وادی اول
وادی اول تفکر کردن است ای راهجو...
راه تاریک است اگر... گاهی چراغ از ماه جو!
چهارده وادی شروعش با تفکر کردن است
از گذشته کار نیکو کردن از پُر کردن است
بی گمان حتی خدا هم قبل خلقت فکر کرد
این همه پیچیدگیها را به دقت فکر کرد
توی ذهنش ساختاری را فراهم کرد او
بعد قصد خلقت حَوّا و آدم کرد او
طبق این الگو مهندس هم قدم برداشته
بذر اندیشه به خاک ذهن رهجو کاشته
کرده است آغاز این راه پر از شک را به فکر
نکتهها را مو به مو در چارده جا کرده ذکر
گوش کن گر که به دنبال شفایی ای رفيق
با صبوری سنگ نفست میشود همچون عقیق
صبر تنها منتظر بودن بدون ایده نیست
در مقام صبر بودن جز به خون دیده نیست
صبر یعنی که تحمل کردن این روزگار
یک تلاش و کوشش بی وقفهی دنبالهدار
صبر یعنی فکر کردن، رسم نقشه تا هدف
گوهر دل را برون آوردن از چنگ صدف!
هر عمل در این جهان، قبلش تفکر لازم است
خوردن یک تکه نان، قبلش تفکر لازم است!
باید آخر دل بر این دریا زنی رهجو، ولی
نقشهی خود را مشخص کن به قبل از آن، بلی!
نه فقط پیش از شروع این سفر، در هر عمل
فکر کن با حوصله تا که نیفتی در هَچَل
بی تفکر میرود سمت زوال اقبال تو
بیتفکر میشود امری محال آمال تو
فکر کردن با تفکر فرق دارد بی گمان
فکر منفی میکند تخریب هر پیر و جوان
فکر بیجا مثل وراجی ذهن است ای پسر
گاه میخواهی که سنگی را بکوبانی به سر
باید این هرزه علفها را هَرس دائم نمود
ورنه نوع زندگی ما همان باشد که بود...
چون که ذهنت را زُدودی از همه آلودگی
آن زمان خواهی رسید آخر به یک آسودگی
باید آماده شود اول زمین ذهنمان
تا نهال یک تفکر جا شود در خاک آن
آی رهجو پاک گردان لوح قلبت از گناه
مثل یوسف گر که میخواهی برون آیی ز چاه
چون بهار آمد، بسوزان کهنه افکار از سرت
تا که رنگ و بوی فروردین بگیرد باورت...
شاعر: مسافر مهدی از لژیون یکم
تهیه و تنظیم: مسافر هادی از لژیون یکم
مرزبان خبری: مسافر حجت
- تعداد بازدید از این مطلب :
99