متد DST از دل ماه رمضان بیرون آمده است. در واقع آقای مهندس نمیدانستند که مصرفشان چقدر است و بعد سالها در کجای کار قرار دارند و میزان وابستگی به مواد و تخریب آقای مهندس مشخص نبود؛ ولی نظمی که در ماه رمضان بود، باعث بیدار شدن نقطه تفکر در آقای مهندس بود. انسان در مسائلی که در آن مشکل دارد نکته این است که میزان خرابی را نمیداند و پیدا کردن اندازه تخریب باعث شد مبدأ سفر بهوجود بیاید و راه درمان کشف شود، ما تا اندازهها را متوجه نشویم نمیتوانیم مبدأ خودمان را پیدا کنیم. وقتی برای خرید یک بستنی به مغازه میرویم و قیمت آن چند برابر گران است و بیهوده گران است و ما اندازهها را نمیدانیم و آن بستنی را خریداری میکنیم در واقع داریم به ظلم و بیانصافی کمک میکنیم؛ وقتی برای خرید به یک سوپرمارکت میرویم؛ باید ببینیم مواد تشکیل دهنده آن چیست اگر با دستکاری ژنتیکی درست شده است نباید استفاده کنیم و یا باید وزن کنیم، به طور مثال یک بیسکوییت که برمیداریم هر کیلو چقدر تمام میشود؟
اگر قیمت نامتعارفی بود، نباید خریداری کنیم. یک فیلمساز فیلمی میسازد؛ باید محصول آن به گونهای باشد که به انسانها نیرو و قدرت بدهد اگر در فیلم یک انسان کلی زحمت میکشد و به انسانهای دیگر کمک میکند و در انتها از بین میرود، به شما میگوید پاسخ خوبی بدی است، اگر فداکاری کنی کشته میشوی و این پیام درستی نیست. هستی و آفرینش اینطوری نیست. آقای مهندس میگویند: خوبی خوب است، بدی بد است؛ ولی آن فیلم میگوید نه! خوبی بد است، بدی خوب است! بقیه کارها هم همینطور است چیزی که واقعاً اثرگذار است، انرژی که از آن کار به دست میآوری است. اگر خواستههای ما انسانها تغییر کرد، شرایط انسان تغییر میکند اگر آن بستنی را نخوری، شرایطت عوض میشود اگر آن فیلم را نگاه نکردی، فیلمساز دیگر چنین فیلمی نمیسازد اگر کنسرتی خوب نبود و نرفتی او دیگر این کار را انجام نمیدهد؛ پس بایستی اول اندازهها را پیدا کرد و ببینیم که منصفانه است یا منصفانه نیست. چرا ما باید برای یکسری چیزها که ارزش ندارد هزینه زیادی کنیم؟
چرا برای دوستی که نه دانایی و نه معرفت دارد، وقت زیادی بگذاریم، این همان محبت است که بایستی اندازه باشد. وقتی اندازه را پیدا کردیم بعد انتخاب ما در خواسته مسئله میشود. حالا که فهمیدی این قیمت منصفانه نیست باید انتخاب کنی که از لذت آن لحظه بگذری یا نگذری؟ اگر عبور کردی آن اتفاق و جهش میافتد و بعد جامعهای که افرادش اندازهها را میدانند سرشان کلاه نمیرود. بایستی از انسانهایی خرید کرد که زحمت میکشند، شهرستانهایی میرویم که زحمت میکشند و تولیداتی دارند و بابت آن وقت گذاشتهاند، بایستی از آنها حمایت کنیم ببینیم کیفیت کار چطور است محصول خوب چه است؟ اگر قیمت منصفانه باشد خرید میکنیم و اگر نباشد خرید نمیکنیم، هم غذای سالم برای انسان خوب است هم به اقتصاد آن منطقه کمک کردیم و این فرهنگ را باید یواشیواش شروع کنیم و ادامه دهیم.
آقای مهندس مبدأ را پیدا کردند؛ چون اندازهها را بلد بودند و بعد آن تغییر اتفاق افتاد و وقتی اندازه پیدا شد متوجه میشوید اوضاع چقدر به هم ریخته است. اگر بخواهیم درس را شروع کنیم، بایستی ببینیم توان چقدر است مثلاً توان شما روزی یک ساعت درس خواندن است و مشاور به شما میگوید روزی ۸ ساعت درس بخوان، برای شما قابل اجرا نیست. شش ماه، یک سال، دست و پا میزنید آخرش هم افسرده و ناامید میشوید چون باید از انرژی ذخیرهتان استفاده کنید. وقتی نقطه صفرت را پیدا کنی از آنجا نقطه تحمل ایجاد میشود و شروع میکنید به ساخته شدن؛ چون پایه درست است. اگر شما که تحت درمان هستید روزه کامل را شروع کنید سفرتان خراب میشود؛ چون انرژی ذخیره شده را بایستی استفاده کنید.
انسان اگر اندازه را پیدا نکند، بایستی آن اختلاف را با انرژی ذخیره شده پر کند و اگر انرژی ذخیره شده را استفاده کنیم خمار میشویم، مریض میشویم و بدحال میشویم و خیلی مسائل دیگر..... خیلی از ورزشکاران ما یک دوران طلایی دارند، بعد از ۳ سال ۵ سال مشتری بیمارستانها هستند اگر یک آدم عادی ۷۰ سال عمر کند، انسان ورزشکار باید ۱۰۰ سال عمر کند؛ چون انرژی ذخیره شدهاش را استفاده کرده است؛ پس جامعهای که اندازه خودش را نداند، مبدا خودش را نمیداند؛ وقتی مبدا خودش را نمیداند، شروع میکند انرژیهای ذخیره شده را سوزاندن و بعد ساختارش از درون شروع میکند به خراب شدن و فرو ریختن، یکی از شرایطی که بخواهیم زندگیمان را تغییر دهیم؛ باید مبدا را با اندازهها بدانیم.
بخش دوم سیدی راجع به داستانهای پیامبران است و سوره هود، داستان پیامبران خیلی مهم است به این علت که حاوی مطالب بسیار مهمی است که باعث آرامش دل میشود. ۱- پیامبران زندگی بسیاربسیار سختی داشتند، سختی زندگی پیامبران ۱۰ برابر میانگین سختی انسانهای معمولی است. اگر شما نگاه کنید متوجه این قضیه میشوید. ۲- ویژگی دیگر پیامبران، همه آنها خیرخواه هستند تلاش میکنند مردم را آگاه کنند و مطالب و آموزشهایشان را انتقال دهند. ۳- ویژگی سوم این است که آنها سختیها را تحمل میکنند و آزمون؛ پس میدهند یعنی از آنها امتحان گرفته میشود و امتحانها را قبول میشوند و وقتی قبول شدند به آنها رسالت داده میشود، مطالب امتحانی پیامبران همان مطالبی است که به مردم آموزش میدهند بعد، از آن مطالب برای باز کردن گرههای خودشان استفاده میکنند.
وقتی گرههای خودشان را باز میکنند از رنج و تاریکی خارج میشوند و فرمان صادر میشود که، حالا اینها را یاد گرفتید و باید بروید و آموزش بدهید روال کار اینجوری است و شاهد هم داستان حضرت رسول است. کلام الله خطاب به حضرت رسول که آیا سینهات را گشاده نکردهایم؟ پس پیامبر هم سینهاش تنگ بوده دیگر! دلش تنگ بوده! آیا بارت را از پشتت برنداشتیم؟ آیا یتیم نبودی به تو جا دادیم؟ پناه دادیم؟ آیا نامت را بلند آوازه نگرداندیم؟ بعد آیه نازل میشود پیامبر از آن دانش استفاده میکند و شروع میکند به باز کردن قفلهای زیادی، ۳ سال بعد با آن کلیدها غمش کم میشود و خداوند میگوید الان وقتش است و بایستی بروی و باید انتقال بدهی.
انسان وقتی پالایش و تزکیه را از خود شروع کند ایمانش ۱۰۰ برابر میشود، در کلام الله میفرماید: قوم عاد پیامبرانی که آمدهاند تکذیب کردند، گفتند پیامبران؟ مگر چند تا پیامبر بود یک دونه بیشتر نبود که! میخواهد بگوید قوم عاد یک قوم نیست، عاد از عود میآید، قومی که برگشت میکند در تاریکی، اشتباه و خطایش را مرتب تکرار میکند، قوم عاد یعنی قومی که برمیگردد، منتها برنمیگردد به سمت توبه، به سمت شیطان و نیروی منفی توبه میکند. اگر شما زمینی هستی با این ویژگیها شما قوم عاد هستی فکر نکنید قوم عاد مال سه سال پیش بود اگر شما این کار را انجام دادید، شما قوم ثمود هستید، اگر درست شدید که هیچ، اگر به کارتان ادامه دادید عاقبتتان چه میشود؟
قوم مدین پیامبرشان حضرت شعیب بود، مشکل اصلی قوم مدین این بود که کم فروش بودند، همه چیز را نصفه و نیمه میفروختند و قیمت کامل را میگرفتند. قوم عاد چیست؟ قوم عاد هرچه که از حکمت الهی گفته میشود از کلمه جحد استفاده میکنند یعنی انکار، یعنی هرچه حرف حساب میزنی قبول نمیکنند، میگویند: اگر خوبی کنی بدی میگیری و نشانه دومشان عصیان و سرکشی است، حمله میکند، مخالفت میکند، در مقابل فرامین الهی سرکشی میکند، ویژگی سوم اینکه از هر آدم سنگدل و زورگویی فرمان میگیرد، اگر مردمان سرزمینی این ویژگیها را داشته باشد اینها قوم عاد میشوند.
حالا از هر شهر و کشوری باشد و به نژاد هیچ ربطی ندارد، عذاب این قوم چطور است؟ میگوید اگر درست شدید که هیچ، اگر درست نشدید شما را برمیدارد و کس دیگری را جایتان میگذارد. اگر حاکم باشد، حاکم جابجا میشود، اگر مردمان شهر باشند، حمله میکنند، کشورشان را میگیرند پرتشان میکنند بیرون، این سرنوشت قوم عاد است که به آن داده شده است، برایش اتفاق میافتد. حالا هر کدام سرنوشت خاصی دارد، قوم ثمود یک ویژگی برایش وجود دارد، قوم لوط یک نتیجهای وجود دارد، قوم مدین یک نتیجهای و هر کدام یک پیامبر خاصی دارد.
کلمه ظلم به معنای تاریکی است، ظالم کسی که تاریک میکند، تاریکی ابزار است، نیروی منفی برای اینکه بتواند کارش را پیش ببرد به تاریکی نیاز دارد که بتواند حقایق را پنهان کند، پنهان کردن در نور امکانپذیر نیست در تاریکی امکانپذیر است. کافر یعنی کسی که پنهان میکند، ظالم یعنی کسی که تاریک میکند، کسی که بخواهد پنهان کند؛ باید تاریک کند. تا تاریک نکند که پنهان نمیشود و به راستی کافران همان ظالمیناند. در مورد ظالمین میگوید که شما یکسری هستید که دوست دارید خودتان را بچسبانید به ظلموا یعنی دوست دارید، خودتان را به سمت کسانی ببرید که تاریکی بهوجود میآورند یعنی دوست دارید به آنها پناه ببرید؛ وقتی این کار را کردید، دیگر از اولیا و کسان دیگر به شما کمک نمیرسد، به غیر از خدا برای شما از اولیا یاوری نیست، نتیجه این میشود که شکست میخورید، ناکام میشوید و از پیروزی و موفقیت و کامیابی دور میشوید.
اگر شما از آنها پیروی کردید (اتبعو من الظالمین) اگر از آنها فرمان گرفتید و اجرا کردید و از فرامینی که اجرا کردید لذت بردید میشوید (و کانوا مجرمین) شما مجرم شدید. گاهی ممکن است شخص از روی ناچاری و ترس اطاعت کند و با اکراه انجام میدهد و لذت نمیبرد و او مجرم نیست.
چطوری انسان ناکام میشود؟ لذت بردن و ارتباط برقرار کردن با انسانهایی که تاریکی را بهوجود میآورند و دور میشود از انسانهایی که آموزش میدهند. برای جمعبندی مطالب، اندازهها به انسان کمک میکند تا مبدأ را پیدا کند. زندگی پیامبران زندگی بسیار سختی است. خداوند وقتی که به یکسری از انسانها جایگاهی میدهد هزینهاش را کامل میگیرد و خداوند رحمان است و چندین برابر میدهد؛ البته جایگاهی الکی به کسی داده نمیشود، به همین خاطر الگو هستند و این به انسان امید میدهد که به تلاش خودش ادامه بدهد و نکته سوم، یک قومی بوده به نام قوم عاد؛ ولی قومهای دیگر هم میتوانند وجود داشته باشند، اگر آن ویژگی را داشته باشند به قوم عاد تبدیل میشوند.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
رابطخبری و ویراستاری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
63