جلسه سوم از دوره پانزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی هاتف با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن)» با استادی همسفر فهیمه، نگهبانی همسفر مریم و دبیری همسفر فهیمه در روز یکشنبه ۳۱ فروردینماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
امیدوارم حال دل همگی خوب باشد. تشکر میکنم از ایجنت گروه خانواده همسفر ناهید و مرزبانان خوب نمایندگی، از نگهبان همسفر مریم و دبیر همسفر فاطمه تشکر میکنم که به من اجازه خدمت دادند. از مسافرم تشکر میکنم که با تمام سختیهایی که دارد در کنارم است و میخواهد ادامه بدهد. تشکر میکنم از خودم که ماندم و جا نزدم. دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت (قبله گمکردن)» است. این برای من سه تا کلمه نیست؛ بلکه سه تا نشانه و چراغ راه است که مسیر زندگی را برای من مشخص کرده است. تا قبل از ورودم به کنگره فکر میکردم ظرفیت داشتن؛ یعنی تحمل کنی؛ یعنی حق داری، اگر طاقتت تمام شد قهر کنی و داد بزنی، گریه کنی؛ ولی خدا را شکر وقتی به این بهشت آمدم و آموزش گرفتم فهمیدم ظرفیت؛ یعنی پذیرش؛ یعنی اینکه بتوانی ببینی و بفهمی؛ ولی نشکنی؛ یعنی اینکه صبر آگاهانه داشته باشیم و فقط تحمل کردن نباشد؛ یعنی برای موقعیتهای زندگی؛ چه تلخ، شیرین، خوب یا بد آمادگی داشته باشم.
همه ما همسفران در نقش همسر، مادر یا خواهر روزهایی در زندگی خود داشتهایم که شلوغ و در هم بوده و نمیفهمیدیم چه کار کنیم. یکی از این روزها بچههای من بیمار بودند و مسافرم خسته و کلافه به خانه آمد و حرفی زد و من که منتظر یک تلنگر بودم از کوره در رفتم و داد زدم گریه کردم و آن شب، شب بدی داشتیم. وقتی فکر کردم فهمیدم من ظرفیت خیلی کمی دارم و قانون زمان مناسب، مکان مناسب و کلام مناسب را نتوانستم رعایت کنم. آرامآرام در کنگره با آموزشهایی که گرفتم فهمیدم با سکوتم و با بخشیدنم یکییکی گرههای ذهنم را باز کنم و به آرامش برسم. مسئولیت هم دقیقاً این معنا را میدهد که میفهمم هر کاری میکنم، هر حرفی میزنم و هر فکری میکنم؛ حتماً یک مسئولیتی پشت آن است.
مسئولیت این نیست که من خدمتی داشته باشم، ممکن است مسئولیت من یک همسفر بودن باشد یا یک مادر خوب بودن؛ حتی گاهی اوقات شنونده خوب بودن باشد و این بزرگترین مسئولیت دنیا برای من است. در کنگره۶۰ در وادی ۳ و وادی۴ یاد گرفتم که من مسئول تمام رفتار و کارهای خودم هستم؛ اگر حالم بد است و حس بدی دارم نباید دیگران را مقصر بدانم و؛ باید بدانم خودم کجا کوتاهی و کم کاری کردهام. بعد از آن میرسیم به قسمت قشنگ و خطرناک؛ یعنی همان قبله گمکردن، قبله گم کردن؛ یعنی مسیر و هدف اصلی را انسان گم کند؛ یعنی وسط راه یادمان برود که چرا تلاش و کوشش میکنیم و کجای راه قرار داریم و این باعث میشود سختیهایی که در راه کشیدهایم و حرکتهایی که کردهایم به واسطه گم کردن هدفمان از بین برود و هیچ نتیجهای برایمان نداشته باشد. من اگر قبلهام را گم میکنم بیشتر اوقات به این دلیل است که ذهنم شلوغ و درگیر است و گاهی اوقات میخواهم همه چیز را با هم داشته باشم. مسافرم حالش خوب باشد، خدمتگزار باشد، تأیید بقیه را داشته باشم و هزاران چیز دیگر را با هم میخواهم.
کنگره به من یاد داد که؛ باید بدانم واقعاً چه میخواهم و به دنبال چه هستم. من اگر تمرکز خود را از روی خودم بردارم و روی نگاههای دیگران بگذارم؛ وقتی چشمم به دیگران باشد نگاهم به جای اینکه الهام بخش باشد، میشود مقایسه کردن و حسادت داشتن و این مرا از مسیرم خارج میکند. گاهی در مسیر زندگی و مسیر کنگره؛ یعنی همسفر بودن هدف اصلی را فراموش میکنیم و از مسیرمان دور میشویم. همه ما میتوانیم با افزایش ظرفیت خود و مسئولیتپذیری زندگی بهتری داشته باشیم. از همسفرانی که قصد مشارکت دارند میخواهم به این سؤال فکر کنند و اگر تمایل داشتند در مورد آن صحبت کنند؛ شاید صحبتهای شما چراغ راه دیگری باشد. سؤال این است: آخرین بار که ظرفیت نداشتی یا قبلهات را گم کردی چه تصمیم اشتباهی گرفتی و چه تأثیری روی شما داشت و چه نتیجهای از آن گرفتی؟ از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما سپاسگزارم.
.jpg)
تحویل تقدیرنامه لژیون سردار با حضور مرزبان کشیک و نگهبان لژیون سردار

مرزبان کشیک: همسفر اعظم و مسافر علیرضا
تایپ: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوازدهم)
عکاسخبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون پانزدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی هاتف
- تعداد بازدید از این مطلب :
352