دهمین جلسه از دوره دوم سری کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره 60 نمایندگی خواف در روزهای سهشنبه با استادی مسافر علی ، نگهبانی مسافر خلیل و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه ٫٫ مسئولیت ،ظرفیت(قبله گم کردن) در تاریخ 1404/02/02 رأس ساعت 15 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان علی هستم مسافر...
دستور جلسه امروز مسئولیت ، ظرفیت و قبله گم کردن است. موضوع را با داستانی شروع میکنم که یک موش افسار شتری را بهش داده بودند که از مسیرهای مختلف عبور کند و بعد از مدتی موش مغرور شد و شتر متوجه این موضوع شد و با خود گفت به موقع متوجه میشوی که من چه جایگاهی دارم و تو کجا؟ از رودخانه ای میگذشتند که موش پیاده شد و گفت چکار میکنی الان خفه میشم شتر گفت نه این آب تا زانوی من است موش گفت درسته ولی برای من در حد خفه شدن است و شتر گفت تو جایگاه و ظرفیت خودت را بشناس الان جایگاه تو نگه داشتن این افسار است ولی خودت را گم کردی. این افسار میشود مسئولیت ما و آن آب رودخانه میشود ظرفیت ما آیا آن ظرفیت را داریم که بتوانیم از رودخانه ای با عمق یک یا دو متر عبور کنیم؟ درسته که کلمه ظرفیت را برای انسان تشبیه کرده اند به ظرف ولی به نظر من برای انسان کم ظرفیت میشود تشبیه کرد. انسانی که مسئولیت را به خوبی انجام میدهد نمیشود به ظرف تشبیه کرد چون ظرف یک ظرفیت و اندازه ای دارد ولی انسان کم ظرفیت را میشود به ظرف تشبیه کرد چون یک حدی داردانسانی که آموزش دیده فرقی نمیکند ظرفیت آن ایجنت باشد، مرزبان یا نگهبان با آن آموزش های که دیده خودش را وقف میدهد. یک وانت ظرفیت آن 500 کیلو است اگر ما دو تن بارش کنیم علاوه بر اینکه از عهده آن مسئولیت بر نمیاد ممکن است در جاده منحرف شده و به راننده و اطرافیان آسیب بزند. من وقتی وارد سفر میشوم مسئولیت دارم و قرار است مورد سوال قرار بگیرم و باید پاسخگو باشم و هنر کنگره 60 این است که تمام مسئولیت را به خودت میسپارد و تو قرار است پاسخ دهید. دارو را به خودتان میسپارد و من باید در طول هفته درست مصرف کنم که نه کم بیاورم نه زیاد. کنگره دست مسافر را باز گذاشته و هر شخصی با هر نوع مواد مخدری برنامه و پرتکل خاص خود را دارد و اگر به دروغ حرفی را بزنی خودت دچار مشکل میشوی و کمکم حذف میشوی این هم یک نوع مسئولیت است. تنها جایی که تمام مسئولیت برای درمان اعتیاد به خود شخص داده شده است کنگره 60 است.

قبله گم کردن هم به همین صورت است که وقتی مسئولیت داده شده است دیگر قبله را گم میکند.داستان سلطان محمود و ایاز که سلطان محمود خیلی به ایشان علاقه داشت و ایاز از غلامی با درایت و صداقت به وزیری منصوب شد و اطرافیان حسادت میکردند و خواستند که ایاز را حذف کنند. به سلطان گفتند که ایاز میرود در اتاقی و بعد از یک ساعت بیرون میآید ما فکر میکنیم که از گنجینه شما دزدی میکند. سلطان گفتند یک روز میرویم ببینیم چه خبر است وقتی رفتند دیدند که در اتاق هیچ چیز جز یک دست لباس و کفش کهنه نیست گفتند ایاز چه خبر است گنج مخفی میکنی و ایشان گفت گنج من همین لباس و کفش کهنه است و خودم را فراموش نکردم چون روز اول که وارد قصر شدم با این لباسها بودم. روزی که وارد کنگره شدم یک آدم مصرف کننده داغون بودم الان که یک سال از رهایی ام گذشته فراموش کردم کجا بودم ، خدمتی که به من شد فراموش کردم ، شرایطی که برایم محیا شد را فراموش کردم ، راهنما که از وقت و زندگی خودش زد را فراموش کردم یک روز میام یک روز نمیام یک خدمت اگر به من میدهند آن لباس و کفش کهنه را فراموش نکنیم. خیلی ها به من گفتند که تو که رها شدی چرا کنگره میای گفتم من فراموش نکردم که صبح تا شب درگیر مواد بودم. هیچ حسی نسبت به بچه،زن،خانواده نداشتم اما الان کمترین کاری که میتوانم انجام دهم این است که یکی مثل خودم را نجات بدهم نه اینکه مسئولیت بزرگی بگیرم شاید با کوچکترین کار بتوانم زندگی شخصی را از مرز فروپاشی نجات بدهم. پس فراموش نکنید که از کجا آمدهاید و کجا قرار دارید. ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
عکس: مسافر امیرحسین لژیون دوم
ارسال و تایپ: مسافر رضا لژیون یک
مرزبان کشیک: مسافر محمد
مرزبان خبری: مسافر علیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
34