اسیستانت همسفر سحر یکی از خدمتگزاران عاشق هستند که سالها در جایگاههای مختلف در کنگره خدمت کردهاند و بخش همسفران در کرمان با تلاش و همت ایشان و سابر اعضاء شروع به کار کرد. همسفر سحر نمونه یک انسان عاشق واقعی هستند. دقایقی در خدمت ایشان هستیم و به گفتگو مینشینیم با ما همراه باشید.
اسیستانت همسفر سحر و مسافرشان مسعود، با آخرین آنتیایکس مصرفی متادون، تریاک و شیره وارد کنگره شدند. به روش DST و داروی اپیوم به مدت ۱۱ ماه با راهنمایی مسافر مهران و همسفر الهه سفر کردند. در حال حاضر ۱۱ سال و ۹ روز است که به دستان پر توان آقای مهندس و لطف خدا آزاد و رها هستند ورزش خودشان در کنگره والیبال است. همسفر سحر در جایگاههای دبیری، نگهبانی و راهنمایی در شعبههای ملاصدرا، شیخ بهایی، گنجعلیخان و همینطور ایجنت شعبه و ایجنت پارک و خدمت در سایت را تجربه کردهاند و در حال حاضر به عنوان اسیسانت رابط درحال خدمت هستند.
پیشنهاد و توصیه شما برای همسفران عزیزی که مدت زیادی به کنگره میآیند؛ ولی مسافر آنها نمیآید یا خوب سفر نمیکند همسفر او چگونه میتواند آن انرژی را دریافت کند و درست سفر کند؟
قطعاً کسی که کنار مصرفکننده زندگی کرده نیاز دارد با حضورش در کنگره از آموزش و جهانبینی برخوردار شود و این حضورش در کنگره آموزشهایی که میگیرد، باید اثربخش باشد نه اینکه حضور داشته باشد و منتظر رهایی مسافرش باشد، همسفری که تفکرش این است که فقط رسالتش در کنگره رهایی مسافرش است نمیتواند در جهت ساختن خودش به درستی حرکت کند، در صورتی که همسفر بال پرواز مسافرش است؛ اما اگر حرکتش را بر حرکت مسافر ترسیم کند نمیتواند از مسیر لذت ببرد، نمیتواند گرههایش را بشناسد و گرههایش را باز کند. همسفر اگر نگاهش به راهی باشد که برایش باز شده است میتواند از فرصتی که خداوند در اختیارش قرار داده است به خوبی استفاده کند؛ پس همسفر متوجه میشود که هر چیزی بهایی دارد، حال خوب بها دارد، رهایی بها دارد، حفظ کردن زندگی خودش بها دارد، همسفر تلاش میکند تا بتواند بهای آن را پرداخت کند و قطعاً وقتی صبوری میکند میتواند به نتیجه برسد؛ بنابراین همسفر با آموزشهایی که میگیرد میتواند به این تفکر و این نقطه برسد اگر حتی مسافرش درست سفر نکند و اگر سفر مسافرش طولانی شود و برای مدتی از کنگره برود آن موقع حرکت خودش را متوقف نمیکند، نقش خود را دست کم نمیگیرد و صبر میکند تا به نتیجه برسد، چون متوجه میشود که هر چیزی بهایی دارد و حفظ زندگی خوب بها دارد و رسیدن به حال خوب بها دارد سعی میکند در این مسیر تلاش خود را انجام دهد.
پیشنهاد و توصیه شما برای کسانی که در جایگاه راهنمایی و راهنمای تازه واردین قبول شدهاند؛ ولی ترس از این خدمت را دارند چیست؟
همسفران عزیزی که قبول میشوند، مطمئناً وارد مرحله جدیدی از آموزش و خدمت میشوند و اگر نگاه و تفکر آنها این باشد که باید همه چیز را بدانم تا بتوانم خدمت کنم؛ قطعاً نمیتوانند آنطور که باید اثرگذار باشند چه برای خودشان و چه برای دیگران، آن انرژی لازم را دریافت نمی کنند؛ اما اگر به این مسئله واقف شوند که راهنمایی هم جزئی از پروسه درمانشان است و با باز کردن گره دیگران، گره خودشان هم باز میشود و در این مسیر حس و عملکرد سالمی داشته باشند قطعاً میتوانند در این مسیر موفق باشند؛ پس همان طور که با عشق دستشان را برای خدمت بالا بردند به مرور راه برایشان نمایان میشود و میتوانند در مسیر تقدیر خودشان تقدیر انسانها و احیای زندگیها تاثیرگذار باشند.
به نظر شما معنا و مفهوم این سخن که میگویند: «همسفر یا مسافر برای خودش به کنگره میآید» چیست؟
چیزی که در این سالها که در کنگره هستم متوجه شدم این است که همسفر و مسافر درست است که در کنار هم در کنگره حرکت و سفر میکنند؛ اما هر کدام مسیر متفاوتی دارند چرا؟ چون تاریکیهای متفاوتی دارند؛ پس تلاشی که باید در مسیر خروج از تاریکی داشته باشند متفاوت است. همسفر همینطور که بال پرواز مسافرش است خیلی مهم است به شکلی حرکت کند که بار اضافهای در این سفر بر دوش مسافرش نباشد. مسافر و همسفر اگر در کنگره قرار میگیرند قطعاً قرار است که تبدیل شوند و نیازمند تغییرات هستند که با آموزش قطعاً امکانپذیر است؛ اما اینکه کدام مسیر خودشان را میروند. در سیدی تاریکی استاد امین میفرمایند: اگر خواستههای ما انسانها تغییر کرد آن وقت شرایط انسانها هم تغییر میکند؛ پس مسافر و همسفر خواستههای متفاوتی دارند، تواناییهای متفاوتی دارند و اینکه هر کدام در مسیر خودشان بتوانند به درستی حرکت کنند و در واقع راه خودشان را بروند و برای خودشان حرکت کنند؛ در ادامه میتوانند به یک نقطهای برسند که با هم، هم حس شوند، هم فاز شوند و این را در کنگره خیلیها درک و حس کردند و به این نقطه رسیدهاند که اگر مسافرها و همسفرها در مسیر خودشان باشند میتوانند به این نقطه برسند. استاد امین در سیدی همسفر ۲ خیلی زیبا میگویند: هدف اصلی در کنگره احیاء خانواده است و این احیاء خانواده به نظر من با حرکت درست مسافر و همسفر در مسیر آموزشهای کنگره میتواند به درستی شکل بگیرد.

لطفاً نظر خود را نسبت به این جمله: «عاشق را حساب با عشق است، با معشوق چه حساب دارد.» بیان کنید؟
اگر بخواهم کوتاه بگویم من هر زمان این جمله را میبینم یا میشنوم فقط به آقای مهندس و خانواده ایشان فکر میکنم و همیشه گفتم و باز هم میگویم که خیلی مفاهیم را آقای مهندس با حرکتشان و عشقشان و علمشان برای ما معنا کردند از جمله این جمله زیبا را آقای مهندس به زیباترین شکل برای من معنا کردند.
از نظر شما مهمترین مانع حرکت یک همسفر در سفر دوم چیست؟
در اوایل سفر اول فکر میکردم من با رسیدن به سفر دوم و رسیدن به روز رهایی دیگر تمام مسائلم حل شده و تمام مشکلات خودم و مسافرم حل شده و دیگر هیچ نیازی به کنگره ندارم، روزشماری میکردم؛ اما با حرکت در مسیر کنگره با آموزشهای راهنمای خودم و آقای مهندس در ادامه متوجه شدم که یکی از دغدغههایی که دارم، نیاز به آموزش است یعنی اینکه من احتیاج دارم تا یاد بگیرم تا بتوانم حرکت کنم و درست زندگی کنم. در واقع اهمیت جهان بینی، اهمیت خدمت، اهمیت آموزش برایم به مرور آشکار شد؛ بنابراین وقتی همسفری به نقطهای برسد که دغدغه یادگیری داشته باشد؛ چون میتواند به خودش و زندگی اش کمک کند قطعا توان یاری به دیگران را هم کسب خواهد کرد. نیروهای بازدارنده و منفی تلاش خود را میکنند تا حرکت آن همسفر را متوقف کنند؛ بنابراین باید به نیروهای بازدارنده آگاه باشیم و با چشمان باز حرکت کنیم، چون در سفر دوم و بعد از رهایی خیلی از مسائل خودشان را نشان میدهند و من همیشه این را به عنوان یک تجربه از آن یاد میکنم که اهمیت آموزشهای کنگره برای من در سختیها خودش را نشان داد، یعنی سختیهایی که در واقع بعد از رهایی است و بعد از ورود به سفر دوم است. آقای امین در سیدی همسفر ۲ میگویند: خیلی از سختیها و مشکلات بعد از زمان رهایی است و بعد از اعتیاد است؛ بنابراین هم شناخت نیروهای بازدارنده و منفی و هم شناخت حقههای نفس و هم اینکه ممکن است درگیر یکسری آفتها شویم یا یکسری قیاسها شویم یا توقعاتی داشته باشیم و اینها باعث میشود که سمت و سوی تفکرات و عملکرد ما تغییر کند و در جهت درستی نباشد و همین خودش باعث میشود که از حرکت باز بایستیم. ما وقتی در سفر دوم خودمان را به سلاح محبت مجهز میکنیم؛ یعنی چیزی که به قول آقای امین، آن گوهر همسفر بودن محبت و دوست داشتن است. وقتی خودمان را به سلاح محبت و صبر مجهز میکنیم و سعی میکنیم مسیر درست را برویم قطعاً آن گرههایی که در سفر دوم به وجود میآید را میتوانیم بشناسیم، ببینیم و باز کنیم.
آیا ظرفیت و مسئولیت دو موضوع هستند که باید کنار هم قرار بگیرند؟
در واقع چیزی که من طی این سالها آموختم این است که ظرفیت و مسئولیت باید با هم همخوانی داشته باشند و گرنه در غیر این صورت آن مسئولیت برای آن فرد چیزی جز فشار نیست، نمیتواند آن انرژی لازم را دریافت کند و انتقال دهد. خدمتهایی که در کنگره انجام میدهیم خیلی در جهت تزکیه و پالایش میتواند به انسان کمک کند. آقای امین خیلی زیبا میفرمایند: سختترین کاری که انسان در تزکیه و پالایش انجام میدهد گذشتن از خواستهها است و اگر شخصی به نظر من آن ظرفیت و ظرف وجودیاش با مسئولیتی که دارد مطابقت نداشته باشد آن تشخیص خواسته برایش خیلی مشکل میشود و همین باعث میشود که شاید در آن مسیر و مسئولیت دچار آفت شود.
شعبه کریمان بخش همسفران را چگونه دیدید؟
من تشکر میکنم از خدمتگزاران و تکتک اعضاء شعبه کریمان که تمام تلاش خود را میکنند که در مسیر کنگره به خوبی حرکت کنند و با توجه به آن پتانسیلی که در همسفران وجود دارد و میتوانند آن تواناییها را بشناسند بتوانند آنها را به کار گیرند و انشاءالله شعبه پویایی داشته باشند؛ همینطور که هدفشان در واقع همین بوده است و انشاءالله که همیشه اتصالشان را با کنگره تا جایی که میتوانند با آموزشها حفظ کنند تا بتوانند هم در حفظ شعبه و هم در حفظ بنیان خانوادههاشان تاثیرگذار باشند. این را بدانیم که در هر نقطهای هستیم و به عنوان همسفر در حال آموزش گرفتن هستیم. انسانهایی وجود دارند که با تمام وجود خواستار پیدا کردن راه در مسیر زندگیشان هستند؛ اما این راه به ما نشان داده شد و امیدوارم که حافظ این علم و نوری که از طریق آقای مهندس و خانواده محترمشان به ما داده شده است باشیم.
با تشکر از اسیستانت همسفر سحر که وقت خود را در اختیار ما گذاشتند. امیدوارم که سر فراز و سربلند باشند و برکت خدمتشان در زندگی ایشان جاری و ساری باشد.
طراح سؤال: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر طاهره مرزبان خبری
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی کریمان کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
327