یوسف گمگشته باز آید به کنعان غممخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غممخور
هیچ مخلوقی بیهوده پا به این حیات نگذاشته، همه مخلوقاتی که در این جهان وجود دارند باارزش و مفید هستند؛ شاید من از ارزش واقعی آنها اطلاع نداشته باشم، مثل یک کرم کوچک که در لابهلای گل و لای وجود دارد، ممکن است فواید زیادی برای طبیعت داشته باشد و من از حکمت آن بیخبر باشم. هیچ چیز بیحساب و کتاب در این دنیا وجود ندارد؛ حتی مشکلاتی که در زندگی وجود دارند در آنها حکمتی نهفته است که من نمیدانم چیست؟
من اگر به جمله «باید تاریکیها را تجربه کنم تا به روشناییها برسم» اعتقاد داشته باشم، دیگر با یک مشکل کوچک ناامید نمیشوم، راه را گم نمیکنم و دیگر متوجه اینکه چه چیز ارزش یا ضدارزش است نخواهم شد؛ بنابراین دست به کارهایی میزنم که برای خود و دیگران مشکلاتی را به وجود بیاورم یا فکر کنم بیدلیل به این دنیا آمدهام، بعد از چند سال سختی کشیدن از این دنیا میروم و همه چیز تمام میشود، این نتیجه تصاویر و افکار ذهنی نادرست ما است؛ در صورتی که هر کدام از انسانها برای یک هدف و کار خاصی به این دنیا آمدهاند؛ باید تلاش کنند تا متوجه بشوند آن چیست؟ رسالتی که خداوند انسانها را به این کره خاکی فرستاده چیست؟ پس در جهت آن تلاش میکنم که به بهترین نحو آن را انجام دهم، اگر در راه درست و مستقیم قدم بگذارم، از ضدارزشها دوری کنم، آن نیروی مافوق هم به یاری من خواهد آمد، فقط کافی است که من متوجه رسالتم بشوم.
همین باعث میشود، هیچ زمانی احساس پوچی و بیهودهگی نداشته باشم، در نهایت من به صلح و آرامش درونی دست مییابم. آن زمان، چشمههایی که در درون من هستند، میتوانند به دریا تبدیل بشوند. این بستگی به ذهن خودم دارد، که ذهن من چه چیزهایی را متصور میشود، اگر افکار مثبت داشته باشم و تصاویر منفی را از ذهن خود دور کنم، به بحر خواهم رسید در غیر اینصورت به باتلاق میرسم، پس تصاویر ذهنی اثرات شگفتانگیزی در زندگی من خواهد داشت که شاید قابل باور نباشد. هر فردی که در کنگره است میتواند با مشکلاتی که به خاطر اعتیاد در زندگی خویش به وجود آورده است ناامید و از راه درست خارج بشود و به مسلخ برسد؛ ولی شاید همین امیدواری و تصاویر ذهنی مثبت باعث شود که خداوند هم به یاری من بیاید و راه کنگره۶۰ را برای من نمایان کند، تا با انسان بزرگی مثل آقای مهندس حسین دژاکام آشنا بشوم که راه را از بیراهه به من نشان بدهد.
زمانی که قدرت مطلق پدر و مادر من را کنار هم قرار داد، هدفش از این موضوع آفرینش انسان بود، والدینم معمار زندگی و نویسنده هیچ کدام از فصلهای زندگی من نیستند، بلکه خودم معمار و نویسنده فصلهای زندگی خویش هستم.
در عوض خداوند همیشه با من است، مرا راهنمایی میکند و سرنوشتم را شکل میدهد، او برای من برنامهای دارد که شامل هدف و معنای زندگی است پس به برنامه خداوند اعتماد کنیم و بدانیم که این برنامه عمدی و آگاهانه برای ما مطرح شده است، داستان زندگی من توسط کسی نوشته شده که هرگز اشتباه نمیکند.
نویسنده: همسفر طاهره رهجو راهنما همسفر سمیه (لژیون جونز)
رابط خبری: همسفر سمیه رهجو راهنما همسفر سمیه (لژیون جونز)
ویراستاری: همسفر زهرا دبیر سایت
تنظیمکننده و ارسال: همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی امیر اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
93