English Version
This Site Is Available In English

خدمت کردن بدون توقع نا امیدی را از بین میبرد

خدمت کردن بدون توقع نا امیدی را از بین میبرد

یازدهمین جلسه از دوره دوم سری کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره 60 نمایندگی خواف در روزهای سه‌شنبه با استادی راهنمای محترم مسافر مصطفی ، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر احمد با دستور جلسه " وادی دوم و تاثیر آن روی من" در تاریخ 1404/02/09 رأس ساعت 15 آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان مصطفی هستم مسافر...
دستور جلسه امروز از دو بخش تشکیل شده یکی وادی دوم و بخش دوم هم تولد یک سال رهایی علی عزیز ... وادی دوم میگه هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به حیات نمی‌نهد حتی اگر خود به هیچ فکر کند. در وادی دوم همانطور که خودتان میدانید میخواهد در مورد امید ونا امیدی صحبت کند. ما طبق تعریف جهانبینی که در جزوه است میگوید که کوله بار غم و اندوهی است که نه میتوانیم به دوش بکشیم و نه میتوانیم آن را بگذاریم زمین یک انرژی همیشه از ما میگیرد. بعد ماه عسل این است که ما در وادی اول تفکر را یاد بگیریم و خود آگاه یا ناخودآگاه تفکر را یاد گرفتیم و فهمیدیم که چه تخریبهایی داریم و چه زمانهایی را از دست  دادیم، چه رابطه هایی را از دست دادیم و به از دست دادن ها فکر میکنیم و قدر موقعیتهایی که ندانستیم. وادی دوم قرار گرفته است که بگوید ناامیدی به سراغت می‌آید و شما نا امید میشوی ما اینجا کار میکنیم که این نا امیدی را پشت سر بگذاریم و اینطور نیست که شما نا امیدی را پشت سر بگذاری و دیگر سراغت نیاید. در وادی گفته ما به هیچ نیستیم، ما هرکداممان آمدیم در دنیا که به دردی بخوریم یک جایی کاربرد داریم یک هدف ووظیفه ای داریم و یک سری کارها باید انجام بدهیم . اما امروز میخواهم چند تا مسئله را داشته باشیم که بدانیم چکار کنیم که نا امید نباشیم و در دروس کنگره چیزی که مطرح میشود اول میگه که بیا سفر کن یا بیا سفر ویلیام یا برو سر کار نشانه اول میگه که حسش نیست یعنی دچار بی حسی شده و در جزوه جهانبینی که میگه نقطه مقابل ناامیدی در مثلث جهالت در مثلث دانایی تجربه است یعنی باید تجربه، حرکت و یک کاری انجام دهی و اگر میخواهی نا امید نشوی باز هم باید یک حرکتی انجام دهی الان شاید ما دچار ناامیدی نباشیم ولی اگر حرکت نکنیم، اگر مسئولیتی نگیریم در آینده ممکنه باز دچار ناامیدی بشویم یا مسائل دیگر در مثلث جهالت که ترس و منیت است ممکه من راهنما بشم و چون یک حرفه را یاد گرفتم ممکنه منیت سراغ من بیاید اگر شما یک زمانی ناامید بودی و الان نیستی دلیلش این نیست که دیگر ناامید نمیشوی پس دوتا نقطه مقابل یکدیگر است و به هم ربط دارد پس باید حرکت کنید و اگر میخواهید ناامید نشوی باز هم باید حرکت کنید یعنی در حرکت کنی ، مسئولیت داشته باشی یا مثلا در کنگره خودمان خدمت بگیرید و یک کاری انجام دهید. مسئولیت این نیست که راهنما یا خدمت دیگری داشته باشید مسئولیت یعنی درست سفر کردن و مسئولیت خود را پذیرفتن است و حرکت کنم تا آخرش رها بشوم و دیگر نا امید نشوم در واقع ادبیات کسانی که حرکت نمیخواهند بکنند یا مسئولیتی را نپذیرند مرحله اولش این است که انکار میکنند: مثلا خارج از کنگره به یک نفر میگویید نان گرفتی میگوید مگر شما گفتی یا در کنگره پله اش تغییر کرده موظفه که دفترچه را بیاورد و دستور جدید بگیرد و همانطور چند ماه 5/5 سی سی میخورده و چون مسئولیت کار خودش را نپذیرفته راهنما بهش میگوید چرا 5/5 سی سی میخوری میگوید مگر شما گفتید دفترچه را بیارم این میخواهد از مسئولیت و حرکت کردن فرار کند. مورد دوم میخواهد بی اهمیت جلوه بدهد در کنگره راهنما میگه چرا سر وقت دارویت را نمیخوری، میگه مهم نیست آقا من 15 سی سی باید در روز بخورم حالا همه رو یکجا میخورم بی اهمیت جلوه میدهد یا در خانه مادر میگوید فلان جا را تمیز کن میگه اونجا که مهم نیست کسی که نمیبیند. مورد سوم عقب می اندازد یعنی راهنما میگوید الان بهترین زمان سفر ویلیام است یا اگر وزنت بالا رفته سی دی های مربوطه را گوش کنی و شروع کنی، عقب می‌اندازد میگوید از شنبه یا هفته دیگه، میگویی سفر ویلیام بکن میگه از بعد عید یا از شنبه بع میبینی یک ماهه گذشته ولی هنوز شنبه نرسیده است و آن هم کسی است که نمیخواهد سفر کند و میخواهد فرار کند. یکی دیگه گردن دیگران انداختن مثلا در لژیون یکی سی دی مینویسه یکی نمینویسد و همه هم به راهنما مربوط است بهش میگی چرا سی دی نمی‌نویسی  میگه فلانی هم نمی‌نویسه این هم میخواهد یک جوری فرار کند که چرا فلانی درست سفر نمیکند چرا فلانی درست دارو نمیخورد و همان چیزی که در کنگره ما میگوییم که دوربینش روی خودش نیست و دائما روی بقیه است. مورد بعدی وانمود میکند به ناتوانی که چرا پیراهن سفید نمیپوشی میگه من آدم کثیفی هستم و دائما کثیف میشود یا مثلا چرا سی دی نمینویسی میگه آقا من انگشتم پارسال از بند در رفت و نمیتوانم بنویسم این هم وانمود کردن به ناامیدی است و میخواهد از مسئولیت و کاری که دارد فرار کند. مورد بعدی ناله و شکایت کردن همش غر میزند که آقا نمیشود پله من را بالا ببرید من سرم درد میکند ما اصلا اجازه دستور دادن به راهنما را نداریم و اینکه ما نیامدیم اینجا که چیپس و پفک را کنار بگذاریم اینجا شیشه، تریاک، شیره و هروئین را درمان میکنیم و یک مقدار سازگاری دارد یک مقدار درد دارد بلخره یک چالشهایی هم دارد.

مورد بعد هم که بحث را منحرف میکنند مثلا میگی چرا رو دارو نیستی میگه آقا من سفر ویلیام هم میکنم چرا سی دی نمینویسی آقا ما که دارو درست میخوریم این چه ربطی دارد دارو هم باید درست بخوری سی دی هم باید درست بنویسی سفر ویلیام هم اگر انجام میدی به خودت داری خدمت میکنید. این ادیبات کسانی است که فرار میکنند از  حرکت کردن و اگر بدانند که حرکت کردن و مسئولیت چه خوبی هایی دارد شاید راغب شوند و حرکت کنند یا اگر نا امید هستند حرکت کنند چون آخرش خوب است. یکی اینکه رشد از طریق حرکت و چالش اتفاق می‌افتد ما تا چالشی نداشته باشیم حرکت و رشد نمی‌کنیم و در خدمت کردن آموزش میگیریم ما زمانی که آمدیم کنگره به ما گفتن بلند شو ، بشین، بنویس، پیراهن سفید خوب سخت است و چالش است دیروز ما پشتی میگذاشتیم و نعشه میکردیم حال هم میداد الان به حرف راهنما گوش کنیم سخته دیگه یک چالش است این آخرش رشد است یکی اینکه احساس رضایت پیدا میکنی از خودت که مثلا چند ماه است تریاک یا هروئین نکشیدم یا ناس ننداختم یا سیگار نکشیدم و دیگری در وادی نهم است استقامتت و نقطه تحملت بالا میرود اول 5/5 سی سی میخوردی تا میرسد به 0.3 سی سی و استقامتت رفته بالا و قوی تر میشوی و خدمت کردن در کنگره یک هویتی هم به ما میدهد تا دیروز به ما میگفتن علی اما الان میگویند نگهبان، مرزبان، راهنما حتی میکروفن گردان و این خدمت یک شخصیتی به ما میدهد و مورد دیگر خدمت کردن در کنگره تمرین است برای بیرون، تمرین خدمت کردن و خوبی کردن به دیگران در بیرون از کنگره است. امیدوارم که بتوانم حرکت و خدمت بدون توقع داشته باشم چون توقع آفت محبت و عشق است. ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
مرزبان کشیک: مسافر علیرضا
ارسال،تایپ و ویرایش: مسافر رضا لژیون اول
عکس: مسافر امیرحسین لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .