English Version
This Site Is Available In English

تغییر درست روند زندگی، با تغییر نگرش و افکار

تغییر درست روند زندگی، با تغییر نگرش و افکار

جلسه هشتم از دوره چهلم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی گیلان با استادی راهنما مسافر عارف، نگهبانی مسافر اردلان و دبیری مسافر شهرام با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من» و در ادامه تولد یک‌سال رهایی مسافر محمدرضا، روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد: 

سلام دوستان عارف هستم یک مسافر. از ایجنت محترم سپاسگزارم که باعث شدند دوباره این جایگاه را تجربه نمایم و همچنین از آقای اسماعیل راهنمای سفر دوم محمدرضا ممنونم. به تیتر دستور جلسه نگاه می‌کنم به یادم دارم زمانی که وارد کنگره ۶۰ شدم در چه حالی بودم. اینکه چه عاملی باعث این امر می‌گردد که انسان به این فکر کند هیچ است یا هیچ ارزشی ندارد مسلماً اگر ما به‌صورت مسئله و علت‌ها دسترسی داشته باشیم راحت‌تر می‌توانیم به جواب برسیم.

زمانی که صورت‌مسئله اعتیاد توسط آقای مهندس دژاکام پیدا شد و درمان اعتیاد نیز کشف گردید بعد از سال‌ها امروز به این نتیجه رسیدم زمانی که انسان پا به هستی می‌گذارد یک هدف و دلیلی به همراه خود دارد، این وادی به‌صورت قاطع می‌گوید اگر تفکر من این است که ما بی‌هیچ هستیم این تفکر کاملاً اشتباه است و ما تفکر غلطی داریم. چرا ما این تفکر را داریم؛ زیرا ارزش‌ها را نمی‌دانیم و آگاهی نداریم.

هیچ‌کس کامل‌تر و بهتر از کسی که یک شی را خلق می‌کند نمی‌تواند آن را شرح دهد و انسان نیز توسط خداوند خلق شده است. در سورهٔ ذاریات ذکر شده من انسان و جن را خلق نکردم مگر این که از طریق بندگی من به تکامل برسد، حال به گذشته نگاه می‌کنم به این نتیجه می‌رسم زمانی که حال خوشی نداشتم و از خود خیلی ناراضی بودم درست موقعی بود که در این مسیر نبودم؛ یعنی در جهت بندگی نبودم.

خیلی وقت‌ها همه کار می‌کنم جز همین، بسیار تلاش می‌کنم کلی زحمت می‌کشم؛ اما کارهایم نیمه‌تمام پیش می‌رود و به نتیجه نمی‌رسم، این امر موجب حال بد من می‌شود. به‌مرور زمان این کارهای نیمه، ناکامی‌ها، شکست‌های پی‌درپی و همچنین در اکثر مواقع هم که می‌خواهم یک چیزهایی را به دست بیاورم بایستی با کلی مشقت این کار انجام می‌شد و بیشتر باعث رنج و عذاب من می‌گشت.

با خود می‌گفتم من برای به‌دست‌ آوردن این جایگاه کلی زحمت کشیدم؛ ولی ای‌کاش به دست نمی‌آوردم؛ زیرا بیشتر به من صدمه زد، به این دلیل که در صور پنهانم هدف از به‌دست‌ آوردن آن خواسته خدمت نبود یا می‌خواستم حال کسی را بگیرم، یا می‌خواستم خودنمایی یا قدرت‌نمایی کنم و این باعث عذاب من می‌شد؛ زیرا از هدف اصلی خلقت انسان که بندگی خداوند بود دور شده بودم.

اگر ما در هر کاری این ارزش و این هدف را در نظر بگیرم که من برای خدمت‌کردن آمدم؛ مانند تمام مخلوقین که در جهان هستند و درحال‌ خدمت به غیر هستند. اگر من هم در پی خدمت‌کردن باشم آن زمان است که به‌دست‌ آوردن آن هدف بسیار برایم گوارا می‌شود و زندگی لذت‌بخش می‌گردد، از خودم و از همه چیز راضی می‌شوم، اکنون چگونه می‌توان این تفکر را بهبود ببخشیم و تغییرش دهیم.

اگر حس‌های درون و حس‌های بیرون انسان تغییر کند جهان او نیز تغییر می‌کند و همه چیز برایش محسوس می‌شود. برای کسب آگاهی نیاز به تغییر حس دارم اگر حس انسان تغییر کند آگاهی او نیز تغییر می‌کند و دنیا را جوری دیگر می‌بیند. زمانی که وارد کنگره می‌شویم یک سری نیروها از ما حمایت می‌کنند؛ زیرا خواسته درمان و حال خوب را داریم، ساز کار این نیروها پرهیز از ضدارزش‌ها است.

اگر ما از هر چیزی که نفرت داریم در مقابلش بایستیم و از انجامش خودداری کنیم نیروها به کمک ما می‌شتابند و به ما کمک می‌کنند تا به خواسته‌ها و آن چیزهایی که دوست داریم برسیم، یک مسافر اگر درک کند که چگونه درمان شده است می‌تواند بر تمامی مشکلات غلبه کند؛ زیرا بدترین و سخت‌ترین مشکل که اعتیاد بوده است را درمان کرده او اگر مکانیزم درمان را درست متوجه شده باشد هیچ مشکل لاینحلی ندارد و می‌تواند تمام مسائل را به سرانجام برساند.

حضرت علی (ع) می‌فرماید هر کس به من کلمه‌ای بیاموزد من را بنده خود کرده است این سه جنبه دارد اول حضرت علی (ع) آن‌قدر دانش داشتند که کسی نمی‌توانست چیزی به او یاد دهد و دوم از اهمیت علم می‌گوید که چقدر ارزشمند است و سوم این که زمانی من یک چیز را می‌آموزم من بنده آن علم هستم و بسیار مهم است که چه چیزی را سرلوحه زندگی خود قرار می‌دهیم و این که از چه کسی چه چیزی می‌آموزیم و ما در کنگره تمام چیزهایی را که بلد بودیم را کنار گذاشته و خود را خالی می‌کنیم و از اول درست زندگی‌کردن را یاد می‌گیریم.

قسمت دوم دستور جلسه، تولد یک‌سال رهایی محمدرضا می‌باشد. به‌خاطر دارم هنگامی که ایشان وارد لژیون من شدند، موهای بلندی داشتند به او گفتم باید ظاهر خود را تغییر دهد. بعد از اصلاح کاملاً همه چیز برای او تغییر کرد، به نظر من درمان او از همان جا آغاز گردید، کوتاه‌کردن مو مهم نبود، زیرا رهاکردن تفکرات گذشته مهم است، ما فکر می‌کنیم که این تفکرات باارزش است؛ ولی این‌گونه نیست محمدرضا از آن زمان شروع به یادگیری نمود راهنما شد مسئول OT شد و غیره، بسیار خوش‌حالم که در این جایگاه قرارگرفتن زیرا لایق این شرایط بوده و بسیار بامحبت و دوست‌داشتنی است. از همسفر ایشان هم تشکر می‌کنم که او را بسیار نیکو همراهی و حمایت نمودند.

اعلام سفر مسافر محمدرضا:

سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر. آخرین آنتی ایکس اوپیوم. روش درمان DST، داروی درمان OT، مدت سفر اول یازده ماه، رهایی از بند مواد یک سال هشت ماه با راهنمایی مسافر اسماعیل، رهایی از بند نیکوتین یک سال و شش ماه با راهنمایی مسافر محمد، ورزش در پارک بدمینتون.

خلاصه سخنان مسافر محمدرضا:

سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر. به‌خاطر دارم روزهای اولی که وارد کنگره ۶۰ شده بودم، در و دیوار داشتند بنده را می‌خوردند و از خودم بدم می‌آمد؛ ولی خوشبختانه کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر را قبلاً خوانده بودم و چیزی ته دلم به من می‌گفت که اگر می‌خواهی از هر چیزی که در زندگی خسته کرده رها بشوی اینجا آخرین ایستگاه است.

بنده بعد از زحماتی که آقای محمود راهنمای تازه‌واردین برایم کشید آمدم و لژیون انتخاب کردم و بعد از آن آغاز دردسرهای من بود با خودم که همش فکر می‌کردم خیلی می‌دانم و به‌خاطر همین، درگیری ذهنی زیادی با خود داشتم و معمولاً با راهنمای خودم آقای عارف نه به‌ظاهر ولی در درون خود همیشه می‌جنگیدم، ولی همیشه آقا عارف استادانه برخورد می‌کرد. راهنما برایم حکم مترجم سی‌دی‌های آقای مهندس دژاکام را داشت و از این بابت خیلی از ایشان ممنونم. ایشان بنده را با عشق و محبت در کنگره ۶۰ ماندگار کردند.

بعد از جنگ درونی که با این موضوع داشتم از یک جایی تصمیم گرفتم تسلیم حرف راهنما بشوم. زمانی که تسلیم شدم، سهل بودن درمان اعتیاد را احساس کردم؛ زیرا که در کنگره ۶۰ هر فردی که خواسته و تصمیم درمان اعتیاد را داشته باشد به‌راحتی می‌تواند این کار را انجام دهد. بعد از آن عشق و محبت را از تک‌تک افرادی که در کنگره ۶۰ می‌دیدم دریافت می‌کردم حتی کسانی که در اوایل سفرم از آن‌ها بدم می‌آمد در ادامه تبدیل به محبت متقابل شد و از این بابت خداوند را شاکرم.

در ادامه مسیرم در سفر دوم اوایل احساس می‌کردم باتوجه‌به اینکه حال خوب نسبی خود را مدیون کنگره ۶۰ و خدمتگزاران هستم و احساس می‌کردم دینی بر گردن خوددارم که بتوانم به افراد بعد از خودم به هر نحوی کمک کنم. جمله معروفی وجود دارد که اگر کسی یک‌ نفس را رها کند مثل این است که کل نفس‌های روی زمین را رها کرده است. بنده وقتی به این جمله فکر کردم متوجه شدم که اگر بخواهم یک‌ نفس را رها نمایم باید آن را از جهالت رها کرد به عبارتی بایستی نفس را از ترس، منیت و ناامیدی رها کرد.

اگر قرار باشد نفسی از ترس رها شود باید شجاعت از جنس آگاهی و دانایی باشد. نفسی که از منیت بخواهد رها شود بایستی سرشار از محبت شود و همچنین نفسی که بخواهد از ناامیدی که بزرگ‌ترین گره زندگی خودم بوده است بایستی تبدیل به عشق و محبت شود. بنده با خود این‌گونه فکر کردم که اگر بتوانم نفس خود را رها بنمایم انگار نفس تمامی انسان‌های روی زمین را رها کرده‌ام. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا زمانی که اجازه به من داده شود در کنگره ۶۰ می‌مانم و با تمام وجودم خدمت می‌نمایم.

رهایافتگان لژیون جونز (تغذیه سالم) مرزبان احمد و مسافر میلاد با راهنمایی مسافر رضا

تایپ: مسافر صالح لژیون چهارم و مسافر بهنام لژیون دوم
ویرایش: مسافر بهنام لژیون دوم
عکس و ارسال مطلب: دستیار مرزبان خبری، مسافر حجت لژیون سوم
گروه خدمتگزاران سایت نمایندگی گیلان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .