English Version
This Site Is Available In English

وادی دوم، وادی امید است

وادی دوم، وادی امید است

دوازدهمین جلسه از دوره چهارم کارگاه‌های خصوصی همسفران کنگره‌۶۰ نمایندگی امیر به استادی مرزبان همسفر زهرا، نگهبانی همسفر زینب و دبیری همسفر الهام با دستور جلسه «وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد؛

از آقای مهندس حسین دژاکام بابت این‌که کنگره‌۶۰ را برای ما فراهم کردند تا ما بتوانیم آموزش بگیریم تشکر می‌کنم. از راهنمای سفر اول خود راهنما همسفر اعظم که جاشون سبز است که هر چه دارم از ایشان است تشکر می‌کنم همچنین از راهنما همسفر فاطمه، راهنمای سفر دوم خود که در کنار‌شان خیلی آموزش گرفتم و همین‌طور از راهنمای خدمت خویش ایجنت همسفر ژاله تشکر می‌کنم.

دستور جلسه به ما آموزش می‌دهد؛ «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد؛ حتی اگر خودت به هیچ فکر کنی».
همه ما انسان‌ها زمانی که روی زمین آمدیم یک هدفی داشتیم. خداوند یک قدرت و توانایی به ما داده که هیچ کدام از توانایی‌های خود خبر نداریم حتی اگر بگوییم؛ ما هیچ نیستیم این قطعاً دروغ است؛ زیرا ما خیلی هستیم، آن اندازه که خیلی کار‌ها از دست ما بر‌می‌یاید؛ ولی خود‌مان قبول نداریم.

این وادی مفهوم بسیاری دارد زمانی که من کتاب ۱۴ وادی عشق را نگاه می‌کردم خیلی خوشحال شدم گفتم؛ خدایا شکرت که این مسیر را برای من باز کردی تا به کنگره‌۶۰ بیایم و آموزش بگیرم. همه ما درس خواندیم، مدرک لیسانس، فوق‌‌لیسانس و ... گرفتیم؛ اما هیچ کجا این آموزش‌ها را کسب نکردیم، در کنگره یاد گرفتیم چه هستیم و چه کار‌هایی از ما برمی‌آید.

روز‌های اولی که به کنگره ‌آمدم می‌گفتم؛ چرا من باید به این جا بیایم؛ ولی الان می‌گویم: خدایا چرا بین این همه آدم، من را انتخاب کردی!
آدم‌های بسیاری بیرون کنگره‌۶۰ هستند که به این مکان امن احتیاج دارند؛ اما مسیر برای آن‌ها باز نمی‌شود پس خداوند یک نظر خاصی به من داشته که این راه برای من نمایان شده است.

به یاد دارم یک بار به راهنمای خود  همسفر اعظم گفتم؛ وقتی رهجو‌ها می‌آیند شکایت می‌کنند شما خسته نمی‌شوید؟ گفت؛ نه، اگر با این دست خود گِره‌ای باز کنم، خداوند از آن طرف گِره‌های زندگی‌ام را باز می‌کند.
خیلی حرف زیبایی بود، این وادی امید است.

زمانی که نا‌امید می‌شویم و می‌گوییم؛ من هیچی نیستم! چرا من را آفریدی!
وقتی این حرف‌ها زده می‌شود که نا‌امید شده باشیم و نا‌امیدی بد‌ترین مسئله در زندگی است، انگار یک تیشه بر‌داشتیم از ریشه، همه چیز را زدیم دیگر هیچ چیزی وجود ندارد که این اتفاق باعث می‌شود معنا و قشنگی دیگر نباشد.

این وادی به من می‌گوید؛ امیدوار باش؛ زیرا همه چیز درست می‌شود پس همه موجودات که خداوند روی زمین خلق کرده است همه بحر هدفی آمدند.
رودخانه که آب دارد، آیا آب برای خود او است؟ خیر
درختان برای خودشان میوه دارند؟ خیر
همه این‌ها برای استفاده کردن ما است.

مسیر کنگره برای من باز شده است تا خدمت کنم اگر یک جا و گوشه‌ای، کاری از دست من بر‌می‌آید؛ حتماً باید انجام بدهم نباید دریغ کنم؛ چون صد‌در‌صد مشکلی از کسی حل کنم، خداوند مشکل من را حل می‌کند.

همه باید این مسئله را در نظر داشته باشیم که سیستم ما پیچیده است، تا حدی قدرت مطلق به ما لطف کرده که ما هیچی از آن نمی‌دانیم.
ما سیستم بدن خود را نمی‌شناسیم؛ مثلاً من به خاطر این‌که نمی‌توانستم عطسه کنم چندین دکتر رفتم، دکتر مغز و اعصاب، نوار قلب، نوار مغز و در آخر تشخیص دادند مشکل اعصاب دارم و قرص‌های آرام‌بخش تجویز کردند.
این اتفاق کوچک زندگی من را مختل کرده بود و کسی درست تشخیص نمی‌داد، کلی تلاش کردم، با کمک راهنما همسفر حبیبه که دارو‌های گیاهی به من معرفی کردن خدا را شکر مشکل من حل شد.

باید شاکر پروردگار باشم که لطف بسیاری به من داشتند، مسیر کنگره‌‌۶۰ را نمایان کردند تا آموزش بگیرم و روز‌به‌روز بر دانش من افزوده شود. مرسی از این‌که به صحبت‌های من گوش کردید.

مرزبان کشیک: همسفر راضیه و مسافر روح‌الله
تایپ: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر نجمه ( لژیون پنجم)
عکاس: همسفر نصیبه رهجو راهنما همسفر شهلا (لژیون دوم)
ویراستار، تنظیم‌کننده و ارسال: همسفر محدثه (دبیر سایت)
همسفران نمایندگی امیر اراک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .