English Version
This Site Is Available In English

وادی دوم ، وادی امیدواری

وادی دوم ، وادی امیدواری

اولین جلسه از دور پنجم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره 60 نمایندگی آزادشهر ویژه مسافران با استادی مسافر میثم ، نگهبانی مسافر حسن ، دبیری مسافر محمد با دستور جلسه" وادی دوم و تاثیر آن روی من " روز سه شنبه 9 اردیبهشت ماه 1404 راس ساعت 17 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد : 

سلام دوستان میثم هستم یک مسافر
خدا را شاکرهستم که یک‌بار دیگر در کنگره هستم تا بتوانم خدمت کنم و از خدمت خودم آموزش بگیرم از علی آقا راهنمای خوبم که استادی جلسه را به بنده واگذار نمودند تشکر می‌کنم ازراهنمای سفر اول خودم آقا مهدی کوهکن تشکر می‌کنم امیدوارم هر کجا هستند سالم و سرحال باشند.  سپاسگزار ایجنت محترم حسین آقا هستم که زحمات زیادی برای ما کشیدند. همچنین از مرزبانان محترم و همه خدمتگزاران که خالصانه در حال خدمت کردن هستند کمال تشکر را دارم انشاالله در این راه مستدام باشند .
دستور جلسه این هفته وادی دوم است که می‌گوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی ، قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.  این وادی ، وادی امیدواری است به من یاد می‌دهد که هیچ چیز در این دنیا بیهوده خلق نشده است یا الکی به وجود نیامده است هر چیزی یک رسالتی دارد حتی سنگ ریزه‌های داخل خیابان یا بیابان هم یک رسالتی دارند.  من گاهی اوقات وظیفه خودم را فراموش می‌کنم رسالت خودم را از یاد می‌برم که چه رسالتی در این دنیا دارم دو نوع رسالت داریم 1 – رسالت فردی 2 – رسالت عمومی ، رسالت فردی من این است که بتوانم از درد و رنج دیگران کم کنم بتوانم به آنها کمک کنم که در هر جایی که هستند از آن حالت بیرون بیایند و به رشد و آگاهی برسند.  رسالت عمومی هم این است که با خانواده خود چطور رفتار کنم.  رسالت هر فردی با فرد دیگر فرق می‌کند من باید به دنبال تولید انرژی باشم نه اینکه انرژی دیگران را بدزدم. رسالت عمومی پیش نیاز رسالت فردی است باید جهان‌بینی من رشد کند پله‌های رسیدن به پیروزی این است که جایگاه من رشد کند باید سعی کنم در کنگره باشم و مسئولیت‌های خدمتی را یکی یکی تجربه کنم تا جایگاه من رشد کند جهان بینی من روز به روز رشد کند تا بیرون از کنگره به درستی زندگی کنم با دیگران درست برخورد کنم.  من به واسطه استعدادها و پتانسیل‌هایی که دارم باید قوانین را یاد بگیرم وآنها را انجام بدهم تا تجربه کنم و چیزی که در تجربه مهم است حس انسان است، من اینجا آمدم  تا حس من نسبت به مواد مخدر و سیگار و حس‌های منفی تغییر کند یک  نفر یک جمله قشنگی گفت که:اگر می‌خواهید در زندگی خودتان خداوند را حس کنید. بنویسد خداوند مساوی است با قوانین ، اگر من قوانینی را که خداوند گذاشته درست اجرا کنم و در صراط مستقیم باشم در تک تک لحظات زندگی می‌توانم خداوند را حس کنم، واینکه باید به یاد داشته باشم قویترین ابزارنیروهای باز دارنده نا امیدی است، قبل از اینکه وارد کنگره بشوم خیلی نا امید بودم از جایم حرکت نمی‌کردم و مسئولیت همه چیز را به پدر و مادرم واگذار می‌کردم و می‌گفتم چون من تک پسرهستم باید همه چیز برایم فراهم کنند.اساس کار هستی حرکت است،اگر می‌خواهم خداوند به من کمک کند باید حرکت کنم اگر حرکت نکنم مثل آبی می‌مانم که راکد است و به گنداب تبدیل می‌شود در آخر هم از خداوند می‌خواهم که سالهای سال در کنگره بمانم و خدمت کنم و خدمتگزار باشم من از دیدگاه خودم نگاه می‌کنم من برای ثواب به کنگره نمی‌آیم بلکه برای کمک به انسانها به کنگره می‌آیم چون این اعتقاد را دارم اگر در زندگی به کسی کمک کنم و آگاهی کسب کنم و شکر گزار خداوند باشم  قطعاً خدا به من کمک می‌کند ممنون که با سکوت خودتان به حرفهایم گوش کردید.

تهیه گزارش و عکس : مسافر علی لژیون یکم 

تایپ و ارسال : مسافر جواد لژیون یکم 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .