جلسه سوم از دوره هفدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ساوه با استادی راهنما همسفر رقیه، نگهبانی همسفر معصومه و دبیری همسفر سمیه با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت، قبله گم کردن» روز دوشنبه ۱ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان جلسه، دبیر، مرزبانان و ایجنت تشکر میکنم که به من اجازه دادند یک بار دیگر در این جایگاه باشم خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه این هفته (ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن) است. ظرفیت؛ یعنی هر چیزی یک گنجایشی را دارد مثلاً یک لیوان ۲۵۰ سیسی گنجایش دارد، ولی زمانی که بیشتر از آن من بخواهم آب و مایعات بریزم سرریز میکند و باعث تخریب در اطرافش میشود. یک پارچ آب، یک ظرفی و یا هر چیزی که هست برای خودش یک ظرفیتی دارد.
همه انسانها ظرفیت در اندازههای مختلف در وجودشان هست مثلاً من رقیه چقدر ظرفیت دارم. من رقیه در هر جایگاه و هر مسئلهای چقدر ظرفیت دارم. آیا دانایی من به آن حد رسیده است که بتوانم مسئولیت کاری را به عهده بگیرم؟ اگر کاری بیشتر از ظرفیت خودم انجام بدهم به خودم و جامعه تخریب وارد میکنم. چرا؟ چون آن دانایی که باعث به وجود آمدن ظرفیت میشود را ندارم. مثلث دانایی که از تجربه، تفکر و آموزش تشکیل شده را باید داشته باشم تا آن ظرفیت کمکم زیاد شود.
ضلع بعدی مسئولیت است. مسئولیت یعنی چه؟ من یک وظیفهای دارم یا یک جایگاهی به من داده شده و من مسئول آن قسمت هستم. بعضی اوقات ما میگوییم خوش به حال فلانی که هیچ مسئولیتی و هیچ کاری ندارد و راحت، بیکار هست و کیف میکند؛ اما اینجوری نیست. این مسئولیتها من را بزرگ میکند و به من آموزش داده و حال من را خوب میکند؛ ولی اگر من بیکار باشم بی حال و حوصله شده و هیچ کاری را ندارم مثل همین بازنشستهها که از بیکاری خیلیها مریض میشوند، ولی آنهایی که مشغول کاری هستند حالشان خوب و شاد هستند. جایگاهها برای ما سکوی پرتابی هستند و ما آموزش میگیریم. وقتی من سفر اولی وارد کنگره شدم با کولهباری از تخریب وارد شده و افکار و حال خوبی ندارم از همان اول به من نمیگویند بیا برو راهنما یا مرزبان شو چون ظرفیت و دانایی کم است و صددرصد شعبه را به نابودی هدایت میکنم پس زمانی که وارد کنگره میشوم اولین کاری که میکنم این هست که مشاوره میشوم و بعد وارد لژیون شده و کتابها را میخوانم و وقتی من درست حرکت میکنم کمکم این دانایی و ظرفیت من بالا میرود و خدمت در قسمتهای مختلف به من میدهند که این خدمتهای و مسئولیتها باعث سازندگی من میشوند. وقتی که وارد سفر دوم شدم در جایگاههای بالاتر آموزش میگیرم. اگر در آن جایگاه ظرفیت در من وجود داشته باشد صددرصد حالم خوب است، ولی زمانی که من به زور راهنما یا دیگران آمده باشم زمانی که در این جایگاه خدمت میکنم نه تنها حالم خوب نیست بلکه باعث تخریب خود آن شعبه هم میشوم.
من راهنما نباید به زور شخصی را وادار به کاری کنم. اگر ظرفیت و خواسته در من وجود داشته باشد قطعا آن خدمت به سمت من میآید و در جهتش حرکت میکنم و اگر کارم را درست انجام دادم، خدمت کردم و خیانت نکردم زمانی که دوره من تمام شد با حس و حال خوب دارم و اگر نه، درست انجام ندهم حالم بد میشود.
وقتی شخص وارد دوره مرزبانی یا نگهبانی میشود آن ظرفیت به وجود میآید، خودش میفهمد که حالش خوب است و میتواند با آموزشهایی که گرفته و در وجودش هست میتواند آنها را اجرایی کند یا اینکه شخص هدفش را گم میکند که به اصطلاح قبله را گم میکند مثلاً وارد مرزبانی شده تا از مرزبانان دوره قبل انتقام بگیرد که مثلاً یگ زمانی گفتند که این کار را بکند یا نکند. من تا زمانی که در آن جایگاه قرار نگیرم متوجه نیستم که در آن جایگاه چه خبر هست و تا زمانی که مثلاً راهنما نشوم نمیفهمم که راهنما چه عذابی میکشد تا من به حال خوش برسم تا من مرزبان نشوم نمیفهمم. شخص در هر جایگاهای دیگر که باشد به همان اندازه ظرفیت خودش حرکت کند واقعا حس و حال خوب به آن شعبه میرسد.پس قدر این جایگاهها را بدانید و خدمت کنید، خدمتی که خدمت باشد نه خیانت. امیدوارم که اینجا هستید زندگیتان پر از آرامش و آسایش باشد.

مرزبان کشیک: همسفر وجیهه و همسفر ناصر
عکس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر سهیلا (لژیون چهارم)
تایپ: همسفر مهرناز رهجوی راهنما همسفر حمیده (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ساوه
- تعداد بازدید از این مطلب :
163