سیزدهمین جلسه از دوره دوم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره 60 نمایندگی خواف در روزهای پنجشنبه با استادی مسافر سلمان و نگهبانی مسافر محمود و دبیری مسافر اکبر با دستور جلسه "وادی اول و تاثیر آن روی من" در تاریخ 1404/01/21 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان سلمان هستم یک مسافر...
تشکر میکنم از راهنما عزیز که اجازه فرصت به من دادن که خدمت نمایم قبل از دستور جلسه من عنوان کنم که 6یا7 ماه پیش بود که لژیون در خواف برگزار میشد الان که اومدم ادم واقعا لذت میبرم یک شعبه ای یا یک لژیونی سفر دومی داره واقعا حال اون شعبه عوض میشه تفکر سفر دومی با سفر اولی فرق میکند بخاطر همین هم حس و حال شعبه خوب است من چهره بچه ها را که میبینم واقعا انرژی میگیرم از این بابت خیلی خوشحالم دستور جلسه همانطور پیرو سخنان قبلی جواد اقا کنگره 60پلی است میان دوزخ وفردوس حالا در این مسیر شما 14تا وادی دارین 14تا وادی رو به پل هایی تشبیه کردند و ما برای عبور از هر چیزی باید از اون پل بگذریم من داشتم فکر میکردم جناب اقای مهندس چرا تفکر را در وادی اول قرار دادند مثلا چرا نگذاشتن وادی دوم یا سوم یا چهارم چون مهمترین چیزهمین تفکره ما میخواهیم یک ساختاری بوجود بیاریم مسافری که وارد کنگره میشود اول پیش رویش یک برگه a4 میگذارن شما میخوای چه نقاشی بکشید اگر طبق قوانین عمل کنی بعد 11ماه نقاشی که کشیدی یک چیز زیبا و قشنگ در میاد ولی اگر از قوانین وراهنما فرمانبرداری نکنی هر خطایی که بکنی یک خط کج تو صفحه سفید کشیدی بعد از 11ماه یا باید برگه را پاره کنه یا باید از اول شروع کنی که اینجا کار خیلی سخت میشه شما اگر بخوای از تاریکی خارج بشی باید از تکتک وادی ها بگذری وادی رو به شهر تبدیل میکنی اگر بخوای به خوبی بگذری بخوای داخل شهر بگردی و بفهمی چه اتفاقاتی افتاده مثلا من میخام برم تهران از کمربندی میگذرم ازمن بپرسن چجوری بود نمیتونم بگم من باید تو شهر بچرخم تا به اون درک و فهم برسم .

بعد میگن تفکر یک حرکت ذهنی است از یک مجهول به یک معلوم یعنی من میخوام ساختار یک چیزی را بچینم از یک چیزی که نمیدانم به یک چیز برسم حتما باید این تفکر را در ذهنم داشته باشم هستی یک سازمان خیلی هوشمند است اگر من به ضد ارزش فکر کنم به طرف ضد ارزش کشانده میشوم و اینطور نیست که من به ضد ارزش فکر کنم و دلم خواسته باشد به طرف ارزش بروم خیر اینطور نیست به هر چیز که فکر کنی به همان طرف کشانده میشوی و در وادی یک جناب آقای مهندس میفرمایند که به هر چیز که فکر کنی همان میشود. من در سفر اول تا چند ماه با خودم میگفتم من نمیتوانم درمان شوم، اگر فکر کنی که شربت حالت را خوب نمیکند همان میشود، اگر فکر کنی درمان نمیشوی همان میشود پس هر چی فکر کنی همان میشود. حالا من آمدم سفر اول را شروع کردم و با خودم فکر کنم که من میتوانم درمان شوم، میتوانم سی دی بنویسم، میتوانم فرمان بردار باشم، میتوانم 7 صبح بیدار شوم پس به چیزهای خوب فکر میکنم. امیدوارم که بتوانم به این وادیها عمل کنم و آنچه فرمان است عمل کنم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما متشکرم.
مرزبان کشیک: مسافر محمد
عکس: مسافر امیرحسین لژیون دوم
ارسال، ویرایش و تایپ: مسافر رضا لژیون اول
- تعداد بازدید از این مطلب :
240