چهارمین جلسه از دور چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی ارگ به استادی: مسافر مجید، نگهبانی: مسافر علی و دبیری: مسافر دانیال با دستور جلسه: "وادی دوم و تأثیر آن روی من"، در روز یکشنبه 7 اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، مجید هستم، مسافر.
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که کنگره را در مسیر زندگیام قرار داد تا بتوانم در جمع شما عزیزان حضور داشته باشم و خدمت کنم.
از بنیانگذار کنگره ۶۰، جناب مهندس دژاکام، قدردانی میکنم که چنین بستری را برای آموزش و رسیدن به حال خوش فراهم کردند.
از آقای محسن، ایجنت محترم نمایندگی، تشکر میکنم که این فرصت خدمت را در اختیارم گذاشتند. همچنین از راهنمای عزیزم، آقای محسن اسماعیلی، سپاسگزارم که یک سال تمام، سختیها و مشکلات مرا تحمل کردند تا به درمان برسم.
از مرزبانان محترم نیز تقدیر میکنم که با تلاش و نظم خود شعبه را به خوبی اداره میکنند. از هملژیونیهای عزیزم نیز ممنونم که در مسیر آموزش، یار و همراه من بودند.
در نهایت از نگهبان و دبیر جلسه سپاسگزارم که این فرصت ارزشمند خدمت را در اختیارم گذاشتند.
دستور جلسه: وادی دوم
«هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد؛ هیچ یک از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر به هیچ فکر کنیم.»
وادی دوم از سه بخش تشکیل شده است. بخش اول میگوید: "هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد."
این وادی به ما یادآوری میکند که اگر به دقت به هستی نگاه کنیم، خواهیم دید که هیچ موجودی بیهوده خلق نشده است؛ هر کدام وظایفی خاص بر عهده دارند.
وادیها مانند ستونهای بنای جهانبینی ما هستند؛ همانطور که نماز ستون دین است و با قبول شدن آن، سایر اعمال نیز پذیرفته میشود. وادیها زیرساخت جهانبینی ما را تشکیل میدهند و اصول صحیح زندگی را به ما آموزش میدهند.
وادی اول اهمیت تفکر را به ما میآموزد و وادی دوم ناامیدی و حس بیهودگی را از ما دور میکند.
در کنگره، هر وادی که مطالعه میکنم، میبینم که به جهانبینی مرتبط است. وادی دوم نیز به طور ویژه با دیدگاه و بینش ما ارتباط دارد.
اگر به دقت به اطراف نگاه کنیم، میبینیم که تمام اجزای خلقت — از کوچکترین موجودات گرفته تا بزرگترین آنها — هر کدام نقش خاصی دارند.
مثلاً مگس، که شاید ما آن را موجودی مزاحم بدانیم، وظیفهی پاکسازی میکروبها را بر عهده دارد. اگر مگس نبود، میکروبها در دنیا گسترش مییافتند.
در داستانی آمده است که سلیمان نبی در حین حرکت، لشکری از مورچهها را میبیند و با شنیدن صدای آنان از خدا میپرسد: "این مورچهها چرا آفریده شدهاند؟"
خداوند پاسخ میدهد: "قبل از تو، مورچهها از من پرسیدند: چرا انسان را آفریدهای که مزاحم ماست؟"
این داستان نشان میدهد که هر موجودی در هستی هدفی دارد.
حتی آواز پرندگانی چون قناری و بلبل که گاه برایمان مزاحم به نظر میرسد، بخشی از چرخه طبیعت را شکل میدهد و به ما شادی میبخشد.
یا برگ درختان که پس از افتادن، تبدیل به خاک میشود و دوباره در چرخه طبیعت باز میگردد.
گاهی اوقات از خودم میپرسیدم: "آیا من بیهوده آفریده شدهام؟"
زمانی که مصرفکننده بودم، درگیر تاریکی و ناامیدی، بارها این سوال در ذهنم نقش میبست و از خداوند میپرسیدم: "چرا مرا آفریدی؟" چون احساس بیهودگی و بیارزشی میکردم.
اما امروز میدانم که آن حس بیهودگی یک تلنگر بود؛ صدایی از درون که میخواست مرا بیدار کند.
متأسفانه در دوران مصرف، این صدا را سرکوب میکردم و با مصرف مواد، سعی میکردم از آن فرار کنم.
افکار مخرب، وسوسههای شدید و ناامیدی مرا از حرکت بازمیداشتند و گاه حتی به فکر خودکشی میافتادم.
اما حالا میدانم که این افکار حاصل دوری از مسیر درست بود، نه واقعیت وجودی من.
مهندس دژاکام میفرمایند:
"آهویی که در مسیر مستقیم حرکت میکند، اگر سبزهای خارج از مسیر ببیند، برای خوردن آن منحرف میشود."
من هم در دوران مصرف، از راه مستقیم منحرف شدم.
اما اکنون، با آموزشهای کنگره فهمیدهام که هیچ یک از ما بیهوده آفریده نشدهایم. امروز با وجود تمام مشکلات، با سختیها مبارزه میکنم و به دنبال راه حل هستم.
زمین خوردن مهم نیست؛ مهم بلند شدن است.
فرو رفتن در تاریکیها، مقدمهای برای درک روشناییهاست.
به قول مولانا:
"آنچه از تو آید، نعمت است،
هر که را رنجی دهی، آن دولت است.
گر گذاری در تاریکی بنده را،
آن ببیند رخ تابنده را."
اگر من در تاریکیها فرو نرفته بودم، قدر روشنایی را نمیدانستم.
و در پایان باید بگویم:
اگر هزار بار زمین بخوریم، مأموریت ما به پایان نرسیده است.
احساس بیهودگی ما با آگاهی و حرکت از بین میرود.
ما آفریده شدهایم که بدرخشیم، نه اینکه خاموش بمانیم.
ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.

تایپ:مسافرامین لژیون چهارم
عکس:مسافرفرزاد لژیون دوم
ویرایش و ارسال:مسافرامیرهادی لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
211