هشتمین جلسه از دوره پنجاه و هفتم از کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶٠، نمايندگي پروين اعتصامي اراک با استادی مسافر مهدی، نگهباني مسافر سعید و دبیری مسافر امیر با دستور جلسه «ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن» سهشنبه، دوم اردیبهشتماه ۱۴۰۴، ساعت ١٧:٠٠ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر؛
خدا را شکر میکنم که یک بار دیگر در جمع باصفا و با عشق شما حضور دارم، از مهندس و خانواده محترم ایشان کمال تشکر را دارم که این بستر را مهیا کردند تا من در اینجا به درمان برسم، از راهنمای خوبم آقا صابر و راهنمای درمان سیگار، آقا مهدی خیلی تشکر میکنم که اگر حال خوبی دارم نتیجه تلاش این دو عزیز میباشد.
در مورد دستور جلسه خیلی فکر کردم که چه چیزی باید بگویم نمیتوان چیزی گفت که خودت آن را اجرا نمیکنی، ظرف من هنوز هم خیلی کوچک است و حالا حالاها کار دارد، باید به کنگره بیایم و آموزش بگیرم. شما با معقوله حس آشنایی دارید و اگر اینجا کسی چیزی را اشتباه بگوید سریع متوجه میشوید.
میخواهم بگویم که من چه کسی بودم تا ببینم در من آن ظرفیت و مسئولیت به وجود آمده یا نه؟
روزی که من وارد کنگره شدم، یک تسبیح در دست داشتم و لباسی مندرس تنم بود پوسیده و خراب، زمانی که وارد شدم، محمد آقا راهنمای تازه واردین، که من دستشان را میبوسم، من را با روی باز و محبت پذیرش کردند، سه جلسه تازه واردین که تمام شد آمدم نشستم سر لژیون آقا صابر، ظاهر خیلی بدی داشتم موی بلند، افکار خراب و چهره ترکیده، اینها را دارم میگویم تا گذشته خودم را فراموش نکنم، مثل عیاض که جناب مهندس در سیدیهایشان میفرمایند. من نباید یادم برود که چه کسی بودم، وقتی که در کوچه خودمان راه میرفتم پیرزنها به من تف میانداختند و میگفتند این دیگر کی هست، زمانی که مادرم فوت شد همه میگشتند به دنبال پسر بزرگ خانواده و از پدرم میپرسیدند که پسر بزرگتان کجاست تا به آن تسلیت بگوییم و پدرم هم با خجالت من را نشان میداد. من آرم کنگره ۶۰ را میزنم روی سینه و همه جا با افتخار اعلام میکنم که کنگرهای هستم به این دلیل که من را به خدا رساند، به آرامش رساند من به این ریسمان الهی چنگ زدم. الان در محله ما دیگر با عزت و احترام با من برخورد میکند. آن زمان سیگار فروشیهای محل همه من را میشناختند، هر کجا که میرفتم صدایم میکردند که آقا مهدی پول سیگارت را حساب نمیکنی، یک بار مادرم رفته بود برای خرید که به مادرم گفته بودند پول سیگار پسرت را حساب کن. من همچین آدمی بودم و حالا که آمدم کنگره و آب زیر پوستم افتاده نباید فراموش کنم که من چه کسی بودم، مثلاً آن زمان که به مادرم میگفتم من خودم بزرگ شدم و شما هیچ کاری نکردی و حالا هم که به این جایگاه رسیدهام بگویم نه من همینطور بودم و کنگره هیچ کاری برای من نکرده است.
بیرون از این در راهی برای درمان اعتیاد وجود ندارد و هستند کسانی که هر روز داد میزنند فقط برای امروز، فقط برای امروز، در صورتی که من تاریخ دقیق رهایی خودم را یادم نیست و این را مدیون کنگره و آقا صابر هستم، ایشان فقط دو ماه تمام به من میگفت که مهدی موهایت را کوتاه کن.
من الان که از جلوی سیگار فروشی رد میشوم سیگار فروش بلند میشود به من سلام میکند ولی من بدون اینکه بخواهم سیگار بخرم از آنجا رد میشوم و اصلاً برایم مهم نیست. کنگره ۶۰ خیلی کارها برای من کرده ولی همین طور که کنگره ۶۰ باعث شد من خدا را در زندگی ببینم و آرامش بگیرم باید اضافه کنم که کنگره یک هدف نیست یک مسیر است که به عرش برسیم، به خدا برسیم، همانطور که حضرت یوسف پلی شد تا حضرت یعقوب خدا را ببیند، کنگره ۶۰ هم باید پلی باشد بین ما و خدا.
ما کشتی شکستگانیم که به ساحل رسیدهایم، دیگران میپندارند که ما دیوانهایم ولی ما به مقصد رسیدهایم.
اینها را گفتم که منیت نباید جلوی من را بگیرد تا ظرفیت بیشتر بشود، ظرفیت شکل بگیرد. اگر از سفر اول رها شدم باید برگردم و خدمت کنم، با مشاوره و راهنمایی راهنما ببینم که کجا میتوانم خدمت کنم. یک روز از راهنمای محترم آقا محسن پرسیدم، شما چطور اینقدر آرام هستید؟ ایشان پاسخ دادند که کنگره من را تغییر داد، وقتی تغییر کنی تبدیل میشوی و وقتی تبدیل شدی ترخیص میشوی، آقا محسن لژیون را که تحویل دادند ترخیص شدند، ایشان همیشه آرام هستند در چشمانشان که نگاه کنید متوجه میشوید منیت در ایشان مرده، این موضوع در مورد تمام راهنمایان صدق میکند. من هم بایستی روی خودم به همین شکل کار کنم، فقط خودم را گم نکنم.

چیز دیگری که میخواستم بگویم این هست که حال خوب امروز من نتیجه مشارکت کردن است و توصیه من به سفر اولیها این است که مشارکت کنند، حتی اگر در مورد دستور جلسه چیزی به ذهنتان نرسید دستتان را بالا بگیرید و مشارکت کنید چون مشارکت مکمل درمان است.
انشاالله هر سفر اولی که وارد کنگره میشود به درمان برسد، برای همه شما آرزوی موفقیت دارم و تشکر میکنم که به صحبتهای من گوش دادید.
عکس: مسافر مهدی(لژیون هفدهم)
تایپ: مسافر معین(لژیون یازدهم)
تنظیم: مسافر محسن (لژیون یازدهم)
«مسافران نمایندگی پروین اعتصامی اراک»
- تعداد بازدید از این مطلب :
235