موضوع سیدی چالش ۱، هدف است. هدف چه هست؟ هدف ما چه هست؟ ما در زندگیمان چه میخواهیم و چه چیزی را میخواهیم به دست آوریم؟ بعد از رسیدن به هدف چهکار میکنیم؟ آیا بعد از هدف، هدف دیگری قرار میگیرد و همینطور استمرار دارد؟ اینها را باید موردمطالعه قرار دهیم تا بدانیم چه میخواهیم.
بزرگترین چالش ما انسانها با خودمان است، بزرگترین چالش در ذهن ما، تفکرات ما و در خیالات ما است. در تفکرات و تصورات ذهن ما چه هست؟ اگر تفکرات ما در گذشته باشد ما افسرده میشویم. کسانی که در آینده زندگی میکنند دچار اضطراب میشوند. جالب است بدانیم خود کلمههای افسردگی و اضطراب باعث افسردگی و سردرگمی میشوند. چیزی که باعث آرامش انسان میشود زندگی در زمان حال است؛ یعنی فکرمان در گذشته و چیزهایی که از دست دادیم نباشد؛ بلکه از زمان گذشته درس بگیریم، از شکستهایش پل پیروزی بسازیم، از ناکامیهایش کام بسازیم؛ ولی در آن زندگی نکنیم و از حد نرمال بیشتر تفکر نکنیم که موجب افسردگی میگردد.
هدف ما در زندگی میتواند مادی یا معنوی باشد، مادی که میگوییم منظورمان پول و مال و ملک است و چیز خوبی است. معنوی از معنا میآید که معنای زندگی است، حال میتواند معنای مثبت و عشق باشد یا معنای منفی و نفرت که مانند دو روی سکه هستند. اگر معنویات بهطرف مثبت و صراط مستقیم باشد، بهخوبی و خیرخواهی ختم میشود و از آن عشق پدیدار میگردد؛ اما اگر معنویات بهطرف منفی و ضدارزشها باشد از آن نفرت به وجود میآید. اگر هدف انسان معنوی مثبت باشد و در حال زندگی کند، عشق و آرامش به وجود میآید گویی انسان در فردوس یا بهشت قرار دارد. سیدی نوشتن، زندگیکردن در زمان حال است، مانند مدیتیشن تمام تفکراتمان در زمان حال متمرکز میشود و از آلزایمر هم جلوگیری میکند. گاهی اوقات انسان فقط برای خودش هدف مادی دارد که جز رنج چیزی برایش به ارمغان نمیآورد؛ اما زمانی که مادیات را میخواهد؛ اما بخشش هم دارد و دیگران هم استفاده میکنند، آن زمان مادیات لذتبخش است.
مسئله خیلی مهمی که در تفکرات ما هست این است که آیا قدرت مطلق یا خداوند بر ما حاکم است یا نیست؟ آیا خدایی هست؟ خدایی هست که بر هستی حکومت کند و ناظر بر همه اعمال ما باشد؟ آیا ما هر کاری انجام بدهیم به ما باز میگردد؟ در کل آیا به اینها اعتقاد داریم یا خیر؟ دوم اینکه آیا در بعد دیگر از زندگی، حیات بهگونهای دیگر ادامه خواهد داشت؟ آیا مرگ انتقال است یا نیستی و نابودی است؟ نکته سوم: قبل از این دنیا کجا بودیم؟ از کجا آمدهایم؟ به کجا میرویم؟ آمدنمان برای چه بوده؟ آیا بودهایم؟ این قضیه همیشه مسکوت مانده است. مسئله مهم این است که آیا پس از مرگ هستیم یا خیر؟ زندگی و حیات وجود دارد یا خیر؟ تفکرات ما در این مسائل است که باعث میشود در گذشته زندگی کنیم یا در آینده. این تفکرات ما باعث میشود در زندگیمان افسرده شده یا دچار اضطراب شویم. ما مرتب در افکارمان زندگی میکنیم و ذهن مرتب میچرخد و مهم این است که روی کدامیک تفکر کنیم. اینها تعیین کننده است و خود شخص تعیین میکند که کدام را انتخاب کند.
برای آموزش زمان لازم است، نمیتوانیم بهسادگی و در یک شب چیزی را آموزش بگیریم، همانطور که تحصیلات پلهپله است و نمیتوان یکشبه به درجات عالی رسید، در مراتب خلقت هم باید پلهپله آموزش بگیریم تا آگاه و عالم بشویم. باید مراحلی را طی کنیم تا پخته شویم؛ حتی پیامبران هم شرایطی را گذراندند تا به مرحله پیامبری مرحله رسیدند.
در تمام بیانات قبلی و بهخصوص در این سیدی گفته شده که هدف، آشناشدن با دنیاهای دیگر و دنیای پس از مرگ و سفر بدون وحشت است؛ یعنی زمانی که به انتهای سفر رسیدیم بدون وحشت منتقل شویم. زمانی که با این موضوع آشنا شویم میتوانیم با وحشت یا بدون وحشت سفر کنیم. جناب مهندس در سیدی گفتند که خود افتاب دلیل آفتاب است، پرواضح است که خود خوابیدن و خوابدیدن هر شب ما دلیل بر وجود آن دنیاست، کابوس میبینیم نشان این است که آن دنیا جهنم است و خوابهای خوب میبینیم نشان بهشت در آن دنیا است. خواب، زندگی در آن دنیا و پیشپردهای از وضعیت ما پس از مرگ است.
چه کسی سفر بدون وحشت دارد؟ کسی که بدی مردم را نخواهد، ظلم نکرده باشد و حقی بر گردنش نباشد، دراینبین اگر مسائل مختلف دیگری هم جهت بالابردن عقل آموزشداده بشود بدون ضرر است. در اینجا زمانی که گفته میشود پس از انتقال، انتقال به دنیایی دیگر است، خیلیها میگویند قبول نداریم، قبول نداشته باشند، آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم خواه پند گیر خواه ملال. هدف تمام انبیا این بوده که بگویند زندگی همین نیست، زندگی ادامه دارد و شرایط قرارگرفتن در زندگی پس از مرگ یا پس از انتقال مهم است. همه ما روزی میمیریم و خواهیم رفت، بعد از رفتنمان در آن دنیا چگونه قرار میگیریم؟ زندگی این دنیایمان و وضعیت فعلیمان نشاندهنده همان چیزی است که در آن دنیا قرار میگیریم، اگر مصرفکنندهایم و در حال فرار، پس از انتقال هم همینگونه میماند. اگر زندگیمان کابوس است؛ مانند گذشته که مصرف کننده بودیم، در ادامه در آن دنیا هم همین است. هر چه بکاری همان را درو خواهی کرد، غیبت و هزاران ضدارزش انجام دهیم، همانها را درو میکنیم؛ پس خودمان میکاریم.
اعمالی که انجام دادهایم کارنامه تحصیلی ما در آن دنیاست و در زندگی بعدیمان همان را برداشت خواهیم کرد. آیا برای وصل کردن آمدیم یا برای فصل کردن آمدیم؟ چه خدماتی در کنگره۶۰ کردیم؟ فردی را رها کردیم؟ برای پیشرفت بشریت چه کاری انجام دادیم؟ علمی را اختراع کردهایم؟ فردی را آورده و او را احیا کردهایم؟ در قران آمده خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
مسئله دیگری که در سیدی مطرح شد این است که زندگی را برای مادیات و منافع خودمان زندگی کردیم یا معنویات؟ مادیات بسیار خوب است و مانند دو روی یک سکه است، لباس و تمامی مسائل زندگی بر پایه مادیات است و نقش مهمی دارد؛ ولی زمانی خوب است که هر دو باشد هم مادیات هم معنویات. مادی هم باید در راه معنویات باشد. هر کاری که بار معنوی داشته باشد بار مادی را با خود به همراه دارد؛ اما مادیات معنویات را به دنبال ندارد.
ما دو نوع سرمایه داریم: 1.سرمایه مادی و 2.سرمایه اجتماعی. ما در کنگره سرمایه اجتماعی خوبی داریم. افراد لژیون سردار و خدمتگزاران، سرمایه اجتماعی کنگره هستند. اگر شما بر روی معنویات کار کنید و زندگی کنید سرمایه مادی هم بالا میرود؛ پس بسیار مهم است که هدف در زندگیمان را مشخص کنیم و در این هدف اگر بخواهیم آرامش داشته باشیم باید در زمان حال زندگی کنیم. خودمان باید انتخاب کنیم کدام تفکر را انجام دهیم تا به هدفمان برسیم. از گذشته درس بگیریم، برای آینده برنامهریزی کنیم و در زمان حال زندگی کنیم.
خلاصه ای از سیدی «چالش ۱»
نویسنده: همسفر سوسن (عضو لژیون سردار)
رابط خبری: همسفر پروین رهجوی راهنما همسفر خندان (عضو لژیون سردار)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر خندان (عضو لژیون سردار) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
35