English Version
This Site Is Available In English

ظرفیت یعنی آگاهی نسبت به خواسته‌هایم

ظرفیت یعنی آگاهی نسبت به خواسته‌هایم

جلسه‌ی سیزدهم از دوره سی‌ام کارگاه‌های آموزشی، عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی رودهن با استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر مهران با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت قبله گم کردن» روز شنبه 30 فروردین‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.



خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر: دستور جلسه امروز ظرفیت و مسئولیت قبله گم کردن است. ظرفیت ازنظر من آگاهی نسبت به خواسته‌هایی که دارم و مسئولیت هم با آن شکل می‌گیرد. هر خواسته‌ای که داشته باشم، یکسری آگاهی نسبت به آن خواسته دارم که به آن مسئولیت معرفی می‌شوم و من نسبت به ظرفیت و آگاهی خودم نسبت به آن برداشت می‌کنم.



من قبله را وحدت و یکپارچگی در یک هدف دیده‌ام؛ که اگر بخواهم به آن هدف و ساختار برسم باید آگاهی و دانش خودم را پله‌پله بالا ببرم تا به ظرفیت من افزوده
و به تکامل برسم.
آقای مهندس یادآوری کردند راجع به هجویانی که به رهایی می‌رسند و چهل سی دی را هم می‌نویسند اما به فالوآپ خود زیاد اهمیت نمی‌دهند و یادشان می‌روند کجا بودند و اکنون به کجا رسیده‌اند. لازم است که این افراد حداقل به گذشته خود یک نگاه بیندازند و هدف خود را از ورود به کنگره مشخص نمایند که آیا به آن هدف رسیده‌اند؟



راجع به یوسف عزیز: من آن زمان مرزبان بودم که یوسف وارد نمایندگی رودهن شد؛ و در نشریات شروع به خدمت کرد و مسئول نشریات شد، بعدها به خدمت مرزبانی رسید و به بهترین شکل مسئولیت خود را انجام داد.

در ادامه برگزاری تولد پنج سال رهایی مسافر یوسف، رهجوی راهنمای محترم مسافر مهدی:



اعلام سفر مسافر یوسف: سلام دوستان یوسف هستم یک مسافر. با تخریب ده سال وارد کنگره شدم آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک و مشروبات الکلی، راهنمای محترم آقا مهدی؛ پنج سال چهار ماه آزاد و رها هستم، سفر ویلیام انجام دادم به راهنمایی آقا یوسف، به دستور آقای مهندس دو ماه است آزاد و رها هستم ورزش در کنگره فوتسال.

خلاصه سخنان مسافر یوسف:
تولدی که گرفته می‌شود، برای سپاس و قدردانی از خداوند به جهت نعمت‌هایی است که به ما داده است، از تک‌تک شما که لطف کردید و تشریف آورده‌اید، تشکر می‌کنم.
از راهنمای سفر اولم آقا جمال که زحمت زیادی برای من کشیدند، سپاسگزارم، از آقای مهندس و خانواده محترمشان، همچنین از راهنمای سفر دومم آقا مهدی و راهنمای ویلیام آقا یوسف تشکر می‌کنم.
طبق گفته دوستان من انسان شادی هستم، اما روزی که لایو آقای مهندس را مشاهده می‌کنم و عزیزانی که از مشکلاتشان صحبت می‌کنند، به گریه می‌افتم، درد دیگران، درد من و شادی دیگران، شادی منم هست.
من باحال بسیار خرابی وارد کنگره شدم و زمانی که برای رهایی نزد آقای مهندس رفتم به راهنمای خودم آقا جمال قول دادم که تا آخرین توانم خدمتگزار کنگره باشم.
کنگره هر خدمتی به من داد، اول ظرفیت آن را درمن ایجاد کرد. یاد گرفته‌ام که باید بلاعوض محبت کنم. کنگره آموزش‌های زیادی به من داده است و من این آسایش و آرامش را مدیون کنگره هستم.
اواخر دوره مرزبانی بود، از خدا خواسته‌ای کردم که یک دختر به من بدهد، خدا هم به من داد. به کسانی که تازه‌وارد اینجا شده‌اند می‌گویم که کنگره بهترین جا است، من به کنگره ایمان کامل دارم.
من نگهبان لژیون سردار بودم و برای پهلوانی می‌خواستم پیش آقای مهندس بروم و پیش خودم فکر می‌کردم که اگر از من سؤال کرد، واقعیت را می‌گویم، وقتی رفتم و شرایطم را گفتم، به من گفتند عجله نکن و هنوز زود است.
یکی از دلایل دیگری که این دستور جلسه به من افتاد این است که پیش خودم گفتم که شال سبز و نارنجی قبول نشده‌ام و پنج سال هم که در کنگره حضور دارم، باید بروم. بااینکه این‌همه آموزش گرفته بود، داشتم قبله‌ام را گم می‌کردم، اینجا تعهد می‌دهم که جای دیگری خدمتی شروع می‌کنم.

عکاس: مسافر احمد 
تایپ و ویرایش: مسافر مهدی
تنظیم ارسال: مسافر نصرالله

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .