نهمین جلسه از دوره نهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی خیام نیشابوری در روزهای سهشنبه، با استادی راهنما مسافر مهدی و نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر مجید با دستورجلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من» 9 اردیبهشت 1404 راس ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر.
دستور جلسهی امروز بحث امید است، هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به هستی نمینهد هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
خب این دستور جلسه امید به من میدهد .یعنی من از جایی می آیم که پر از نا امیدی بود، پر از ترس و حقارت بود و وارد کنگره شدم. من از خودم میگویم و امروز بعد از سالها دوباره متوجه شدم خیلی به این وادی احتیاج دارم (وادی دوم) چون بعضی وقتها فراموش میکنم چه جایگاهی رو قبلا داشتهام و یادم میرود از کجا آمدهام و شاید تو این جایگاهی هستم قدرش را ندانم.
من در زمان قبل سفر اول خودم به جایی رسیدم کف خیابانها توی خرابهها و داخل سرویسهای بهداشتی در پارک مصرف مواد میکردم از نوع شیشه و هرجایی که بگویید فرقی به حال من نمیکرد. یعنی به قدری جایگاه خودم را پایین آورده بودم برایم مهم نبود و زندگیام در حال متلاشی شدن بود. به هر حال یک ندایی به من رسید به عنوان کنگره ۶۰ و من روزی که رفتم به کنگره ترس از نگه داشتن داشتم که مرا اینجا نگه ندارن و فکر میکردم شبیه به کمپهای اجباری است. با کلی ترس و استرس وارد شدم اما با برخورد خوب آن نگهبان جلو درب و بعد از ان راهنمای تازهواردین راه رو رسم و متد کنگره را به من آموزش داد. در ادامه اون عزیزانی که مشارکت میکردند خیلی لذت بردم.
و من از همین مشارکت ها جذب شدم در اول سفردر وادی اول تفکر رو آموزش دیدم وبه خودم آمدم که چه کاری دارم انجام میدهم آیا این جایگاه حق توست یا نه چون هر انسانی جایگاه شو خودش میسازد. زمانی که به وادی دوم رسیدم واقعا ناامید بودم. فکر نمیکردم یک روزی ام نوبت من هم بشود. چون به این باور رسیده بودم از قبل که شیشه درمان ندارد. این را در کمپها به من گفته بودند که شیشه درمان ندارد تا از اینجا بروید بیرون دوباره مصرف خواهیم کرد و من هم به شدت ناامید بودم.
اما در وادی دوم امید به من گفت تو جهت بیهودگی نیامدهای به روی زمین وامده ای که یک کاری انجام بدهی واین آدرس رو خود کنگره به من داد،و جایگاه رو به ما می گوید وجناب مهندس می فرمایند ما آدرس خودتان را به خودتان میدهیم حالا شما اختیار دارید به دنبال اون جایگاه بروید یا میخواهید بروید به همان تاریکی، خب اگر تفکر کنید میبینید که این موضوع، جایگاه خود را پیدا کنی و خدمت کنی خیلی این طرف بهتر است و ارزشش هم بیشتر است. شما نمیتوانید مقایسه کنید به آن مصرف کنندهی داخل پارک و یا خدمت گذار بودن در کنگره.
حالا باید من چه کاری انجام بدم من آمدهام در کنگره به درمان رسیدهام آدرس خودمو به خودم داده است و این اختیار دست خودم است. و من از روزی که وارد کنگره شدم راهنمای عزیزم از من قول گرفت که سفرمو به خوبی انجام بدهم و من هم این کار را انجام دادم و سفرم تمام شد. و من به علت تخریب زیاد یک چند سالی به کنگره نیامدم. به نظر من زمانی که سفر اول به پایان میرسد حتما چند مدت بیایید چون آموزشی که در سفر دوم میگیرید خیلی تاثیر گذارتر است.
در ادامه زمانی که شال راهنمایی را گرفتم برای خدمت کردن ولژیون تشکیل دادم تازه فهمیدم چه کاری باید انجام بدهم یعنی آن رسالت روز به روز که جلو تر میروید برات مشخص میشود. اگر از زیر بار خدمت و آموزش خارج بشوید باز دوباره برگشتی سر خانهی اول که بنده این کارو انجام دادم که به زندگیم برسم به زندگیم که نرسیدم هیچ از زندگی کردن هم عقب افتادم یعنی نمیتوانید رسالتی و خدمتی که در اختیار شما گذاشتن شانه خالی کنید یا باید بروید انجام بدهید یا منتظر عواقبش باشید. و این ممکن است یک سال دیگر گردنت را بگیرد یا چند سال دیگر. چون کائنات بسیار دقیق است و مفتی به کسی خدمت نمیدهد. دیگران به من خدمت کردن و من هم برای دیگران باید خدمت کنم. از همه شما عزیزان تشکر میکنم که به صحبتهای من گوش کردید.
عکاس و تایپ و ویراستاری: مسافر حسین (لژیون یکم)
بارگذاری: گروه خبری و سایت شعبه خیام نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
121