زندگی من بیش از قبل رو به نابودی رفت. این را میگویم تا همه بدانند که در کنگره نقض فرمان و گوش ندادن به راهنما تاوان سنگینی دارد. مصرف شیشه تا جایی مرا پیش برد که علاوه بر ضررهای مالی، همسرم نیز قصد ترک کردن مرا داشت؛ زیرا بر اثر مصرف شیشه، شبها بیدار بودم و این امر باعث شده بود که از تعادل خارج شوم و کارهای ناشایستی را انجام دهم. همیشه برادران بنده که حالا راهنما نیز شده بودند، مرا نصیحت میکردند؛ اما من به سخنان آنها توجهی نکرده و پدر و مادر خود را نیز بسیار اذیت میکردم که امیدوارم مرا حلال کنند. کار به جایی رسیده بود که دیگر همسفرم هیچ اهمیتی به من نمیداد و برادرانم نیز مرا رها کرده بودند؛ تا اینکه متوجه شدم که دیگر زنده و مرده من برای آنها یکی است. انسان تا زمانی ارزش دارد که به او توجه شود؛ اما در آن زمان، دیگر هیچ شخصی به من توجهی نمیکرد. در آن هنگام بود که من منتظر بودم تا شخصی پیدا شود و دوباره به من کنگره را پیشنهاد کند، که این کار توسط برادر بزرگم انجام شد و من به سرعت قبول کردم؛ اما این بار بهعلت سختی هایی که متحمل شده بودم، با جان و دل سفر کرده و همسفرم نیز در این مسیر بسیار به من کمک کرد تا موفق شوم؛ البته خود ایشان در کنگره حتی از بنده هم موفقتر بودند.
ما بایستی به این نکته توجه داشته باشیم که هدف از برگزاری این جشن تولدها، این است که یک پیامی باشد برای کسانی که به تازگی وارد کنگره شده و ممکن است دچار ناامیدی شده باشند، بدانند که چنانچه برای دیگران که شاید تخریبشان از آنها هم بیشتر بوده، درمان اتفاق افتاده است؛ بنابراین برای آنها هم میشود. یکی دیگر از عواملی که باعت موفقیت بنده شد، خدمت کردن در کنگره بود که همه بایستی به آن توجه کرده و آن را انجام دهند.
" از اینکه به صحبتهای بنده گوش دادید، از همه شما متشکرم."

" مشارکت راهنما محترم همسفر سحر"
بسیار خوشحال هستم که پس از مدتها توفیق حضور در این شعبه را پیدا کرده و خداوند را شاکر هستم که به واسطه رحمت خداوند توفیق خدمت در کنگره به ما داده شده است و در مرحله دوم تنها عشق و هوشیاری آقای مهندس است که باعث شده ما در کنار هم باشیم. خدا را شکر که ما اکنون در این مکان، در حال یادگیری هستیم و حال خوبی داریم. افراد زیادی برای این موضوع دست به دامن خداوند هستند تا راهی به منظور خروج از اعتیاد بهآنها نشان داده شود. هیچ کسی مانند ما و مسافرهای ما درد سوختن را نکشیده است. آقای امین بسیار زیبا فرمودند که شرط حضور در کنگره یک چیز است و آن این است که انسان جهنم را گذرانده باشد و همه ما نیز آن را گذراندهایم؛ اما پس از آن بلیط بهشت را به ما دادند؛ بنابراین ما بایستی قدر بدانیم. بنده امروز بابت این تولد بسیار خوشحال هستم و خدمت آقا مرتضی و خانم مریم و همه اعضا این شعبه تبریک عرض میکنم. فقط این را می دانید که هر تولدی یک پیام دارد و هر کدام از ما پیام متفاوتی دریافت میکنیم و پیام این تولد برای من این است که ما امروز به جای خوبی قدم گذاشتهایم؛ زیرا ما در کنار یک خانواده عاشق و خدمتگذار هستیم، خانوادهای که با تمام وجودشان خواستند تا از تاریکی خارج شوند و در مسیر کنگره قدم بردارند. زمانی که خانم مریم وارد لژیون شدند، من فقط سعی کردم یکچیز را به ایشان بیاموزم و آن این بود که اگر وارد لژیون بنده شدید، باید پلی باشد برای ورود به خدمت و ایشان نیز بسیار زیبا این پیام را دریافت کردند، حرکت کردند و راهنما هم شدند. دو چیز در این راه به ایشان کمک کرد، یکی آنکه دغدغه یادگیری داشتند و متوجه شدند که هیچ یک از ما به هیچ نیستیم و رسالت خویش را متوجه شد و با اینکار ایشان، باز پرداخت کارشان را میدهند.
" از این که به بنده فرصت مشارکت دادید، متشکرم."
" آرزو و مشارکت ایجنت محترم همسفر مريم "
همانطوری که کنگره نوری را در دل ما روشن کرد، امیدوارم که این نور تا ابد روشن بماند و همه بتوانند از آن استفاده کنند.
بنده نیز خداوند را شاکر و سپاسگزارم بابت اینکه در این ایستگاه قرار دارم و امروز دهمین سال رهائیمان را جشن میگیریم. هزاران بار خدا را شکر میکنم؛ به دلیل اینکه هر بار به مشکلی برخورد میکردم، خودش برایم نشانهای میفرستاد تا بتوانم تصمیم درستی بگیرم. از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر میکنم؛ بهدلیل اینکه مسیری برای ما گشودند و چراغی بودند که باعث شدند، زندگیهای بسیاری مانند ما روشن شود؛ همچنین از راهنمای عزیزم خانم سحر که به بنده آموزش دادند و برای بنده زحمت کشیدند، تشکر میکنم و امیدوارم که بتوانم زحمات ایشان را جبران کنم. از راهنمای مسافرم نیز تشکر میکنم که ایشان را به رهایی رساندند و از مسافرم نیز تشکر میکنم که در کنگره از بنده حمایت کردند. همانطوری که میدانید مسافرم در ابتدا سفر خوبی نداشتند؛ اما همین باعث شد که من بیشتر تلاش کرده و آموزش بگیرم. زمانی که وارد کنگره شدم، متوجه شدم، اینجا تنها مکانی است که در آن روشنایی و آرامش وجود دارد؛ زیرا بیرون از کنگره هیچ خبری نبود؛ بههمین علت حتی به خود اجازه ندادم که یک جلسه هم غیبت داشته باشم و با تمام وجود سر لژیون حاضر شده و خدمت میکردم؛ زیرا میدانستم که با این کار قدردان این سیستم هستم. امیدوارم که هر کسی که وارد کنگره می شود نیز قدردان آن باشد. همان طوری که خانم سحر گفتند، این تولدها حاوی پیامی برای سفراولیها، سفردومیها و خدمتگزاران کنگره است. پیامی که برای تازهواردین دارد این است که اگر ما توانستیم شما نیز میتوانید. یک زمانی من هم در جایگاه شما بودم و با حال خراب وارد کنگره شدم؛ اما با ماندن، فرمانبرداری و يادگيری در کنگره به این حال خوب رسیدم. برای سفر دومیها نیز میخواهم بگویم که تغییر بسیار سخت است؛ اما در کنگره با راه حلهایی که داده میشود، تغییر بسیار راحت صورت میگیرد و برای خدمتگزاران عزیز هم این پیام را دارم که چنانچه در کنگره بابت خدمت، پولی دریافت نمیکنید، نگران نباشید؛ زیرا در آنجا اگر جانی بدهید، جان دریافت میکنید؛ زیرا تجربه نشان داده که با خدمت در کنگره انسان جوان می شود. انشاءالله که همه ما بتوانیم به این ریسمان الهی وصل باشیم و از آموزشهای ناب کنگره استفاده کنیم تا بتوانیم خوب زندگی کنیم.
" از اینکه به صحبتهای بنده گوش کردید بسیار سپاسگزارم."
تایپ: راهنما مسافر حسین و مسافر محمدتقی(لژیون دوم)
ویرایش متن: مسافر محمدتقی(لژیون دوم)
عکس: مسافر محمود(لژیون پنجم)
ارسال: سایت نمایندگی ملاصدرا
- تعداد بازدید از این مطلب :
191