هشتمین جلسه از دوره پنجاه و یکم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد، با استادی مسافر مصطفی، نگهبانی مسافر محمدرضا و دبیری مسافر احمد با دستور جلسه "وادی دوم و تاثیر آن روی من " روز یکشنبه 7 اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان مصطفی هستم مسافر، از نگهبان جلسه، ایجنت محترم و لژیون مرزبانی همچنین راهنمای عزیزم مسافر رسول تشکر میکنم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. اول از بنیان کنگره 60 جناب آقای مهندس دژاکام تشکر میکنم که چنین بستری را فراهم نمودند که مصرف کنندگان سابق، مسافران امروز در کمال آرامش، و امنیتِ خاطر سفر کنند که به رهایی و حال خوش برسند، کمال قدردانی را دارم.
دستور جلسه امروز "وادی دوم و تاثیر آن روی من" میخواهم از تجربه خودم در زمان مصرف بگویم، در خانوادهای مرفه و سطح فرهنگی بالا زندگی میکردم، چند تا خواهر و برادر و یک زندگی نرمال و خوبی داشتیم، ورزشکار بودم و به سالن کشتی میرفتم، که من درگیر مصرف مواد شدم. در سن 15 سالگی پول و قدرت داشتم ولی از نظر اجتماعی آرام نبودم، هیچوقت نتوانستم یک زندگی از روی آگاهی داشته باشم و همیشه دچار ناامیدی و پوچی بودم.
همیشه درگیر پیدا کردن قرص، از این کلینیک به آن کلینیک، فقط برای داشتن یک ثانیه آرامش و یک لحظه خوشی که متأسفانه هرگز آن را نتوانستم بدست بیاورم. سالها به N.G.Oهای مختلف مراجعه میکردم و مدتی در آنجا حضور داشتم اما به حال خوب و آرامش واقعی دست پیدا نکردم، به عقیده خودم راه درستی را انتخاب نکرده بودم.
روزی که وارد کنگره۶۰ شدم، بارها در جلسات مشارکت کردم و به راهنمایم میگفتم که اینجا نیز همانند سایر مراکز درمانی است و به درمان رسیدن قطعی من فقط یه امید واهی است. این افکار و برداشتم از درمان بود و باور نداشتم که کنگره۶۰ بتواند مرا به درمان برساند. من که از سن ۱۵ سالگی درگیر مصرف الکل و حشیش بودم و بیش از ۲۰ سال تخریب ناشی از مصرف مواد را تجربه کرده بودم.
متأسفانه در محلهای زندگی میکردیم که دسترسی به انواع مواد مخدر بسیار آسان بود و همین موضوع باعث شد که به مصرف مواد مخدر روی بیاورم حتی چند بار هم تزریق را تجربه نمودم در این بیست سال اتفاقات بسیار تلخ و ناگواری برایم رُخ داد به حدی که به درجه کارتنخوابی رسیدم، کارتنخوابی که پول داشت، اما جایگاه اجتماعی خوبی نداشت. زمانی که مصرفکننده بودم مشکل مالی نداشتم ولی چیزی به نام امید در وجودم نبود، درگیر افکار شیطانی و تخریبی بودم.

زمانی که وارد کنگره شدم و توسط راهنمای تازه واردین پذیرش شدم. مدتی از سفرم در کنگره60 گذشت با وادی اول، وادی تفکر آشنا شدم، متوجه شدم که در دوران مصرف چیزی به عنوان تفکر در ذهن من نبود. ما اصلاً تفکر درست و سالمی نداشتیم، وادی اول به ما یاد داد که اگر تفکر شما در صراط مستقیم باشد خیلی اتفاقات قشنگی میتواند برای ما اتفاق بیفتد.
قبل از ورود به کنگره در ناامیدی و یأس بودم. همیشه فکر میکردم چرا به این دنیا آمدم؟ هدف خداوند از خلقت من چه بوده است؟ وقتی به کنگره آمدم و با وادی یک آشنا شدم تازه متوجه شدم که در خلقت من هدفی بوده است که خلق شدم، یاد گرفتم که درست فکر کنم، اعتماد لازم را در خودم دوباره شکل و جهت دادم، بعد از وادی اول که تفکر درست را به منِ مسافر یاد داد، وادی دوم به من فهماند که هیچ چیز بیهوده نیست.
خواسته درمان، که من و شما اینجا نشستهایم و اگر با تمام وجود بخواهیم اتفاق میافتد. ما و همه موجودات یک رسالتی داریم که خلق شدهایم و من مصطفی سعی کنم در صراط مستقیم قرار داشته باشم، از ناامیدی و ضدارزشها دوری کنم، وقتی که در ارزشها و صراط مستقیم قرار داشته باشم همه چیز درست میشود.
مرزبان خبری: مسافر علی اصغر
تایپ: مسافران، مهدی ل1، سعید ل1، مالک ل۱۹، حسین ل1
عکاس: مسافران علیرضا ل7، مجتبی ل19
تنظیم و ارسال خبر: مسافر عطا ل18
- تعداد بازدید از این مطلب :
46