جلسه چهارم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد؛ با استادی پهلوان راهنما همسفر فهیمه، نگهبانی دنور همسفر سمیه و دبیری همسفر احترام با دستور جلسه «وادی اول (با تفکر؛ ساختارها آغاز میگردد، بدون تفکر، آنچه هست رو به زوال میرود.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱۸ فروردین ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را هزار بار شاکرم که یک بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم. از نگهبان لژیون سردار، مرزبانها و ایجنت محترم متشکرم که به من اجازه خدمت در این جایگاه را دادند تا در کنار شما عزیزان آموزش بگیرم و انرژی دریافت کنم. اساس کار در کنگره، تفکر است. چهارده وادی در اختیار ما قرار دارد و این وادیها کلید تمام مشکلات هستند. وادیهای کنگره۶۰ مانند ستونهای یک ساختماناند و زمانی که شما میخواهید سقف را بنا کنید، هرچه ستونهای آن بنا محکمتر باشند؛ متقابلاً سقف محکمتر و پایدارتری خواهد بود. هرچه بیشتر در جلسات کنگره۶۰ آموزش ببینید، زندگیتان راحتتر و به آرامش واقعی نزدیکتر خواهد شد.
آقای مهندس همیشه میفرمایند: اگر ما بتوانیم همین وادی اول را یاد بگیریم، درست عمل کنیم و به اجرا بگذاریم، سیزده وادی باقیمانده نیاز به تفکر زیادی ندارند؛ زیرا همین وادی به تنهایی میتواند ما را به سمت ارزشها سوق دهد و به سرمنزل مقصود برساند. وادی اول به ما میگوید: هر چیزی که به وجود میآید یا خلق میشود، ابتدا یک فکر بوده و هر خواسته و پیدایشی که بدون تفکر باشد، فنا میشود. من قبل از کنگره خیلی فکر میکردم؛ اما هیچکدام پایه و اساسی نداشت؛ فقط همه چیزهای خوب و ایدهآل را میخواستم، بدون آنکه هیچ حرکتی انجام دهم و حتی به این فکر نمیکردم که آیا این چیزهایی که میخواهم، شدنی هستند یا نه؟ یک تفکر سالم باید مبدأ مشخصی داشته باشد؛ تفکر، حرکت ذهنی و درونی است.
من حتی تفاوت بین تفکر و فکر کردن را نمیدانستم؛ به عبارتی اصلاً به آن فکر نمیکردم که تفاوتی دارند یا نه؟ در صورتی که اکنون در کنگره یاد گرفتهام که تفکر با فکر کردن کاملاً متفاوت است. اگر بتوانم فرق بین این دو را تشخیص بدهم، شاید بتوانم تفاوت بین خوب و بد را هم تشخیص دهم. تفکر کردن؛ یعنی به موضوعی با هدف مشخص فکر کنیم و برای رسیدن به آن متمرکز شویم، به عبارتی یک سری راهکارهایی در ذهن خود برای رسیدن ارائه دهیم؛ اما اینکه من به چیزی فکر کنم و هیچ هدفی برایش مشخص نکنم؛ یعنی نمیدانم چرا و برای چه دارم فکر میکنم. در صورتیکه اگر من بیایم روی مشکلی که هست تمرکز کنم؛ چون با گفتن مشکل من حل نمیشود، این تمرکز، حرکت ذهنی از یک نقطه به نقطهی دیگر است. ممکن است از یک مجهول حرکت کنیم و به یک معلوم برسیم، یا از یک معلوم حرکت کنیم و به مجهولی برسیم. هر کاری که ما در زندگی انجام میدهیم، یک ساختار است.
در این وادی میفهمیم که همهچیز چطور خلق میشود. همهچیز با تفکر به وجود میآید. در این وادی باید بدانیم که چگونه همهچیز پیدا میشود. میز، مداد، ماشین و غیره، همه ابتدا یک فکر بودهاند و اکنون به عمل رسیدهاند. همهچیز ابتدا مانند صفحهی سفید نقاشی است که ذرهذره تصویر در آن پدیدار میشود؛ بستگی دارد که ما به آن صفحه چه شکلی و چه طرحی بدهیم. آقای مهندس در سیدی چالش ۲ میفرمایند: چالش ما این است که ما همان چیزی هستیم که به آن فکر میکنیم. اگر فکر میکنیم بدبخت هستیم، واقعاً آدم بدبختی میشویم و برعکس. هر چیزی که ما به آن فکر میکنیم و روی آن تمرکز داریم، به همان میرسیم. تفکر، یک حرکت منسجم و متمرکز است، مانند شعاع نوری که در یک راستا حرکت میکند؛ مثل نور لیزر یا ذرهبین که در یک نقطه متمرکز میشود؛ ولی افکار اینگونه نیستند. افکار؛ مانند نوری هستند که در تمام جهات پخش میشوند و فاقد انسجام و تمرکزند. در تفکر، همهچیز به هم مربوط است و به یکدیگر متکی هستند؛ ولی در افکار اینگونه نیست. آنها تعدادی خواستهاند که بهصورت جداگانه عمل میکنند. در تفکر، ما برای حل مسئلهای که با آن روبهرو هستیم، از حس استفاده میکنیم؛ ولی افکار ما را با خود میبرند و باعث سکون میشوند.
تفکر، کمیتی است که دارای جهت است؛ میتواند در جهت مثبت باشد یا در جهت منفی. ما در کنگره سعی میکنیم درست فکر کردن را یاد بگیریم. حال سوال این است: انحراف در تفکرات ما چگونه بهوجود میآید؟ انحراف زمانی اتفاق میافتد که دارای ناخالصی باشیم. دلیل این انحراف، تفکرات و حقههایی است که ما از طرف نفس خود میخوریم. این انحراف فقط به دلیل کمبود دانایی است. زمانیکه ما راجع به مسئلهای هیچ اطلاعی نداریم، دچار ناآگاهی هستیم. حال اگر از مسئله اطلاع داریم ولی احساس ما احساس تسویهنشدهای است؛ مثلاً وجودمان پر از کینه، نفرت و خشم است و این احساسات منفی در خطوط تفکر ما نقش دارند.
ولی اگر برای کارهایم، اعمالم و برای انجام دادن تمام امورم، تفکر صحیحی داشته باشم، از این به بعد میتوانم در کارهایم تحمل بیشتری داشته باشم و هر کاری را بدون تفکر شروع نکنم. من در این وادی یاد گرفتم که به چه موضوعی باید فکر کنم، به چه چیزهایی نباید فکر کنم، و اینکه چگونه باید فکر کنم. آقای مهندس میفرمایند: "شو شود" فقط برای خداوند نیست؛ برای انسانها نیز هست؛ یعنی انسان میتواند با تفکر درست و انتخاب راه صحیح، به مرحلهی "شو شود" برسد؛ یعنی هر چیزی را که اراده کند، به آن دست یابد. این توانایی بهصورت بالقوه در وجود انسان نهاده شده؛ اما کسی میتواند برنده باشد که از این توانایی، درست استفاده کند. ما زمانی تفکر میکنیم که دارای خواسته باشیم. اگر خواستهای نداشته باشیم، تفکری هم صورت نمیگیرد. زمانی که چندین خواسته داشته باشیم و به آنها نرسیم، این خواستهها در آرشیو ذهن ما قرار میگیرند و پس از مدتی تبدیل به افکار میشوند. حال، برای موفق شدن و رسیدن به یک خواسته، باید خواستههایمان را همانگونه که استاد امین در سیدی ساختار درون میفرمایند: از یکدیگر تمیز دهیم، آنها را اولویتبندی کنیم و از برخی خواستههایمان بگذریم و آنها را رها کنیم.
همه انسانها برای هر کار یا عملی، نیازمند تفکر هستند و نیروهای القا، احیا و تحرک نیز در این مسیر مؤثرند. القاء؛ یعنی انتقال موضوع یا چیزی از یک چیز به چیز دیگر که نمونه بارز آن کمال همنشینی است. اگر تفکر، تفکری مثبت باشد، القای مثبت به ما کمک میکند و اگر منفی باشد، القای منفی صورت میگیرد. القا بهصورت متافیزیکی و ماورایی رخ میدهد. نیروی احیا؛ یعنی نیرویی که میسازد، زندگی و حیات میدهد و سازنده است. احیا از حی به معنی زنده شدن میآید. بدن انسان تا زمانی که زنده است، اگر شرایط لازم برای آن فراهم باشد، میتواند خود را بازسازی کند. نیروی تحرک، نیروی حرکت کردن است که در همه جا موجود است و میتواند ما را به حرکت وادارد.
این وادی به من یاد داد که چگونه فکر کنم؛ در مورد مسائل مادی، اینکه این پول را کجا خرج کنم و کجا خرج نکنم. استاد امین در سیدی تیروکمان نیز میفرمایند: من وقتی میخواهم به کسی پول بدهم، فکر و احساس نمیکنم که این پول مال من است، بلکه احساس میکنم این پول دست من است و اکنون میتوانم ببینم کجا استفاده کنم، کجا خرجش کنم که کاربرد بیشتری داشته باشد، کجا بیشتر خرج کنم، کجا کمتر و کجا نگه دارم؛ وقتی اینگونه به ماجرا نگاه میکنم، وقتی پول از حسابم میرود، ناراحت نمیشوم؛ و اگر آنگونه فکر نمیکردم، نمیتوانستم آن را انجام دهم.
آقای مهندس در سیدی چالش ۱ میفرمایند: بزرگترین چالش ما در ذهن ما؛ در تفکر، تصورات و خیالات ما است. اگر تصورات و تفکرات ما در گذشته باشد، گرفتار افسردگی میشویم. اگر تفکرات ما در آینده باشد، دچار اضطراب میشویم؛ اما اگر تفکرات و تصورات ما در حال باشد و در زمان حال زندگی کنیم، به آرامش در زندگی دست مییابیم. حال باید تلاش کنیم از گذشته درس بگیریم؛ برای آینده برنامهریزی کنیم و در لحظه حال زندگی کنیم. امیدوارم با اجرا کردن این وادی در زندگی، بتوانیم زندگی سرشار از آرامش، آسایش و تعادل داشته باشیم.



عکس: همسفر زهرا مرزبان خبری
تایپ و ویرایش: همسفر احترام دبیر لژیون سردار (لژیون اول)
ارسال: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد
- تعداد بازدید از این مطلب :
113