English Version
This Site Is Available In English

وادی ها تکراری نمی شوند

وادی ها تکراری نمی شوند

هفتمین جلسه از دور سی ونهم کارگاه ‌های آموزشی ویژه مسافران کنگره 60 ، نمایندگی ایمان با استادی مسافر مهدی، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه " وادی دوم و تاثیر آن روی من "  در روز شنبه 6  اردیبهشت ماه 1404 ساعت 17 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام خدمت حضار گرامی :
فکر می کنم این شنبه آخرین جلسه ایست که در این مکان حضور داریم و از هفته بعد به مکان جدید، در محل جدید خواهیم رفت اما من در این مکان خاطرات زیادی دارم از رهایی ها و راهنما شدن های بسیار تا دردها ورنج هایی که داشتم و با ورود به کنگره کم کم توانستم آنها را حل کرده و به آرامش نسبی برسم. امیدوارم نمایندگی جدید هم همینطور خوب باشد و اگر هم که نباشد به فرموده آقای مهندس "ساکنین آباد بناهای خراب را آباد می کنند" ممکن است ابتدا با سختی هایی روبرو شویم اما با تفکر و تلاش تک تک اعضا می توانیم از سختی ها عبور کنیم.


در مورد وادی دوم من این گونه آموختم که: به گفته آقای مهندس " ما تفکر کردن را بلد نبودیم زیرا اگر بلد بودیم هم اکنون در اینجا نبودیم ". اگر من می توانستم تفکر کنم در مشکلات غوته ور نبودم و در تکرار ها نبودم.
وقتی داشتم به گذشته خودم نگاه می کردم، متوجه این شدم که بیشتر تصمیماتی که می گرفتم اشتباه بوده و من اکثر مواقع به بن بست می خوردم، حالا به هر علتی ( حس های آلوده یا دور شدن از فرمان عقل).
من با فشار محیط و خانواده پا به این مکان گذاشتم. وقتی صحبت از وادی ها می شد می گفتم این صحبتها به چه درد من می خورد؛ من رنج می کشم  و باید چه کاری انجام دهم که حالم خوب شود. برایم خیلی سخت بود و دیگر تسلیم شده بودم.
دراوایل سفرم غیر از شربت OT  دیگرمواد مخدر را هم استفاده می کردم  و در پیچاندن دیگران مهارت خاصی داشتم، اما خسته شده بودم و دیگر توان انجام کاری را نداشتم.
در این نقطه بود که کم کم پیام وادی ها را درک کردم. وادی ها هر سال تکرار می شوند اما برایم تکراری نمی شود زیرا هر سال من یک مفهوم جدیدی را برداشت می کنم و من هر سال یک مفهوم جدیدی را تجربه می کنم. وقتی توجه کردم فهمیدم که حداقل یک ساعت از زمان خودم را برای یک موضوع مثلا "تفکر" در زندگیم فکر کنم و این اتفاق بزرگی است و در کمتر مکان های آموزشی پیدا می شود که درس جهانبینی باشد یعنی مشکلات من باشد.
وادی دوم وادی است که با خود امید را یاداوری می کند و من که از زندگی خود ناامید شده بودم و اطرافم تاریکی بود،بی اعتمادی بود، حقارت و گناه بود برایم نقطه امیدی شد و فهمیدم که من خودم را گم کرده ام و من واقعی نیستم. فهمیدم که را اشتباه رفته ام و باید آن نقطه گم شده را پیدا کنم.
بعد از اینکه در وادی اول متوجه این شدم که چیزی نمی دانم در وادی دوم فهمیدم که به عهده خودم است و باید جستجو کنم و خودم را پیدا کنم. آقای مهندس نیز در صحبتهای خود این را خاطر نشان کردند که " یک کرم که شاید ما آن را نا چیز قلمداد کنیم اگر وجود نداشت ممکن بود ما قدم به این حیات نمی گذاشتیم " پس اگر آن کرم به دلیلی آفریده شده است مطمئنا من هم بی دلیل آفریده نشده ام.

 

تایپ و ارسال: مسافر ابوالفضل 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .