در ابتدای سفر درونیمان، وادی دوم مانند نوری است که از پس تردید و تاریکی به هستیمان میتابد. جایی که جملهای کلیدی، آرام؛ اما عمیق درجانمان طنین میاندازد: هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند؛ این جمله نهتنها بیانگر یک حقیقت روانشناختی است؛ بلکه دریچهای بهسوی درک عمیقتری از مسئولیت انسان نسبت به خویشتن است. در علم روانشناسی از خودآگاهی بهعنوان بالاترین سطح شناخت انسان نسبت به خویش یاد میشود. وادی دوم دقیقاً بر همین مفهوم تأکید دارد؛ اینکه انسان بهویژه در مواجهه با بحران و رنج، تنها از راه بازگشت به درون، بازنگری در باورها و احیای قدرت تفکر میتواند، آغازگر مسیر نجات باشد.
در نگاه کنگره۶۰، اعتیاد تنها وابستگی به ماده نیست؛ بلکه اختلالی در ساختار جسم، روان و جهانبینی است. در این شرایط چه مسافر و چه همسفر ممکن است، دچار بیهودگی روانی، سردرگمی و گمگشتگی در هویت شود؛ اما وادی دوم با نگاهی امیدوارانه میگوید: «تو هنوز ارزشمندی؛ حتی اگر بارها زمینخورده باشی و هنوز توان تغییر داری؛ حتی اگر همهچیز بههمریخته باشد.» این وادی ما را به شناخت عمیقتری از ارزش انسان میرساند؛ ارزشی که نه وابسته به نظر دیگران است، نه گذشته تلخ و نه شرایط بیرونی، ارزشی درونی، ذاتی و زنده که در هر شرایطی میتوان آن را دوباره بیدار کرد. برای ما همسفران این وادی همچون آینهای است که آرام نجوا میکند: در مسیر کمک به دیگران، خویشتن خویش را فراموش نکن، تو نیز نیازمند رشد، شناخت و رهایی هستی، نه از بند مواد، بلکه از بند غفلت، وابستگی ناسالم و فراموشی خود.
تفکر واقعی از خودآگاهی آغاز میشود، از پذیرفتن مسئولیت حال و آینده، بیآنکه اسیر گذشته باشیم. وادی دوم ما را به این نقطه ناب میرساند که اگر خودت را ببینی، بشناسی و باور کنی، نیروی حرکت دوباره در درونت جان میگیرد. درنهایت این وادی به ما آموزش میدهد که انسان تنها موجودی است که میتواند، خویشتن را بسازد یا نابود کند و انتخاب، تنها در دستان خود او است، نه تقدیر، نه محیط، نه حتی گذشته و من بهعنوان یک همسفر، وقتی وارد وادی دوم میشوم، چیزی در درونم آرام میگیرد، نفسی عمیق از امید، مرا فرامیگیرد. آنجا که جمله «هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند» را دوباره میخوانم، انگار در تاریکترین گوشههای ذهن و دل چراغی روشن میشود.
چه بسیار روزهایی که با خود گفتهایم: من دیگر فایدهای ندارم، تمامشدهام، راهی نیست؛ اما این وادی میگوید: نه عزیز دلم، هنوز زندهای، هنوز میاندیشی، هنوز میتوانی آغاز کنی. تو کامل نیستی؛ اما هنوز قابلیتی برای ساختن داری. در کنگره یاد گرفتم تا وقتی قدرت تفکر در انسان زنده باشد؛ حتی پس از بارها افتادن میتواند، برخیزد. همسفر نیز باید خود را دریابد، خود را ببیند، به خود فکر کند؛ چون بخشی جداییناپذیر از این مسیر درمان و رهایی است. گاه ممکن است، از بیرون زنده؛ اما از درون خاموش باشیم. وادی دوم به ما میآموزد که آن شعله خاموش دوباره میتواند، زبانه بکشد؛ اگر باور کنیم که هنوز خدا با ماست، آموزش و کنگره هست و ما هنوز توان اندیشیدن داریم. من فاطمه بهعنوان یک همسفر، بادلی آگاهتر به خود قول میدهم: «خویشتن خویش را فراموش نکنم، به خویش بیندیشم، روحم را ببینم و از درون بجوشم تا همسفر واقعی باشم، نهفقط ناظر یک سفر.»
نویسنده: راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
ویراستاری: همسفر مهتاج نگهبان سایت
ارسال: همسفر معصومه خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی اردستان
- تعداد بازدید از این مطلب :
84