پنجمین جلسه از دور سی و هشتم کارگاه های آموزشی ویژه مسافران کنگره 60 ، نمایندگی ایمان با استادی مسافر محمد حسین، نگهبانی مسافر فرهاد و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه "وادی دوم تاثیر آن روی من" در روز دوشنبه 8 اردیبهشت ماه 1404 ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
اگر بخواهم ساده این مسئله را شرح دهم میشود ناامیدی، چیزی که در سفرم خیلی با آن درگیر بودم. در ابتدا باور نداشتم که کنگره ناامیدی را در من درمان کنند.
اما پس از سفر کردن و رسیدن به وادی دوم به این حقیقت رسیدم که بله، میتوان از ناامیدی به امید رسید.
در ابتدا وقتی که در جلسه تازه واردین قرار گرفتم و قرار شد که سه جلسه در هفته حضور پیدا کنم، برای منی که اصلاً ساعت برایم اختراع نشده بود و در این مسئله نظم و انضباط ضعف داشتم، خیلی مسئله بزرگی به نظر میآمد و همانجا اولین ناامیدی به سراغم آمد.
(2).JPG)
راهنمایم در جلسات اول که با من صحبت میکرد به من امید داد و گفت نگران نباش، همه چیز با حضور تو در کنگره درست خواهد شد.
در همان جلسات اول در کنگره از استاد جلسه در مورد نا امیدی شنیدم که می گفت ناامیدی مثل این میباشد که گویی زندانی برای خودت کشیده باشی و نتوانی خود را از زندان نجات دهی.
قبل از ورود به کنگره میگفتم تقدیر من همین است و ممکن نیست که من حال خوب و رهایی را تجربه کنم.
در کنگره شرکت کردم در جلسات آمدم و اینجا بود که گویی در وادی دوم کسی به من گفت "محمد حسین بلند شو، الان نوبت بلند شدن و حرکت کردن است. تاکی میخواهی در زندان بمانی" به این نکته رسیدم که هیچکس جز من نمیتواند به من کمک کند.
همیشه تقصیرها را گردن پدر، مادر، دوستان و آشنایان میانداختم ولی بعد از شناخت این وادی به این نتیجه رسیدم که هرچه کردم خودم کردم و هیچکس جز من نخواهد توانست دست من را بگیرد
اولین حرکت من این بود که راس ساعت ۵ در کنگره حضور داشته باشم و پروتوکل را رعایت کنم.
جایگاهی که امروز در زندگی اصلاً قابل قیاس با مراحل قبل از کنگره نیست. خدا را شکر میکنم که توانستم این زندان ناامیدی را بشکنم و در کنگره سفر کنم. در حال حاضر اعتماد به نفس خوبی را دارم و حالم بسیار خوب میباشد. گل رهایی را از جناب آقای مهندس گرفتم واقعاً حالم خوب است و هر روز بهتر از دیروزم.
(1).JPG)
تایپ : مسافر حسن لژیون دوم
تنظیم و ارسال : مسافر مهدی
- تعداد بازدید از این مطلب :
106