English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده ـ به قوه‌تشخیص من تلنگری وارد شد

گروه خانواده ـ به قوه‌تشخیص من تلنگری وارد شد

جلسه هشتم از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی باشگاه تیراندازی باکمان کنگره۶۰ به استادی پهلوان معصومه، نگهبانی همسفر عصمت و دبیری راهنما همسفر زهرا با دستور جلسه «وادی اول (با تفکر؛ ساختارها آغاز می‌گردد، بدون تفکر، آن‌چه هست رو به زوال می‌رود) و تأثیر آن روی من» روز پنجشنبه ۲۱ فروردین ‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۸:۴۵ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

از شما سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار دادید تا خدمت کنم. سال جدید را به همه دوستان تبریک می‌گویم و امیدوارم سالی پر از عشق و محبت داشته باشید.

دستور جلسه امروز در مورد وادی اول و تأثیر آن روی من است. آقای مهندس در مورد وادی اول می‌فرمایند: «با تفکر؛ ساختارها آغاز می‌شود و بدون تفکر، آن‌چه هست رو به زوال می‌رود» یعنی هر آن‌چه که در ذهن من وجود دارد، اول به صورت یک فکر است، بعد به ذهن من خطور می‌کند و آن را تصویرسازی می‌کنم تا آن را بسازم. ما با تفکر می‌توانیم، آن‌چه را که می‌خواهیم از قوه به فعل تبدیل کنیم.

قبل از ورود به کنگره تصور می‌کردم، خیلی می‌دانم، من زیاد فکر می‌کردم؛ اما آن‌ها را عملی نمی‌کردم. افکار من با تفکر نبود، گذرا بود به خاطر همین روز به روز به مشکلات من افزوده می‌شد. با ورود به کنگره متوجه شدم هیچ آگاهی نسبت به هیچ چیز ندارم. زمانی که آگاهی و شناخت من توسط راهنما با آموزش‌ها افزایش یافت، متوجه شدم برای وجود هر مشکل نباید بگویم چرا این مشکل برای من پیش آمد و من باید راه حل آن را پیدا می‌کردم.

درسی که من از وادی اول گرفتم، این است که اول باید تفکر کردن را بیاموزم، همه جوانب را بسنجم و در کنار آن‌ها به هدف درست و سالمی که می‌خواهم نزدیک شوم.

تفکر می‌تواند هم مثبت باشد و هم منفی. به طور مثال: یک ساقی موادمخدر می‌تواند با تفکر نادرست هزاران جوان را به دام اعتیاد بی‌اندازد؛ اما آقای مهندس با تفکر مثبتی که داشتند، کنگره را به وجود آوردند و توانستند هزاران جوان را به آغوش گرم زندگی و آرامش برسانند.

امیدوارم که من بتوانم از این وادی تفاوت بین فکر و تفکر را در خود ببینم و آن را عملی کنم. با ورود به باشگاه تیراندازی باکمان کمی به تفکر سالم رسیدم، من به این ورزش احتیاج داشتم؛ زیرا به قوه‌تشخیص من تلنگری وارد شد تا بتوانم در این مکان حضور پیدا کنم و در کنار شما به حال خوش و انرژی برسم و بابت این خدا را شکر می‌کنم.

زمانی که می‌خواهم تیر بزنم، تفکر خود را القائی می‌کنم؛ یعنی مبدأ و مقصد خود را مشخص کردم. زمانی که تیر به هدف زده می‌شود، انرژی می‌گیرم و امیدوارم به آن هدفی که می‌خواهم، برسم و پرچم کنگره را بالا ببرم.

 

تایپ: همسفر سپیده رهجوی راهنمای تیراندازی با کمان همسفر لیلا (لژیون پنجم)
عکاس: مرزبان خبری همسفر اسراء
ویراستاری و ارسال: همسفر طاهره رهجوی راهنمای تیراندازی با کمان همسفر فخری (لژیون چهارم)
همسفران نمایندگی تیراندازی باکمان کنگره۶۰

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .