پنجمین جلسه از دوره پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران نمایندگی آبیک با استادی راهنمای محترم مسافرتورج، نگهبانی مسافرداریوش و دبیری مسافربهمن بادستورجلسه«وادی دوم و تاثیر آن روی من» در روزیکشنبه7 اردیبهشت۱۴۰۴ساعت۱۷آغازبهکارکرد.
خلاصه سخنان استاد: با وجود تازه تأسیس بودن شعبه آبیک انرژی زیادی در این مکان وجود دارد. آقا سامان ایجنت محترم این شعبه قبلاً در شعبه کرج حضور داشتند و ایشان بسیار کار آمد و مدبر هستند وباید قدر چنین انسان های آگاهی را دانست.من از ایشان تشکر میکنم بابت راه اندازی چنین شعبه ای، ساکنین آباد می توانند این بنا را آباد کنند . انشاالله هر روز شاهد ترقی و رشد شما باشیم . دستور جلسه این هفته وادی دوم است،هیچ مخلوقی ،هیچ مخلوقی یعنی فقط خاص انسان ها نیست شامل همه مخلوقات است،هیچ مخلوقی بیهوده قدم به حیات نگذاشته است،حتی اگر خود آن چیز به هیچ فکر کند. وادی قبل و دستور جلسه قبل در مورد تفکر بود،کلا تا وادی پنجم جناب آقای مهندس دژاکام در مورد تفکر صحبت می کنند.بعد از وادی پنجم وارد وادی حرکت کردن می شویم .
تمام این وادی ها لازم و ملزوم یکدیگرند،یعنی اول تفکر بعد حرکت و حرکت بدون تفکر . در وادی اول می گویند با تفکر ساختار ها آغاز می شود و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می رود. این را مطرح کردم برای اینکه دلیلی باشد برای شروع وادی دوم،هیچ مخلوقی به بیهودگی قدم به حیات نگذاشته است،بزرگترین عامل آن وادی اول است (تفکر) ساختار چیزی هست که به وجود می آید،چیزی که به وجود می آید حتما پشت آن فکری نهفته است ،تمام مخلوقات خداوند هم اگر پای در حیات گذاشته اند حتما یک تفکری پشت آن نهفته است. با وجود این دلایل من متوجه می شوم که بحر بیهودگی به وجود نیامده ام و حتما یک دلیلی پشت آن هست.
من فکر می کنم که در کائنات یک مهره هستم ،یک مهره خیلی قوی،که بودن ونبودنم بسیار تأثیرگذار است و باید به این شکل باشد،همه مخلوقات به این شکل هستند ،یک درخت،یک پرنده ،و هر چیزی که فکر آن را بکنیم ،در کائنات بسیار تأثیرگذار هستند. وقتی که ما خلق شدیم،بهتر بگویم وقتی متولد شدیم ،با یک سری آگاهی ها و دانسته ها وارد این حیات شدیم ،که این توانایی ها و دانسته ها را از بعدهای قبلی خود کسب کرده ایم و الان باید از این توانایی های خود باید برای رسیدن به هدف استفاده کنیم.اما متأسفانه ما مسیر خود را به سمت نیروهای بازدارنده و یا تاریکی و یا هر چیزی که دوست داریم اسم آن را بگذاریم قرار می دهیم و ما به این شکل فکر می کنیم که در راه ما قرار می گیرند تا ما به اهدافمون نرسیم ، ولی به این شکل نیست آنها هستند تا ما به اهدافمون برسیم.
در زمان مصرف مواد مخدر ،یک فکر غلط،یک تصمیم غلط ،ما را به بیراهه ها برد و راه را اشتباه رفتیم. خیلی از ما می آییم ونا امیدی را پیشه می کنیم ،در داخل .ادب هم جناب مهندس کاملآ توضیح داده اند ،که طلاق ،افسردگی،و بیماری های عصبی و...باعث می شود که نوع نگاه ما به این شکل باشد که ما بیهوده ایم .راه خود را اشتباه رفته ایم. من فکر می کنم جناب آقای مهندس دژاکام در حدود چهل و هشت سالگی سفر خود را شروع کردند،ولی ما نصف سن ایشان را هم نداریم ولی فکر می کنیم که دیگر آخر کار هستیم و دیگر هیچی درست نمی شود ،نه به این شکل نیست. در مسیر تاریکی بودن خود یک نقطه امید است و یک کمک برای ماست.باید به این شکل به آن نگاه کرد ،
شنیده اید که می گویند که رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند؟این به این معنا است که آدمی از نظر دانایی و آگاهی به نقطه ای می رسد که همه چیز را خدا می بیند وآن واقعیت اصلی حیات را می بیند. عاشق می شود و در وادی سیزدهم هم می خوانیم که همه چیز در عشق غوطه ور است. مثل دریا می شویم و در دریای عشق غرق می شویم،خدا دریای عشق است وما در عشق خداوند غرق هستیم،ایا می شود به آن اقیانوس بینهایت عشق نرسید؟باید برسیم ،اصلا این قانون کائنات است. غرق شدیم که به این مکان برسیم. تاریکی مثل یک مسیر می ماند ،

تاریکی برای لمس روشنایی می باشد.وقتی از تاریکی ها عبور می کنید وارد روشنایی ها می شویم. اگر در تاریکی ها غرق شویم بد بختی های زیادی را باید لمس کنیم ولی از یک طرف آب دیده هم می شویم و وقتی از تاریکی ها خارج می شویم یک موجود کار آمد هستیم و تجربه بسیار زیادی از پیرامون خود داریم. راه اشتباه یعنی شما در راه اصلی نباشید ،منظور اینکه ما انسان ها هدف داریم و باید به سمت آن حرکت کنیم .راه هم باید فقط راه مستقیم باشد در غیر این صورت هیچگاه به مقصد نخواهیم رسید،و زمان زیادی را از دست خواهیم داد. پس باید در مسیر تاریکی در اولین دور برگردان دور زد ومسیر درست را انتخاب کرد در غیر اینصورت دور برگردان بعدی ممکن است خیلی دور باشد و فرصت های زیادی را از ما می گیرد.
روزی یکی از رهجو های من وقتی داشتیم از یک مسیری می گذشتیم افسوس فروش خانه ای را میخورد که در زمان مصرف آن را فروخته بود و متضرر شده بود .این کار غلط نتیجه فکر غلط و یک راه غلط بود که ما انجام دادیم ،ولی یک راه حل هم هست فروش آن خانه باعث این شده است که آن شخص به حال خوب الان برسد.باید از دست داد تا به حال خوب امروز رسید و نباید افسوس گذشته را بخوریم.باید به امروز که به این جایگاه خوب رسیدیم فکر کنیم و از آن لذت ببریم و باید برای ماندن در این راه تلاش فراوان کرد. باید تمام توانایی ودانایی و آموزش هایی را که فرا گرفتیم را جهت خدمت و آموزش دادن به کار ببریم .
ما در روز عزل به یاد نداریم که چه پیمانی با رب خود بسته ایم ،هدف چی هست و ما جهت بیهودگی به این حیات نیامده ایم .برای رسیدن به آن هدف اولین کار ما انجام ندادن کار های ضد ارزش است. باید فکر خود را پاک کرد از افکار بیهوده،باختن دیگر وجود ندارد،با وجود کنگره دیگر روی میز برد نشسته ایم وباید از الگوهای داخل کنگره 60 استفاده کرد. برای رسیدن به هدف باید تلاش فراوان کرد و نا امید نشد و بدانیم که هیچ موجودی جهت بیهودگی پا به حیات نگذاشته است حتی اگر خودش به بیهودگی فکر کند. ممنون که به صحبت های بنده گوش کردید.
تایپ:مسافر امیرحسین لژیون اول
عکس:مسافر علیرضا لژیون اول
تنظیم و ارسال : مسافر علی لژیون اول
- تعداد بازدید از این مطلب :
110