English Version
This Site Is Available In English

بزرگترین‌مسؤلیت،مسؤلیت‌انسان‌بودن‌است

بزرگترین‌مسؤلیت،مسؤلیت‌انسان‌بودن‌است

جلسه دوم از دوره شانزدهم کارگاه آموزشی خصوصی همسفران کنگره60 نمایندگی زاگرس با استادی راهنما همسفر زینب، نگهبانی همسفر نرگس و دبیری همسفر نرگس با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن)» روز دوشنبه ١ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت١۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خداوند را شاکر و سپاسگزارم که به من اجازه داده شد امروز در کنگره۶۰ باشم و از شما عزیزان آموزش بگیرم. در مورد دستور جلسه «ظرفیت، مسئولیت (قبله گم کردن)» باید بگویم کلاً هر چیزی که برای ما نمایان می‌شود فرقی نمی‌کند چه چیزی باشد، اول من باید معنی آن را بدانم. ظرفیت یعنی اندازه و گنجایش. مسئولیت از سؤال کردن می‌آید؛ یعنی هر کس که مسئول چیزی می‌شود باید پاسخگو باشد. قبله گم کردن یعنی هدف و خواسته‌‌مان را گم نکنیم. همان‌طور که می‌دانیم خداوند هر موجودی را که خلق کرده است، برای او یک سری اهداف و یک سری مسیر تعیین کرده است که باید طبق آن رفتار کنند یا راهشان را ادامه بدهند تا به آن تعادل برسند و مسئولیتی گردنشان هست انجام دهند. جانوران، گیاهان، انسان‌ها و نباتات فرقی نمی‌کند طبق آن نفسشان طبق آن ظرفیتشان خداوند تعیین موجودیت می‌کند.

من به عنوان انسان فکر می‌کنم بزرگ‌ترین مسئولیتی که گردن من است مسئولیت انسان بودن است. انسان بودن یعنی چه؟ درست است که من انسان هستم، آدمیزاد هستم؛ ولی رفتارم، عملکردم، خلق و خو و همه چیزم باید انسانی باشد. نباید خدایی نکرده انسان‌های دیگر را زیر پایم له کنم تا خودم بتوانم به یک مقام یا مسئولیتی برسم این در زندگی من خیلی مهم است. خیلی از انسان‌ها هستند که در زندگیشان وقتی مسئولیتی به آنان واگذار می‌شود که ظرفیت آن را هنوز پیدا نکرده‌اند این طور می‌شود که راهشان را گم می‌کنند یا همان قبله را گم می‌کنند و نمی‌توانند به مسیرشان ادامه دهند.

آقای مهندس در یکی از سی‌دی‌هایشان فرمودند: «اگر می‌خواهید بزرگترین خیانت را در حق انسان انجام بدهید این است که یک مسئولیتی بدهید که او ظرفیتش را نداشته باشد. موقعی که ظرفیتش را نداشته باشد به بیراهه کشیده می‌شود»؛ یعنی چه که به بیراهه کشیده می‌شود؟ هدفش را گم می‌کند، قبله‌اش را گم می‌کند و برای خودش تخریب ایجاد می‌کند. اولین تخریبی که به انسان وارد می‌شود برای خود انسان است و بعد برای دیگران. من الآن می‌دانم ظرفیت چیست؟ مسئولیت چیست؟ قبله گم کردن چیست؟ آقای امین خیلی قشنگ برای ما مسئله مسئولیت را باز کردند و آقای مهندس هم در این زمینه سی‌دی ارائه داده‌اند. در مورد ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن سی‌دی بسیار قشنگی دارد که در سی دی از فهم و کلام سخن فرمودند: «انسان آن قدر باید کلامش فهیم باشد، آن‌قدر در کلامش آگاهی و دانایی بالا باشد که بتواند به آن مسئولیتی که داده شده، مسئولیتش را خوب انجام دهد» هدف و خواسته‌اش را گم نکند.

آقای امین بسیار زیبا برای ما این بحث را باز کردند و فرمودند: «همه ما انسان‌ها خواسته داریم، هدف داریم هیچ انسانی بدون خواسته و یا هدف اصلاً روی کره خاکی وجود ندارد، زمانی که من به دنبال خواسته‌هایم بروم تلاش را هم انجام بدهم؛ ولی به آن خواسته‌ها نرسم آن موقع است که دچار خشم، ناامیدی، ترس، منیت و نگرانی می‌شوم.» تمام حس‌های منفی زمانی که انسان تلاش کند و به خواسته‌اش نرسد ناخودآگاه به سراغ آدم می‌آید اگر بتواند این را کنترل کند و خشم خود را فرو ببرد؛ یعنی چه؟ می‌فرمایند: موقعی که خشمگین می‌شوید سعی کنید خشمتان را فرو ببرید و آن را نگه دارید. آقای امین می‌فرمایند: «وقتی خشمتان را در وجودتان نگه می‌دارید سوزش و دردی در دل و قلبتان ایجاد می‌شود که همین سوزش و درد باعث می‌شود که ظرفیت بالا برود».

شاید برای همه ما پیش آمده باشد احتمالاً برای همه آدم‌ها پیش می‌آید و آن موقع است که ظرفیت انسان بالا می‌رود و فکر می‌کنم وادی نهم خیلی با این دستور جلسه ارتباط دارد؛ چون در مورد نقطه تحمل است و در مورد ظرفیت هم ذره‌ذره بالا می‌رود و نقطه تحمل هم ذره‌ذره بالا می‌رود. آقای امین می‌فرمایند: «این‌طوری ظرفیت را بالا می‌بریم و ظرفیت انسان‌ها با هم متفاوت است و شبیه هم نیست؛ حتی انسان‌های دوقلو هم با هم فرق دارند.» چه موقع انسان ظرفیتش بالا می‌رود؟ زمانی که نقطه تحملش بالا رفته و آگاهی، دانایی، تجربه و … مسئولیت حول این مثلث می‌چرخد؛ یعنی باید دانایی، تجربه و تفکر من بالا باشد.

اطلاعات و آگاهی من بالا باشد تا بتوانم ظرفیت خودم را بالا ببرم و فکر می‌کنم هر انسانی در هر جایگاهی که است حقش است که در آن جایگاه قرار بگیرد. چرا؟ به خاطر ظرفیت اوست. در هستی و کائنات هر چه قدر انسان‌ها ظرفیتشان بالا باشد، مسئولیت بیشتری به آن‌ها داده می‌شود اگر من مسئول باشم و هر چه مسئولیتم بالاتر باشد؛ باید بیشتر به همه چیز پاسخگو باشم و خدایی نکرده در مورد مسئولیت به چشم آقا و سرور به دیگران نگاه نکنم من چه در زندگی چه در کنگره۶۰ فرقی نمی‌کند هر خدمت و مسئولیتی که دارم باید این مد نظرم باشد که از این موضوع تخطی نکنم و آقا و سرور بقیه نیستم مسئولیتی به گردنم گذاشته شده و باید به بهترین شکل این مسئولیت را انجام دهم. اگر همیشه این‌طور به قضیه نگاه کنم خداوند و نیروهای الهی به من کمک می‌کنند و مسیرم را درست می‌روم و آن موقع است که قبله‌ام را گم نمی‌کنم.

قبله گم کردن یعنی هدفم را گم کردم. وقتی که خدایی نکرده انسان قبله‌اش را گم می‌کند و از مسئولیتش خارج می‌شود مسئولیتش را درست انجام نمی‌دهد، حس‌های منفی و نیروهای بازدارنده و تخریبی همه به او هجوم می‌آورند و فکر می‌کند که مسیرش درست است، شاید آگاهانه باشد، شاید آگاهانه نباشد؛ همه به او قدرت و سرعت می‌دهند و نیروهای منفی سرعتشان زیاد است و آن‌قدر به تو سرعت می‌دهد که خودتان اصلاً نمی‌فهمید چه کار می‌کنید. یک موقع به خودتان می‌آیید و می‌بینید آن‌قدر به خودتان تخریب ایجاد کرده‌اید که قابل برگشت نیست.

من خودم را می‌گویم، روزی که وارد کنگره۶۰ شدم چیزی در مورد اعتیاد در زمینه جهان‌بینی نمی‌دانستم. اصلاً اگر من قبل از کنگره چیزی بلد بودم زندگی‌ام‌ دچار مشکل نمی‌شد، می‌توانستم اعتیاد مسافرم را درمان کنم، می‌توانستم خودم را به آرامش و حال خوش برسانم؛ پس الآن که وارد کنگره شده‌ام، ظرف وجودی‌ام را خالی کنم؛ یعنی چه ظرف وجودی‌ام را خالی کنم؟ یعنی باید با ظرف خالی وارد کنگره شوم اگر انسان با ظرف پر وارد کنگره شود هیچ چیزی متوجه نمی‌شود نه جهان‌بینی، نه سی دی، کتاب و ... و در لژیون چیزی یاد نمی‌گیرد و متوجه نمی‌شود.

پس من همسفر زمانی که وارد کنگره می‌شوم فرقی نمی‌کند چه سفر اولی باشم، تازه وارد باشم، سفر دوم باشم هر چه که هستم، زمانی که وارد کنگره می‌شوم؛ باید ظرف وجودی‌ام را خالی کنم، انگار چیزی نمی‌دانم و برای یاد گرفتن آمده‌ام. زمانی که به این صورت فکر کنم واقعاً گنجایش و اندازه‌ام برای دریافت آگاهی‌ها و مطالب پیدا می‌شود. آن موقع است که دانایی و آگاهی من بالا می‌رود و مطالب جهان‌بینی را یاد می‌گیرم وصحبت‌های آقای مهندس، آقای امین، راهنما و … هر خدمتگزار دیگری که باشد متوجه می‌شوم.

جهان بینی با گوشت، پوست و استخوان من عجین می‌شود و طوری در کنگره رفتار و حرکت می‌کنم که فقط برای خودم به کنگره می‌آیم و به این باور می‌رسم که حال من بسیار خراب‌تر از حال مسافرم است؛ چون همه ما روز اولی که وارد کنگره شدیم، به این صورت بودیم، فکر می‌کنیم که به خاطر مسافرمان می‌آییم، من که مصرف‌کننده نیستم، پس به خاطر مسافرمان می‌آییم؛ ولی من همسفر، آن قدر حالم بد است که باید به خاطر خودم به کنگره بیایم و کاری به کار مسافرم نداشته باشم.

آقای مهندس همیشه می‌فرمایند: «کسی که دستش را دراز می‌کند؛ باید دستش را بگیریم.» باید کمکش کنیم راه درمان هست. چه برای مسافر یا برای همسفر فقط کافی است ظرف وجودی‌ام خالی باشد. یعنی چه که  ظرف وجودی‌ام خالی باشد؟ هیچ موقع منم منم نکنم داخل کنگره نگویم من این را بلدم،  آن را بلدم، احتیاجی ندارم یاد بگیرم خودم را می‌گویم به کسی بی‌احترامی نمی‌کنم، من اگر چیزی بلد بودم الآن داخل کنگره نبودم، مسافرم مصرف‌کننده نمی‌شد یا می‌توانستم مسافرم را درمان کنم.

از خداوند می‌خواهم که مسیر کنگره۶٠ برای همه ما باز شود و همه سفر اولی‌ها به رهایی و درمان واقعی برسند و همه خدمتگزار کنگره باشند. همیشه باید دعایمان این باشد خدایا هرچه که می‌خواهی بدهی اول ظرفیتش را بده، حتی در مورد سلامتی هم همین شکلی است. من اگر ظرفیت سلامتی را نداشته باشم بیمار می‌شوم این واقعاً قانون هستی است. هر چیزی که ظرفیتش را نداشته باشم از من گرفته می‌شود؛ پس نگران این نباشیم. آقای مهندس داستان خارکن که در زمان حضرت موسی بود را برای همه ما بیان کرده‌اند فکر کنم همه شما شنیده‌اید خیلی داستان قشنگی است مطالعه کنید متوجه می‌شوید. آقای مهندس برای این داستان را گفتند هر چیزی که خداوند به تو نداده است؛ حتماً درون تو شکل نگرفته است، پس نگران نباش آن‌قدر ناله و ناشکری نکن.

مرزبانان‌ کشیک: همسفر زهرا‌ و‌ مسافر حسن         
عکاس: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون چهارم)
تایپیست: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم) دبیر سایت 
ویراستاری و ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زاگرس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .