سیزدهمین جلسه از دوره دوم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی بردسکن به استادی مسافر حسن، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من» روز پنج شنبه 11 اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر. از نگهبان جلسه حسن آقا سپاسگزارم که مسئولیت اداره جلسه را به من واگذار نمودند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.
امیدوارم حال همه شما خوب باشد الحمداللّه حال من خیلی خوب است خیلی خوشحالم که توانستم در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. در ابتدا شاکر خداوند هستم که بعد از گرفتاری در دام اعتیاد، جمعیت احیاء انسانی کنگره 60 را بر سر راهم قرار داد تا بتوانم راه درست زندگی کردن را بیاموزم.
ما در کنگره60 چهارده وادی داریم که اگر این چهارده وادی را درک کنیم یک سفر خیلی راحت انجام می دهیم. وادی اول وادی تفکر است. در این وادی یاد گرفتیم که برای هر کاری ابتدا تفکر کنیم.
وادی دوم بود که به من امید داد تا بدانیم که ناامیدی یک گناه است و همه بدبختی هایی که در قدیم داشتم نتیجه بذرهایی بود که خودم کاشته بودم.
وقتی وارد کنگره شدم جمله «ندانی را بدان تا بدانی را بدانی» اولین چیزی بود که توجه من را به خود جلب کرد و خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. یعنی تمام تجربه هایی که در قدیم داشتم و می گفتم من همه چیز را می دانم؛ باید همه را فراموش کنم.
وقتی سفرم را شروع کردم خیلی دوست داشتم همسفرم هم در این مسیر همراه من باشد چون می گفتند همسفر بال پرواز است. در ابتدا مخالف آمدن به کنگره بود چون از من ناامید بود ولی من از همراهی او ناامید نشدم.
در سفر به تهران برای دیدن جناب مهندس و رهایی، هرطور بود او را با خودم همراه کردم و در خدمت جناب مهندس و با صحبت هایی که ایشان با همسفرم داشتند تلنگری شد تا او هم جذب کنگره شود و الان در کنگره یک خدمتگزار عالی و خیلی بهتر از من می باشد.

ما نباید در مسیر زندگی و کارها ناامید شویم. ناامیدی کاری با من کرد که گوشه خانه نشستم و کارم فقط گریه و زاری و بد و بیراه گفتن به خدا و پیغمبر و مادر و پدرم بود. کنگره به من توان و قدرت حرکت و امید داد.
یکی از مطالب آموزنده در وادی دوم، موضوع جنگ نرم می باشد. مثلا وقتی راهنما پله OT شما را کاهش می دهد در درون شما یک جنگ نرم اتفاق می افتد.
خیلی خوشحالم که در جمع شما هستم و از خداوند می خواهم در هر جایگاه خدمتی که هستم خدمتگزار دردمندان باشم و همیشه داستان ایاز را برای خودم یادآوری می کنم که حسن تو قبلا کجا بودی و الان در چه حال هستی.
در آخر از جناب مهندس، استاد امین، راهنمای خودم آقای علیرضا و همه خدمتگزاران در مسیر سبز کنگره سپاسگزارم که با تلاش و از خودگذشتگی آنها بود که من و خانواده ام به حال خوش رسیدیم.
ممنونم که با سکوت قشنگ خود به صحبت های من گوش کردید.
عکاس: مسافر محمد لژیون یکم راهنما مسافر حمید
تایپ و ویراستار: مسافر حسین لژیون یکم راهنما مسافر حمید
ارسال خبر: مسافر محمد لژیون یکم راهنما مسافر حمید
- تعداد بازدید از این مطلب :
57