ششمین جلسه از دوره پنجم کارگاهای آموزشی خصوصی مسافران نمایندگی آبیک با استادی مرزبان محترم مسافر حامد،نگهبانی مسافر علی ودبیری مسافر رحیم با دستور جلسه «وادی دوم وتاثیر آن روی من» در روز سه شنبه 9 اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان حامد هستم یک مسافر از نگهبان جلسه تشکر می کنم که اولین مشارکت را امروز به من واگذار کرده .دستور جلسه وادی دوم میگوید هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد هیچ یک از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم خوب تفکرات آقای مهندس به این صورت است که این وادی را در ابتدا قرار داده دلایل خاص خودش را دارد خوب این نظر من است مواد مخدر به قدری تخریب ایجاد میکند که مسافری که سفرش را شروع میکند در ابتدای سفر عقاید پوچ و منفی او را فرا میگیرد من تجربه خود را بگویم حدود ۵ الی ۶ سال کش و قوس داشتم با مواد مخدر برای مثال یک ماه دو ماه سه ماه مصرف میکردم بعد سه ماه قطع مصرف داشتم و فکر میکردم هیچکس از من زرنگتر نیست و در سن ۳۵ سالگی به مصرف دائم دچار شدم.
من با خودم فکر میکردم هیچ وقت گرفتار مواد نخواهم شد همان فکرهای منفی که در تمام مصرف کنندگان مواد مخدر وجود دارد من یک لیست برای خود درست کرده بودم که هر سری میخواستم قطع مصرف کنم به خود میگفتم بخاطر فرزندم نکشم به خاطر همسرم نکشم و از این مسائل و به این میگویند ترک، من شروع میکردم و چند روز ترک میکردم و بعد از تحمل درد فیزیکی احساس ناامیدی به من دست میداد ، احساس پوچی به من دست می داد با خود فکر میکردم که اگر بخواهم از زندگیم لذت ببرم حتماً باید به مواد مخدر تکیه کنم به مشروبات الکلی تکیه کنم به سیگار و هر بندی که نفس ما را درگیر کرده است.
و پیش خود اینطور فکر میکردم دوباره باید مصرف کنم میگفتم چون از بدن من خارج شده است دو ماه الی سه ماه است که مصرف نمیکنم دیگر گرفتار نخواهم شد و همان دو سه بار مصرف دوباره مرا گرفتار میکرد و چون قدرت نیروی منفی بود دوباره به مصرف دائم گرفتار میشدم چند بار که این پروسه تکرار شد دیدم دیگر نمیتوانم. پس از گذشت ۸ ماه یکی از دوستانم کنگره را به من معرفی کرد و پس از ورود به کنگره و شروع به سفر با صور پنهان آشنا شدم که خیلی به من کمک کرد و آدرس آن دنیای ذهنی دنیای درونی که خیلی کمک حال من شد که راه و درمان و کلید اعتیاد را به من آموخت.
وقتی شروع به سفر میکنی نیروهای منفی به سراغت می آیند اینها افکار منفی یک مصرف کننده است که میگوید نه مشروب میخوری نه سیگار میکشی پس برای چه زندهای و دلیل آن این است که جهانبینی را هنوز یاد نگرفته ایم ما در اینجا یاد گرفتهایم که سالم زندگی کردن چقدر لذت بخش است و چقدر شرافتمندانه است و میآیم شروع میکنم به سفر کردن و حسهایم باز میشود شروع میکنیم به اظهار نظر کردن که چرا آقای فلانی این گونه است یا آنگونه است و در کار خالق خود دخالت میکنیم و نمیدانیم که هستی این است همه باید باشند و قانون طبیعت و هستی این است باید باشند آن خلافکار باید باشد آن دانشمند باید باشد و در هر جامعهای که حساب کنی اینها حتماً باید باشند.
این مرا در سر یک دوراهی قرار میدهد که بروم بیرون و دوباره مصرف کنم یا نکنم انرژیهای منفی یک انرژی کاذب به آدم میدهند و بعد از یک مدت دوباره انرژی انسان را می گیرند و به وادی دوم اشاره کنم و بگویم وقتی خدا مرا خلق کرده یک پیام و یک رسالت دارم حالا در هر جایگاهی که باشم حالا شاید معیار بیرون پول باشد مقام باشد جایگاه باشد مادیات باشد ولی در کنگره این نیست پول و مقام و پست هیچ جایگاهی ندارد و هستند کسانی که پروفسور هستند پولدار هستند ولی هیچ آرامشی ندارند چرا آرامش ندارند چون هوشیار نیستند کسی که راه زندگی کردن را بلد نباشد هیچ وقت آرامش نخواهد داشت ولی کنگره کامل این مسیر را برای ما هموار کرده است.
مسیر را برای من باز کرده است در ادامه مسیر شاید حسهای منیت در من به وجود بيايد و با خود فکر کنم که دیگر همه چیز را میدانم پس من مصرف کننده باید صبر کنم و چند سالی تحمل داشته باشم شاید بعد از درمان باز اظهار نظر کنم درگیر حسهای منفی بشوم من اگر خود آن فکر درون سرم را خاموش کنم که من همه چیز را نمیدانم من نیاز به آموزش دارم من در هستی باید آموزش بگیرم به قول معروف میگویند ز گهواره تا گور دانش بجوی پس اگر من با خود فکر کنم که همه چیز را میدانم آن حس منیت به وجود میآید پس تمام اینها هست تمام اینها وجود دارد و من باید خود را تشنه آموزش بدانم.

خداوند کنگره را سر راه من قرار داده و پیام این است که شاید به تمام آرزوهایم نرسم اما خبر از این ندارم که تقدیر شاید فرزند من را به آن آرزوها برساند به آن مسیر برساند به آن رسالت برسد پس من بیهوده نیستم تک تک ما که اینجا نشستهایم بیهوده نیستیم با هزارویک کوله باری از مشکلات اینجاییم که کلید راهها را پیدا کنیم به عنوان مثال چرا یک سری از انجمنهای بیرون وقتی با راهنمایشان صحبت میکنند با کوچکترین تلنگر از کوره در میروند اما راهنماهای کنگره ۶۰ اینگونه نیستندخوب یک فرقی وجود دارد و آن دانش است علم و آگاهی است که در اینجا آموزش گرفته است پس ما هم این آموزش را بگیریم که هیچ یک از ما بیهوده نیستیم .
هر کدام از ما رسالت داریم و ما باید برای خانواده مفید باشیم برای دوستان مفید باشیم برای کنگره ۶۰ مفید باشیم و آن هنر زندگی کردن است و آن هنر جهانبینی است و این است که افکار و اندیشه من را تغییر خواهد داد پس سعی کنم هرجا که رفتم مفید باشم اگر تفکرات و اندیشه من به آن سمت برود صد در صد یک آینده خیلی خوبی که صلح و آرامش است پیدا میشود و به آن دست پیدا خواهیم کرد خوب زمان تمام شده است بخوام صحبتهایم را جمع بندی کنم تنها این هستی نیست تنها این بعد نیست و بعدهای دیگر هم وجود دارد سعی کنیم همین گونه که گفتم مفید باشیم و این مفید بودن معیار ندارد که فکر کنم آن پول و آن ماشین و آن امکانات را باید داشته باشم در هرجا که باشیم تنها مفید بودن است که مهم است و در هر جایگاهی که هستم میتوانم مفید باشم در کنگره خدمت کنم و این خودش بالاترین سعادت است برای من . خیلی ممنون که به صحبتهای من گوش دادید متشکرم
تایپ: مسافر علیرضا لژیون اول
ویراستاری وارسال: مسافر علی لژیون اول
- تعداد بازدید از این مطلب :
45