English Version
This Site Is Available In English

باید به حیات ادامه داد.

باید به حیات ادامه داد.

چهاردهمین جلسه از دور سوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی امیر اراک با استادی مسافر سعید و نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه (وادی دوم و تأثیر آن روی من) روز پنجشنبه ۱۴۰۴/۲/۱۱ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد؛

سلام دوستان سعید هستم یک مسافر: خداوند را شاکرم که در کنگره حضور دارم. از راهنمایان عزیزم تشکر می کنم که این حال خوب ام را مدیون شان هستم. دستور جلسه امروز وادی دوم: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد، هیچکدام از ما هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. این وادی دارد به من پیام امید را می دهد، زمانی که من مصرف کننده بودم و چندین سال در گیر اعتیاد بودم خیلی حالم خراب بود و نا امید بودم خیلی از راه ها را رفتم نشد و یک روز به خودم گفتم: خدایا چرا نمیشه! چرا من نمیتونم! چرا هر کاری می کنم درست نمیشم! مسیر های زیادی رفتم ولی جواب نگرفتم و خیلی ناامید بودم، در اوج ناامیدی خدا کنگره را در مسیر من قرار داد. زمانی که وارد کنگره شدم خیلی ناامید بودم و فکر نمی کردم در کنگره من جواب بگیرم و درست بشوم. در مسیر کنگره قرار گرفتم و آموزش می گرفتم و روی این صندلی ها که می نشستم یکی یکی این وادی ها را می خواندم ولی نمیدونستم که این ها واقعا چی هستند، وقتی به وادی دوم رسیدیم و سر لژیون کار می کردیم اون موقع بود که فهمیدم من نباید ناامید باشم و باید این را بفهمم که بیهوده نیستم. فکر های منفی در سر من می چرخید که چرا من مثلا باید به دنیا بیام؟ چرا باید این اتفاق برای من بیوفتد؟ چرا راه هایی که من میروم درست نیست؟ و هزار تا چرا های دیگر.. فکر می کردم زندگی کردن فقط این است که بخورم و بکشم و یک در آمدی هم داشته باشم، فکر می کردم زندگی همین است

. ولی در کنگره فهمیدم نه این طوری نیست. کنگره به من امید داد. کنگره به من یاد داد که تو باید به اون درجه از انسانیتی که گمش کرده بودی برسی. در کنگره فهمیدم باید زندگی کرد باید به حیات ادامه داد و فهمیدم فقط این حیات نیست حیات های دیگر هم هست. جناب مهندس در یکی از سی دی هایشان فرمودند: هر انسانی یک ماموریتی دارد، و من مدام فکر می کردم که ماموریت من چی هست؟ به نظر من اگر کسی این وادی را به خوبی درک کند میداند که یک ماموریتی دارد و بیهوده نیست. وقتی من کنگره آمدم فهمیدم که باید کمک کنم به دیگران به هم نوع خودم خدمت کنم. اگر این وادی را درک کنی و به رهایی برسی هیچ موقع از کنگره نخواهی رفت. یکی از ماموریت های ما همین است که خدمت کنیم به دیگران کمک کنیم. و این پیام را این وادی می دهد که هر تازه واردی می آید با حس خوب بیاید ناامید نباشد، من یک زمانی آنقدر ناامید بودم دست به خود کشی زدم و فکر می کردم اگر مشروب زیادی بخوری و مواد بکشی سنگ کوب میکنی و میمیری آنقدر کشیدم و خوردم که مرا به بیمارستان بردن و نشد و خدا را شکر زنده ماندم چون وظیفه ای داشتم باید به درمان می رسیدم و خدمت می کردم. باید با سختی ها و مشکلات کنار بیایم چون خود کشی کردن راه حل نیست. و کلام آخر این که: باید این را بدانیم که هیچ موجودی بیهوده نیست تک تک ذرات مانند زنجیر به یکدیگر وصل هستند. ممنون از اینکه به صحبت های من توجه کردید.

تایپ: مسافر صادق 

عکس و تنظیم: مرزبان خبری مسافر مهدی 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .