English Version
This Site Is Available In English

هیچ بهشتی را به بهانه نمی‌دهند

هیچ بهشتی را به بهانه نمی‌دهند

اولین جلسه از دوره بیستم کارگاه‌های عمومی نمایندگی ساوه ویژه مسافران و همسفران با استادی راهنمای مسافر یوسف و نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر روح الله با دستورجلسه «وادی دوم و تاثیرآن‌روی من‌» پنج‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۶:۳۰ برگزار شد.

 


خلاصه سخنان استاد:

سلام‌دوستان یوسف هستم یک مسافر.
از دبیر و نگهبان جلسه و دوستانی که نوشتارها را قرائت کردند تشکرمی‌کنم از ایجنت محترم و گروه مرزبانی سپاسگزارم که اجازه دادن دراین جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم تشکرمی‌کنم، از راهنمای عزیزم اکبرآقا سپاس گذارم که با آموزش‌‌های ایشان این جایگاه را تجربه می‌کنم دستورجلسه امروز از دو بخش تشکیل می‌شود. بخش اول وادی دوم تاثیر آن روی من و بخش دوم تولد پنجمین سوال رهایی و آزادمردی راهنمای عزیز مسافر هاشم را جشن می‌گیریم تیتر وادی دوم می‌گوید هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم خوشحالیم که به جنگ نرم خود داریم ادامه می‌دهیم حالا می‌گوید مگر ما داریم جنگ می‌کنیم، دقیقاً یک جنگ تمام عیار است چون ما داریم سفر می‌کنیم به خود ما می‌گویم مسافر، نگهبان اول جلسه می‌خواند سفری از ظلمت به نور، از تاریکی به روشنایی و از حقارت به سرافرازی از ترس به شجاعت از قهر به مهر و تماماً از تاریکی به روشنایی و خروج از این همه مکان منفی به سمت روشنایی و نور صددرصد به یک جنگ تمام عیار نیاز دارد به یک تلاش و به یک پشتکار خیلی خیلی قوی نیاز دارد تا ما بتوانیم از این‌ها خارج بشویم و صددرصد داریم ‌می‌جنگیم و هیچ بهشتی به بهانه نمی‌دهند بهشت را به بها می‌دهند.

باید آدم زحمت بکشه که بتوانه از این حس منفی خارج بشود و به آن حس مثبت برسد این جنگ یک جنگ تمام عیار است بین نیروهای منفی و ما که می‌خواهیم از آنجا خارج بشویم با کمک انتخاب مثبت البته برای سفر اولی‌ها رسیدن به رهایی است و سفر دومی‌ها رسیدن به خود است برای سفر اولی‌ها هیچ کار سختی نیست حالا ما می‌گوییم جنگ فقط به حرف راهنماش گوش کند و تمام کارهای که راهنمایش می‌گوید انجام بدهد این بدون هیچ زحمتی بدون هیچ مشکلی در همین وادی هم می‌گوید به جنگ نرم می‌رود کسی که دارد مسیرش را ادامه می‌دهد یک جنگ نرمه و بدون هیچ مشکلی این موضوع براش حل می‌شود و به مسیرش ادامه می‌دهد تا به رهایی برسد و برای سفر دوم هم باز همینه یک سفر دومی هم با خدمت کردن و مرتب کنگره آمدن دوباره می‌تواند به آن جنگ ادامه بدهد.

این‌ها همش نیاز به امید داره و نیاز به پشت کار دارد اینکه بتواند بداند که چقدر قدرتمند است در سفر اول خیلی بچه‌ها هستند چند بار سفر می‌کنند و پیش خودشان فکر می‌کنند من نمی‌توانم این کار را انجام بدم هیچ مشکل از من است بقیه می‌توانند من نمی‌توانم درصورتی که اصلاً اینجوری نیست یک نفر توانسته به کره ماه برود همه می‌توانند به کره ماه بروند در کنگره۶۰ نیاز است به خودش برسد به آن قدرت درونی خود برسد اتفاقاً استاد امین مثال می‌زنند کارتون‌های خارجی چقدرقشنگ است اکثرشان در مورد آن قدرت درونی آدم فیلم می‌سازند که آخرش به این موضوع می‌رسند که انسان چقدر در درونش قدرت نهفته است فقط باید پیدا بکند و این ناامیدی است که در سفر اول سر راه یک سفر اولی می‌شود از آن ناامیدی عبور کنیم و بیاییم به سمت امید صددرصدسفرمان سفر خیلی راحتی می‌شود خیلی خوب می‌شود به رهایی می‌رسیم انشالله همیشه قدر آقای مهندس قدر راهنمای محترم‌مان و کنگره را بدانیم و بدانیم این صندلی که خداوند در اختیار ما قرار داده چقدر مهم است.


 

 

قسمت دوم دستور جلسه تولد آزاد مردی راهنمای تازه واردین مسافر هاشم است که پیام تولد هاشم (هاشم عزیز بایستی با جستجو علم‌را یافت و بایستی‌ بدانیم که زیباترین علم کاوش دردنیای علم است تا دانش‌های کشف نشده را پیدا کنیم و از رنج انسان‌ بکاهیم) واقعا در کنگره ۶۰ الان کاری که آقای مهندس دارد انجام می‌دهد دقیقاً دارد دانش‌های کشف نشده را پیدا می‌کند و از رنج انسان‌ها کاسته می‌شود ما باید همه مان دراین مسیردست به دست هم بدهیم تا انشالله از رنج انسان‌ها کاسته بشود من تبریک می‌گویم به هاشم و همچنین به  همسفرشان تبریک می‌گویم انشالله که موفق بشوند هاشم تقریبا ۶ سال پیش وارد کنگره ۶۰ شد مثل همه کسانی که وارد می‌شوندبا حال خراب و با مصرف سنگین تریاک و شاید اصلاً امیدی هم نداشت به رهایی برسد ولی خب آن خواستنه خیلی مهم است آدم بخواد یک کاری را انجام بدهد هاشم مرتب‌ سی‌دی هاش را می‌نوشت خیلی خوب سفر کرد غیبت نداشت و تا آخر مسیر خیلی خوب و به راحتی آمد آدم کافر است بفهمه دارد چیکار می‌کندهر انسانی بداند چه کار می‌کند و آن موضوع قابل حل برایش باشد برای انجام دادن آن مسئله خیلی براش آسان می شود.

پیام تولد:
هاشم عزیز:بایستی با جستجو علم را یافت و بایستی بدانیم که زیباترین علم، کاوش در دنیای علم است تا دانش های کشف نشده را پیدا کنیم واز رنج انسان بکاهیم.

 

اعلام سفر مسافر هاشم:
آخرین آنتی ایکس:تریاک
روش درمان: DST
داروی درمان:شربتOT
مدت سفر اول:۱۰ماه و۲روز
ورزش در کنگره:والیبال
راهنما:یوسف دارابی
رهایی:۵سال و۲ماه
---------------------------------------------------------
سفر ویلیام:
راهنما:پرویز بلاغی
رهایی:۵سال و۴روز

 

آرزوی مسافر هاشم:
طبق رسم کنگره ۲تا آرزو می‌کنم
یکیش را در دل خودم نگه می‌دارم
آرزوی دوم امیدوارم نمایندگی ساوه هرچه زودتر زمین خریداری کند.

 

سلام دوستان هاشم هستم یک مسافر

ازایجنت محترم و گروه مرزبانی که اجازه دادن من پنجمین سال رهاییم را جشن بگیرم تشکر می‌کنم از راهنمای عزیزم آقای یوسف اجازه دادن در لژیونشون باشم من هم مثل تازه وارد‌ها آمدم با مصرف مواد،و با حال خراب بودم وارد کنگره شدم از آقا پرویز راهنمای ویلیامم تشکر می‌کنم هم در مسیر خدمت خیلی به من کمک کردند تشکر می‌کنم از همسفرم از راهنماهای همسفرم در این مسیر خیلی کمک کردند به همسفرم و با آموزش‌های این بزرگواران توانستند این جایگاه را به دست بیاورند از راهنمای بزرگوارشان تشکر می‌کنم از قم تشریف آوردند و همچنین مسافر بزرگوارشون تشکر می‌کنم ازدوستانی که از شعبه‌های قم شعبه امین شعبه صادق و شعبه محمدی پور تشریف آوردند و همچنین از بچه‌های ساوه تشکر می‌کنم خیلی لطف داشتن در حق بنده و همچنین از راهنماهای نمایندگی ساوه تشکر می‌کنم بعضی وقت‌ها بچه‌ها می‌گویند از قم میای ساوه سختت نیست.

من یک روز خدمت مرزبانی‌ام تمام شد شال تازه واردین را گرفتم در شعبه امین ۶ نفر شال گرفتیم سه نفر هم از قبل بودیم شدیم ۹ نفر آقای استاد امین در یک سی‌دی از هجرت صحبت کردن و من موقع سی دی گوش دادند تو فکر فرو رفتم و گفتم  هاشم ۹ تا راهنمای تازه واردین هستید اگر این شانست برسه در ما کلاً سه جلسه می‌توانی خدمت کنی نمی‌توانی در لژیون بشینی ولی آقای امین از هجرت صحبت کردند گفتم چه خوبه که من هم هجرت کنم یک روز در آکادمی یکی از راهنماهای محترم ساوه آقای محمد سبزی را آنجا دیدم ازشون پرسیدم چند تا راهنمای تازه واردین دارید در شعبه ساوه فرمودند ما سه تا داریم با خودم گفتم بروم ساوه می‌توانم خدمت کنم یعنی می‌توانم در نمایندگی ساوه خدمتگزار باشم خدا را شکر در این مسیرم که آمدم شرایطمم خوب است با کمک خداوند این مسیر برایم هموار شد هیچ موقع هم پشیمان نیستم این راه را می‌آیم و می‌روم با جون دل می‌آیم و یاد می‌گیرم و آموزش می گیرم در مسیر یاد گرفتن دارم تلاش می‌کنم.

 


سلام دوستان لیلا هستم  همسفر علی

پنجمین سال تولد و آزاد مردی مسافر آقا هاشم را به آقای مهندس، به راهنما آقا یوسف و به راهنمای درمان سیگار آقا پرویز، به همسفر راهنما فاطمه و آقا پسرهایشان آقا عباس و آقا علی تبریک عرض می‌کنم. این آرامش و حال خوب این خانواده که تجربه می‌کنند پدر و مادر همراه با بچه‌ها به واسطه لطفی که کنگره ۶۰  با درمان پدرشان به این خانواده داده است اگر این اتفاق نمی‌افتاد الان خانواده با آرامش در کنار همدیگر نبودند. این تولد را به راهنما همسفر آمنه و راهنما همسفر معصومه تبریک و شادباش می‌گویم. هرچه سختی برای یک رهجو در لژیون بود این دو بزرگوار زحمتشان را کشیدند و یک رهجوی خوب و آماده وارد لژیون من در سال ۱۴۰۰ شد.

من قبلاً در شعبه امین ایشان را به عنوان یک دوست می‌دانستم که حال خوبی نداشته و به هم ریخته بود حتی در قسمت سیستم صوتی که بودند نمی‌توانست روبرو بنشیند و همیشه حال خوبی نداشت چون مثل خود من که در اوایل حال بد در کنگره داشتم و این همیشه توجه مرا جلب می‌کرد وقتی وارد شعبه صادق شدند و لژیون من را انتخاب کردند متوجه شدم که چرا من نسبت به این دوست حس خوبی داشتم، چون یک روز در کنار هم رشد می‌کنیم. راهنما همسفر فاطمه در شعبه صادق خدمت کردند یعنی من راهنما از همسفر فاطمه آموزش می‌گرفتم و هر خدمتی که بود با جان و دل انجام می‌دادند، خدمت مرزبانی را به خوبی به پایان رساندند، ۳۰ سی‌دی، وادی‌‌ها را زیبا نوشت می‌نوشتند و خوب با بغض و با عشق توضیح می‌دادند و همانطور که درک کرده بود صحبت می‌کرد و نتیجه‌اش عشق به همسر، فرزندانش و به کنگره دارد و خدمت می‌کند، بعد در آزمون راهنمایی قبول شدند. الان زحماتی که مسافرشان برای کنگره می‌کشند، اگر تهران و ساوه رفت و آمد می‌کنند و دنور هستند همه این‌ها را مدیون همسفرشان هستند وقتی همسفر همراه نباشد نمی‌گذارد که مسافر خدمت کند. اگر همسفر بال پرواز نباشد پرواز موفق نمی‌شود و خوشحالم که در این کنار این خانواده هستم.

 

سلام دوستان فاطمه هستم همسفرهاشم

من این تولد را در رأس با آقای مهندس، راهنما آقای یوسف و راهنمای همسفر لیلا تبریک عرض می‌کنم و همچنین به راهنما همسفر آمنه،من در سفر اول بودم همیشه ترس داشتم کسی نفهمد من کنگره ۶۰ می‌آیم واقعاً  وقتی با این حس  می‌آمدم نمی‌توانستم آموزش بگیرم این ترس همیشه با من بود و از شعبه امین خوشم نمی‌آمد چون آن موقع حالم خراب بود که کسی نفهمد و من را قضاوت نکند و برایم سخت بود. وقتی که  لژیون راهنما همسفر معصومه را انتخاب کردم، تشکر می‌کنم که برجک من را زدند تا من خدمتگزار شدم و فکر نمی‌کنم بعد از آن برجکی به من زد من به شعبه دیر رفته باشم یعنی همیشه نیم ساعت قبل از جلسه من باید در جلسه باشم و این باعث شد که من حرکت کنم. بعد  وارد لژیون راهنما همسفر لیلا شدم و خوشحالم که در کنارشان هستم و در مشکلات به من کمک کردند و باعث شدند که من در لژیون سردار و دنور شوم و از مسافران راهنمایان تشکر می‌کنم که همراهی کردند تا در این جشن کنارم باشند.

همه در مشارکت‌ها از حس و حال خوب مسافرم صحبت کردند. اوایل اینطوری نبود ما از زیر صفر شروع کردیم حتی ما پول رهن خانه را نداشتیم. مسافرم زمانی که سفر اول را شروع کردند جهان‌بینی ورزش صفر بود و حتی باعث شد که باشگاه ورزشی جمع شود خدا را شکر می‌کنم که با آموزش‌ها فرمانبردار خوبی بود وقتی در لژیون راهنما آقا یوسف بودند، من همیشه شاکی بودم که چرا باید شربت بخوری چرا باید جلوی بقیه لباس کنگره ۶۰ بپوشد و همیشه یکی از مانع‌های بزرگ مسافرم، من بودم که چرا باید این کار را انجام بدهد خدا را شکر می‌کنم من این آگاهی را در کنگره ۶۰ پیدا کردم  و به حال خوب رسیدم  و الان کنگره ۶۰ را به همه معرفی می‌کنم تا همه مثل من حالشان خوب شود و از راهنما آقا پرویز راهنمای سفر نیکوتین مسافرم تشکر می‌کنم. هاشم در سفر سیگار در زمان سازگاری آنقدر حالش خراب بود که فرمان ماشین را کج می‌کردند ولی الان به تعادل و حال خوب رسیده و خدمتگزار خوبی است این‌ها همه از کنگره می‌دانم ما هر دو با هم کار می‌کنیم و این مهم است که من همسفر با مسافرم در کنار هم چگونه آموزش گرفتیم تا هم خودم و هم مسافرم به ارتقا و تکامل برسیم و همسفر در کنگره ۶۰ خیلی مهم است و تشکر می‌کنم از همه دوستان که در این جشن ما را همراهی کردند.

 

.

 

نگارش متن و عکاس :مرزبان خبری همسفر ناصر
تنظیم وارسال: مسافر علی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .