English Version
This Site Is Available In English

تفکر پنهان است، یک حرکت درونی است که ما را از یک مجهول به یک معلوم می‌رساند (نمایندگی ارکیده کرمان)

 تفکر پنهان است، یک حرکت درونی است که ما را از یک مجهول به یک معلوم می‌رساند (نمایندگی ارکیده کرمان)

چهاردهمین جلسه از دوره هشتم کارگاه‌های آموزشی- خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی ارکیده کرمان، با استادی دبیر شورا خانم مونا، نگهبانی مسافر محدثه و دبیری مسافر اعظم، با دستور جلسه《وادی اول و تاثیر آن روی من》روز چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:
سلام دوستان مونا هستم یک مسافر
فرا رسیدن نوروز باستانی و سال ۱۴۰۴ را به تک‌تک اعضا که امروز حضور دارند تبریک می‌گویم و سال خوبی را برای همه شما آرزو می‌کنم، امیدوارم برای سفر اولی‌ها بهترین سال، سال رهایی و تحقق خواسته‌هایشان، همچنین اذن خدمت و آموزش بیشتر برای سفر دومی‌های عزیز باشد.
خواسته من این است که انشااالله یک شعبه بسیار قوی و عالی از هر نظر داشته باشیم و به زودی بتوانیم با کمک عزیزانی که درمان شده‌اند، عشق خدمت دارند و قلبشان برای رهایی دیگر زنان، دختران و مادرانی که در رنج و عذاب هستند می‌تپد، شعبه دوم را هم در کرمان افتتاح کنیم. امیدوارم همه ما به آن بینش و آگاهی رسیده باشیم. قطعا خداوند توانایی‌های بالقوه زیادی در افکار، اندیشه و درون همه ما قرار داده، اگر خواسته ما بسیار قوی و نیرومند باشد و به حد اعلای خود برسد، این نیروها ما را به حرکت وامی‌دارند، و می‌توانند کوه‌ها را جابه‌جا کنند و حرکات بسیار عظیمی انجام دهند.
دستور جلسه امروز وادی اول است. کنگره ۶۰ از یک نفر آغاز شد، نقطه عطف کنگره آقای مهندس بودند. ایشان برای درمان اعتیاد بسیار تلاش کردند و ترک‌ها و شکست‌های پی‌درپی داشتند، اما از حرکت بازنایستادند و همچنان ادامه دادند. از آنجا که محقق نیز بودند، تفکر و جستجو کردند و راه‌های مختلفی را آزمودند، در نهایت با یک تفکر سالم و مثبت، روش DST و صورت مسئله اعتیاد توسط ایشان در ماه مبارک رمضان شکافته شد. درمان اعتیادی که سال‌ها لاینحل بود، در این دوره از زمان با تفکر یک انسان سالم شکافته شد و در پی آن زایش‌های دیگر، درمان‌های دیگر، تولدها و احیایی دیگر برای زنان و مردان اتفاق افتاد. این کار کمتر از یک کوه جابه‌جا کردن نیست. در پی آن، مساله سیگار و اضافه‌وزن نیز درمان شد.
یکی از اعضای شعبه که در ایام عید دچار بیماری شده و در ICU بستری شده بود، حدود ۲۵ کیلوگرم اضافه‌وزن داشت. بارها گفته بودیم که بیماری همیشه در کمین است و چاقی ام الامراض. به احتمال زیاد مشکلی هم که برای ایشان به وجود آمد، در اثر اضافه‌وزن بود. زمانی که قلب پمپاژ می‌کند، اگر تحرک کافی نداشته باشم، دور رگ‌های قلب چربی رسوب می‌کند و باعث چاقی می‌شود، و ریه‌ها نمی‌توانند به خوبی کار کنند. چاقی باعث می‌شود تنفس من با مشکل مواجه شود، تجمع چربی دور رگ‌های قلب و عدم خون‌رسانی کافی، باعث بروز سکته می‌شود، که اگر منجر به مرگ نشود، بستری شدن در بیمارستان، پرداخت هزینه‌های گزاف خیلی مسائل دیگر به دنبال دارد.
وادی اول ما را به تفکر کردن وادار می‌کند، که اکنون مبدا من کجاست؟ چه مشکلاتی دارم؟ چه چالش‌هایی دارم؟ یا باید روی چه فرضیه‌هایی کار کنم؟ اگر با فرزندم مشکل دارم، باید زودتر آن را حل کنم، در غیر این صورت ممکن است ترک تحصیل کند، یک خرابی به بار آورد، دچار اعتیاد شود، یا حتی از خانه فراری شده و یک ازدواج ناموفق انجام دهد. اگر فرزندم با من مشکل دارد، ممکن است قهر ‌کند و چند شب بیرون از خانه بماند، آیا نباید این مسئله را حل کنم؟ یا اگر اضافه‌وزن دارم، بگویم این همه انسان‌های چاق هستند که هیچ مسئله‌ای برایشان پیش نیامده، پس من هم با مشکل مواجه نمی‌شوم؟
خانمی که دچار این مشکل شده بود، می‌گفت من خوب بودم، یک‌مرتبه این اتفاق برایم افتاد. بله این اتفاقات یک‌مرتبه رخ می‌دهد. آقای مهندس هم زمانی که سیگار می‌کشیدند، در محل کارشان سکته کردند. ایشان به دلیل اینکه خودشان مصرف سیگار داشتند، اعضای کنگره را نیز از کشیدن سیگار منع نمی‌کردند، تا اینکه سکته کردند، یکی از رگ‌های قلبشان به طور کامل و دیگری ۷۰ درصد دچار گرفتگی شد. اما بعد از بهبودی، با تفکر کردن راجع به این موضوع، صورت مسئله درمان انواع و اقسام نیکوتین و دخانیات را کشف کردند و درمان سیگار با آدامس نیکوتین را آغاز نمودند.
همه این سخنانی که گفته شد به تفکر ارتباط دارد، و اینکه انسان در مواجهه با هر مشکلی، اول فکر کند که چگونه می‌تواند آن را حل نماید. ما دو نوع تفکر داریم؛ تفکر سالم یا مثبت و تفکر ناسالم یا منفی. وادی اول ما را وادار به تفکر سالم می‌کند، و اینکه مثبت نگر باشیم. برای مثال؛ اگر همسرم نیم ساعت دیرتر به خانه آمد، من مدام فکرهای منفی کنم که الان کجاست؟ چه کار می‌کند؟ آیا تصادف کرده؟ یا بهتر است خودمم را به آرامش دعوت کرده و مثبت فکر کنم؛ ممکن است کارش طول کشیده یا ماشین خراب شده باشد، و یا در مسیر توقف کرده تا چیزی خریداری کند، این می‌شود تفکر مثبت.
اگر من این نکات را یاد بگیرم، در وهله اول خودم آرامش دارم، از سلامت روح و روان برخوردار هستم، در نهایت جسمم نیز سالم خواهد بود، تفکر یک حرکت درونی است، چرا که من نمی‌دانم اکنون در فکر شما چه می‌گذرد، یا شما نمی‌دانید در فکر دیگران چه می‌گذرد. تفکر پنهان است، یک حرکت درونی است که ما را از یک مجهول به یک معلوم می‌رساند. یعنی تفکر می‌کنیم تا از یک مبدا به یک مقصد برسیم. معمولا هدفی را هم دنبال می‌کنیم، وقتی تفکر می‌کنیم، می‌خواهیم به آن هدف برسیم و نتیجه‌ای از آن بگیریم.
آقای مهندس بارها فرموده‌اند؛ بشکافید آنچه که شکافتنی نیست، در دل سنگ بروید و ترکیب‌ها را جدا نمایید. هر چیزی که برایمان چالش یا مشکل است، باید آن را بشکافیم و به قطعات ریز و ریزتر تقسیم کنیم. هر کدام از آن قطعات کوچک، راه حلی برای مشکل ماست، در نهایت موضوع طبق وادی دوازدهم با در نظر گرفتن زمان قطعا حل خواهد شد.
وادی اول به ما می‌گوید؛ با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد، بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می‌رود. برای اینکه این وادی را یاد بگیرم، باید کلمه به کلمه‌اش را بدانم، معنی تفکر چیست؟ ساختار چیست؟ زوال به چه معناست؟ آیا بدون تفکر می‌شود؟ بله می‌شود! برای مثال یک‌مرتبه تصمیم می‌گیرم قرمه سبزی درست کنم، گوشت را آماده می‌کنم و در حین کار متوجه می‌شوم لوبیا قرمز ندارم،  بعد نمی‌دانم با گوشت چکار کنم؟ این یعنی کاری که بدون تفکر انجام می‌شود، حتی وقتی می‌خواهم یک غذای ساده درست کنم، باید از قبل فکر کنم که آیا مایحتاج آن را در دسترس دارم یا خیر.
مثال دیگر؛ فرض کنید در سفر ویلیام هستید و با جمعی به یک سفره‌خانه رفته‌اید، همه مشغول کشیدن قلیان هستند، به شما هم پیشنهاد می‌دهند که بیا استفاده کن! بدون لحظه‌ای فکر کردن، قلیان را برمی‌دارید و شروع می‌کنید به کشیدن! اما اگر چند لحظه تفکر کنیم، با خود می‌گوییم؛ من پیش از این به مدت ۱۰ سال قلیان کشیدم، بارها قلیان شکستم و دوباره خریدم، تنباکوهایی با طعم‌های متفاوت تست کردم، اما اکنون در سفر ویلیام هستم و نیازی ندارم این کار را انجام دهم، آدامس نیکوتین دارم، جایگزین می‌کنم و آن را می‌خورم! و کاری که آنها می‌خواهند را انجام نمی‌دهم، چرا که می‌دانم اذیت می‌شوم. این مسئله حتی در مورد مصرف مواد و تغذیه مناسب نیز صدق می‌کند.

سخنان استاد در مورد تولد خانم صدیقه:
اولین سال رهایی و تولد خانم صدیقه را به تمام خانم‌ها، ایجنت، مرزبانان و خدمتگزاران تبریک می‌گویم، همچنین خدمت آقای مهندس که بنیان کنگره ۶۰ هستند، هر تولدی، هر رهایی و هر آغازی که اتفاق می‌افتد، به خاطر وجود ایشان و زحمات ارزشمندی است که بی‌وقفه برای کنگره متحمل می‌شوند. به خانواده کنگره‌ای خانم صدیقه که در قسمت مسافران یا همسفران آقا هستند و همیشه ایشان را حمایت کردند تبریک می‌گویم. خانم صدیقه الحق از شاگردانی بودند که همیشه روی خوش داشتند، مودب، مرتب، منظم و به موقع در جلسات حاضر می‌شدند. زمان رهایی‌شان که فرا رسید، اقدامات سفر را انجام دادند و بدون کوچک‌ترین حاشیه‌ای به تهران آمدند. ایجنت، مرزبانان و همه اعضا از عملکرد ایشان راضی هستند. ادب و احترام در کنگره بسیار مهم است و نتیجه‌اش می‌شود اینکه رهجو به راحتی و زیبایی به رهایی می‌رسد و وارد سفر دوم می‌شود.
خانم صدیقه در سفر دوم نیز حس و حال خوبی دارند، با متانت و با لباس سفید و مرتب رفت‌وآمد می‌کنند. با اینکه اکنون موقعیت خدمت ندارند، اما امیدوارم با توجه به پیامی که برایشان آمده، همچنان به دریافت آموزش‌ها ادامه دهند و توفیق خدمت نصیبشان شود. فعلا همین که با لباس و مقنعه سفید، تمیز و مرتب در شعبه حاضر می‌شوند و می‌توانند یک الگوی درمان شده در کنگره باشند و پیام رهایی را به دیگران انتقال دهند، بسیار عالی است، هرچند کافی نیست. ایشان همیشه در پارک هم حضور داشتند و با خوراکی‌های خوشمزه از خانم‌ها پذیرایی می‌کردند. امیدوارم روزی خدمتی که دوست دارند نصیبشان شود و در ادامه بتوانیم ایشان را جزو خدمتگزاران کنگره داشته باشیم.

پیام تولد خانم صدیقه:
به بالا بردن توان و نیروی فیزیکی که به وجود آمده فکر کنید و در مسیر آموزش و خدمت از آن بهره ببرید.
اولین سال رهایی‌تان مبارک

اعلام سفر:
خانم صدیقه، نام راهنما: خانم مونا- آنتی ایکس مصرفی: تریاک- مدت تخریب: ۳۰ سال- روش درمان: DST- داروی درمان: OT- مدت سفر: ۱۱ماه- مدت رهایی: یک سال

صحبت‌های خانم صدیقه:
سلام دوستان صدیقه هستم یک مسافر
در ابتدا اعیاد گذشته را به همه عزیزان تبریک عرض می‌کنم. خیلی خوشحالم که راه کنگره را پیدا کردم، از همسر و فرزندانم عذرخواهی می‌کنم، آنها بابت طعنه‌ها و کنایه‌هایی که به خاطر من می‌شنیدند، خیلی اذیت شدند. از خانم مونای عزیز بابت تمام زحماتی که برای من کشیدند تشکر می‌کنم. اولین بار که وارد کنگره شدم، به دلیل اینکه سنم بالا بود، خانم مونا اجازه حضور به من ندادند، اما بالاخره با اصرار من قبول کردند تا در کنگره بمانم و درمان شوم. در این مدت ۱۱ ماه خیلی اذیتشان کردم، انشاالله مرا حلال کنند.
هیچ کالایی بدون بها و ارزش نیست، ولی اگر خدا  بخواهد، یک سکه سیاه با طلا برابر می‌شود. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر می‌کنم. من خیلی عذاب کشیدم، هیچ کس برایم ارزشی قائل نبود و حرفم خریداری نداشت، اما اکنون در خانواده جایگاه دیگری پیدا کرده‌ام، مجددا از راهنمای عزیزم خانم مونا، ایجنت محترم خانم فاطمه و تمام سفید پوشان و خدمتگزاران کنگره تشکر می‌کنم.

صحبت‌های خانم محبوبه همسفر:
سلام دوستان محبوبه هستم یک همسفر
خیلی خوشحالم و خدا را شکر می‌کنم که این توفیق نصیبم شد تا در جمع با محبت شما دوستان باشم و در این جایگاه ارزشمند قرار بگیرم. ما کنگره‌ای‌ها، چه مسافر و چه همسفر، در  تمام لحظاتی که در کنگره هستیم، انرژی و لذتی به دست می‌آوریم که با هیچ چیز قابل قیاس نیست. این تولدها انرژی خاص دیگری دارد، چرا که قدرت و اقتدار کنگره را به تمام جهانیان نشان می‌دهد، به کسانی که هنوز راه کنگره برایشان باز نشده و اعتقاد و ایمانی به کنگره ندارند. امیدوارم مسیر کنگره برای همه کسانی که خواستار درمان هستند باز شود، بیایند و به حال خوش و رهایی برسند.
آقای مهندس می‌گویند؛ ما انسان‌ها برای به دست آوردن خیلی تلاش می‌کنیم، اما مهمتر از آن، نگه داشتن است. زمانی که ما این رهایی را به دست آوردیم، برای نگهداری آن باید چندین برابر تلاش کنیم، و این زمانی اتفاق می‌افتد که دانایی انسان بالا رود. خدا را شکر که با آموزش‌های ناب کنگره به دانایی می‌رسیم.
به گفته استاد امین، هر اتفاق ناخوشایند و هر تخریبی که ناآگاهانه اتفاق بیفتد، ناپایدار است. اگر این رهایی‌ها همراه با دانایی نباشد، قطعا دوباره با برگشت مواجه می‌شویم. امیدوارم همه ما قدر این رهایی‌ها را بدانیم، قدردان کنگره و آموزش‌های کنگره باشیم و بتوانیم در کنگره در جایگاه‌های مختلف خدمت کنیم، به اندازه توانمان در لژیون‌های مالی خدمت کنیم و خدمتگزاران خوبی باشیم. در نهایت از آقای مهندس خیلی تشکر می‌کنم، این رهایی را خیلی به ایشان تبریک می‌گویم، همچنین به مادر عزیزم، خیلی برایشان خوشحالم و حال خوب  امروزشان را مدیون خانم مونای عزیز هستم، به ایشان خدا قوت میگویم و سپاسگزارم. از خدا می‌خواهم همواره در جایگاهشان بدرخشند. همچنین از تمام خدمتگزاران عزیز ممنون و سپاسگزارم و به همه آنها خدا قوت می‌گویم.

صحبت‌های خانم مریم همسفر:
سلام دوستان مریم هستم یک همسفر
خیلی خوشحالم که امروز این توفیق را پیدا کردم در جمع با محبت شما عزیزان باشم، سال نو را خدمت همه شما تبریک می‌گویم، امیدوارم سالی خوب و پربار برای خودمان بسازیم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان، همچنین از خانم مونای عزیز تشکر می‌کنم. واقعا در کنگره هر تولدی با یک پیام همراه است. به این فکر می‌کردم که این تولد چه پیامی برای من دارد؟ اینکه هیچ‌وقت رهایی مسافرم برای من عادی نشود، و قدردان چیزی باشم که به دست آورده‌ام. نور علم جناب مهندس در زندگی من تابیده شده، اگر این علم نبود، امروز در چه وضعیتی بودم؟ من خیلی سختی کشیدم .اعتیاد مانند نارنجکی است که هم به خود شخص آسیب می‌زند و هم به خانواده، اما آسیب اصلی به خانواده می‌رسد. می‌توانم بگویم آسیبی که در اثر اعتیاد مادرم به من وارد شد، چندین برابر بیشتر بود، زیرا خواهر و برادرم ازدواج کرده و رفته بودند و فقط من در خانه بودم.
مادرم بسیار زیبا بود، اما اعتیاد باعث شد به زیبایی و سلامتی‌اش آسیب بزند، و من شاهد همه اینها بودم، به همین دلیل همیشه با ایشان در حال جنگ بودم که مصرف مواد را کنار بگذارد. به جایی رسیده بودم که نه خودم دوست داشتم در خانه باشم نه مادرم، همیشه دنبال راه فراری از خانه بودم. به همین دلیل در خانه پدربزرگم زندگی می‌کردم، تا اینکه ازدواج کردم. با خود فکر کردم با ازدواج و تشکیل زندگی دیگر راحت می‌شوم. یک هفته بعد، وقتی مسافرم برای رهایی به تهران رفت، فکر می‌کردم سفر کاری بوده، اما بعد برایم توضیح داد و متوجه شدم او هم مصرف کننده بوده است! همان وقت با خودم گفتم؛ من از چاله درآمدم و در چاه عمیق‌تری افتادم! اما امروز واقعا ممنون راهنما و مسافرم هستم که باعث حضور من در کنگره شدند، زیرا اینجا فهمیدم اعتیاد یک بیماری است و راه درمان آن چگونه است. خدا را شکر که شعبه‌ای در کرمان برای خانم‌های مسافر راه‌اندازی شد، خیلی خوشحالم و آرامشی که اکنون دارم را برای همه آرزو می‌کنم. امیدوارم تمام بچه‌هایی که پدر و مادر مصرف کننده دارند، به این حال خوش برسند و حالشان خوب شود، وقتی بیرون می‌روند خجالت نکشند، چون زمانی که انسان آگاهی نداشته باشد، خیلی زجر می‌کشد
از خانم مونای عزیز واقعا تشکر می‌کنم، شاید روزی خانم مونا دیگر در این شعبه حضور  نداشته باشند، ولی با کاری که انجام دادند برای همیشه ماندگار شدند. از خانم فاطمه، مرزبانان عزیز و تمامی خدمتگزاران تشکر می‌کنم، همچنین از مادر عزیزم طلب بخشش دارم، زیرا گاهی اوقات به دلیل عدم شناخت و آگاهی اذیتشان کردم.

خواسته اول: در دل بیان کردند.
خواسته دوم: راه کنگره برای هرکس که احتیاج دارد باز شود.

تایپ: مسافر رمله لژیون دوم- نمایندگی ارکیده کرمان
ویرایش: مسافر فرزانه لژیون چهارم- نمایندگی ارکیده کرمان
بازبینی و ارسال: مسافر خاطره

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .