English Version
This Site Is Available In English

هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد

هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد

چهارمین جلسه از دوره دوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره‌۶۰ نمایندگی رفسنجان با استادی مسافر حمیدرضا، نگهبانی مسافر قدرت و دبیری مسافر صدرالدین با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من» روز یکشنبه ۷ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

از آقای مهندس که این بستر را فراهم نمودند که من به درمان برسم و آموزش بگیرم تشکر می‌کنم، از راهنمای بزرگوارم آقا محسن، از راهنمای تازه‌واردینم آقا احسان تمامی خدمتگزاران تشکر می‌کنم. در متن وادی دوم آمده؛ هیچ مخلوقی جهت بیهوده‌ی قدم به حیات نمی‌نهد؛ هیچ‌کدام از ما بی‌هیچ نیستیم حتی اگر به هیچ فکر کنیم. در این وادی آقای مهندس در مورد دو نکته صحبت می‌‌کنند یکی بحث تفکر است؛ یعنی بدون تفکر هیچ کاری را انجام ندهیم، ما انسان‌هایی که مصرف‌کننده مواد بودیم خودمان را گم کرده‌ بودیم و یکی هم تفکراتمان است، دقیقاً همان چیزی که من با آن مشکل داشتم، برای همین به کنگره آمدم، روزی که من مصرف‌کننده شدم، مصرف‌کننده الکل و حشیش بودم می‌خواستم ترک کنم سمت تریاک رفتم، همیشه تفکراتم اشتباه بود، می‌خواستم تریاک را کنار بگذارم مصرف‌کننده متادون شدم، همیشه عذاب می‌کشیدم از این‌که معتاد شدم می‌گفتم من معتاد نمی‌شوم؛ اما زمانی‌ که معتاد شدم هر لحظه می‌خواستم که مواد را کنار بگذارم و هر راهی که رفتم دیدم که مصرف‌کننده چهار الی پنج مواد در روز شدم، تقریباً سه سال می‌گفتم خدایا یک راهی جلوی من بگذار تا من بتوانم مواد را کنار بگذارم و همیشه تفکراتم غلط و اشتباه بود.

یک روز صبح یکی از دوستان به من گفت که ‌جایی به نام کنگره هست که باید ده ماه دارو استفاده کنی و کم‌کم مواد را کنار بگذاری و یا این‌که باید به کمپ بروی و ۱۷ روزِ خوب شوی و ترک کنی، آن روز یادم است که می‌گفتم اگر من به کنگره بروم کدام یک از این مواد را کنار بگذارم و ده ماه بروم چه کار کنم، بگذار ۱۷ روز به کمپ بروم و دیگر راحت شوم، شاید دو الی سه سال بود که گریه می‌کردم می‌گفتم خدایا یا بمیرم یا پاک شوم، نمی‌دانستم حال خوش یعنی چه؟ دقیقاً یادم است که به کمپ رفتم و ۱۷ روز آنجا بودم، حالا شاید بعضی از دوستان به کمپ رفته باشند، از درب که داخل رفتم چندین برگه را امضاء کردم و اثر انگشت زدم که اگر فوت کردید و هر اتفاقی که برای شما افتاد مسئول آن خودت شما هستید، رفتم و گفتم خدایا شکرت یک روز گذشت، دو روز گذشت، سه روز گذشت، خلاصه بیرون آمدم و با خودم گفتم اگر بمیرم هم دیگر مواد مصرف نمی‌کنم و دقیقاً دو سال و شش ماه و بیست‌و‌هشت روز بود که به یک NGO دیگر رفتم، روزی دو مرتبه به جلسه می‌رفتم و خدا را شکر می‌کردم که هنوز پاک هستم، همیشه پسوند یک معتاد را هم داشتم و می‌گفتم تا آخر عمرم معتاد هستم و بعد از این دو سال روزی شد گفتم خدایا نمی‌خواهم مصرف‌کننده باشم، چیزی از کنگره نمی‌دانستم، همیشه می‌گفتم خدایا این دنیا را از من بگیر؛ ولی دوباره در یک دنیا دیگر پاک به دنیا بیایم و حالم خوب باشد واقعاً از اعتیاد خیلی خسته شده بودم، شب که می‌خوابیدم خواب مواد را می‌دیدم و در روز جایی که حشیش مصرف می‌کردند و بوی آن را استشمام می‌کردم باید راهم را عوض می‌کردم و از مسیر دیگری می‌رفتم، در این دو سال خیلی درد کشیدم تا این‌که به کنگره آمدم، حاضر بودم هفته‌ای سه جلسه به دورترین نقاط کشور بروم؛ اما مصرف‌کننده نباشم، یادم است وادی دوم را که می‌خواستم شروع کنم فقط آن را نوشتم؛ ولی امروز که بعد از چهار سال دوباره این وادی را گوش کردم فهمیدم که چه حرف‌هایی را آقای مهندس گفتند و من اصلاً آن‌ها را نفهمیده بودم و متوجه شدم که هنوز من قدر کنگره را نمی‌دانم.

آقای مهندس جایی می‌گویند؛ خدا انسان را بر سر یک دوراهی می‌گذارد و آن تاریکی و روشنایی است، خداوند به انسان اختیار می‌دهد که شما می‌توانید در تاریکی حرکت کنید و یا در روشنایی حرکت کنید. من در تاریکی رفتم و چیزهایی را در تاریکی و در مصرف مواد تجربه کردم حتی وقتی که مصرف‌کننده نبودم چیزهایی را تجربه کردم که شاید از دوران مصرف هم بدتر بود و تجربه من این است که انسان باید تاریکی‌ها را تجربه کند و زمانی که تاریکی را تجربه کرد آن‌وقت روشنایی برایش معنا پیدا می‌کند و قدر آن را می‌داند، من که خیلی از راه‌های ترک اعتیاد را رفته‌ام می‌دانم که کنگره چیست و چه کارهای ارزشمندی را برای من انجام می‌دهد شاید دوستانی که تجربه‌ اول ترک اعتیاد آنها است قدر کنگره را ندانند. در این وادی متوجه شدم که انسان تا تاریکی‌ها را تجربه نکند به روشنایی‌ها نمی‌رسد و آقای مهندس در این سی‌دی در مورد حیوانات هم صحبت می‌کنند که ما اصلاً به آنها اهمیت نمی‌دهیم و می‌فرمایند زمانی که شما به کنگره می‌آیید درخت را حس می‌کنید، حیوانات اعم از سگ و گربه و غیره را حس می‌کنید که شاید اگر قبلاً از کنارشان رد می‌شدید چه بسا یک سنگ هم به طرف آن‌ها پرتاب می‌کردید؛ ولی در کنگره آموزش می‌گیرید و متوجه می‌شوید آن‌ها هم مخلوقات خداوند هستند و همگی فوایدی را در چرخه‌ طبیعت و جهان دارند، من همیشه می‌گویم خداوندا! کمک کن که من بتوانم از این گذرگاه‌های سخت عبور کنم و بتوانم از این وادی اعتیاد بیرون بیایم. روزی به آقا محسن گفتم من هفت سال است که اعتیاد را کنار گذاشتم و در این هفت سال خیلی بدبختی و سختی کشیدم؛ ولی به‌واسطه‌ گوش دادن این سی‌دی متوجه شدم که من می‌بایست آن سختی‌ها را می‌کشیدم تا بتوانم قدر آرامش بعد از درمانم را بدانم. مطلب دیگری که آقای مهندس در این سی‌دی می‌فرمایند؛ دوری از ضد‌ارزش‌ها است؛ مثلاً زمان مصرف دوست داشتم چند نفر که دور هم می‌نشستیم در مورد دیگران غیبت کنیم یا مثلاً دروغ‌هایی که به اطرافیان و همکارانم می‌گفتم؛ ولی امروز متوجه شدم که این‌ها ضد‌ارزش‌هایی هستند که من باید از آن‌ها دوری کنم.

نگارش و ارسال: مسافر محمد رهجوی راهنما همسفر محسن
مسافران نمایندگی رفسنجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .