دررابطهبا وادی اول مصاحبهای را با راهنما همسفر افسون ترتیب دادهایم که در ادامه نظر شما را به آن جلب میکنیم.
لطفاً بهرسم کنگره خود را معرفی و بفرمایید که از چه زمان و از چه طریقی با کنگره آشنا شدید؟
سلام دوستان افسون هستم، همسفر. ابتدا از شما سپاسگزارم که مرا به این مصاحبه، دعوت کردید. قدردان زحمات شما هستم و برای همه شما عزیزان، آرزوی موفقیت دارم. من و مسافرم؛ مرتضی، توسط یکی از نزدیکان که در کنگره۶۰ به رهایی رسیده بودند با این ساختار الهی آشنا شدیم. آخرین آنتی ایکس مسافرم تریاک بود. دوازده ماه با راهنمایی راهنمایان مسافر مهدی و همسفر الهه به روش DST و با داروی OT سفر کردیم. رشته ورزشی مسافرم فوتبال و والیبال و رشته ورزشی خودم دارت و پینگپنگ است. امروز، نه سال و یازدهماه و یازده روز است که به لطف خدا از دام اعتیاد رها شدهایم.
نظر خود را دررابطهبا سیدی (اندیشه) که در آن به آیهای از سوره انشراح اشاره شده: «قلبت را گشادهدار تا جسمت از آسیبها رها شود» بفرمایید.
به لطف خداوند، مسافر من خیلی خوب و منظم سفر میکرد، به همین دلیل از ابتدای سفر، این امکان را داشتم که بتوانم بیشتر به خودم بپردازم. هنگام ورود به کنگره۶۰، سه ضلع مثلث نادانی را در خودم کشف کردم که ترس، ناامیدی و منیت، همراه با انواع خشم در من وجود داشت. از همان جلسه اول تا اکنون، موفق شدم که نقاط منفی را ذرهذره در خود کشف کرده و در جهت رفع آن حرکت و تلاش کنم. بی شک، نتیجه همه این تلاشها و حرکتها، آنگونه که دلخواه من است نبوده؛ اما شاید همه ما حلقههای متعددی از حیات را باید بگذرانیم تا بتوانیم در همه زمینهها، به درجه نفس مطمئنه برسیم و به مکانی برسیم که از آنجا انشعاب یافتهایم (ذات پاک باریتعالی). کنگره۶۰ همچون مادر، مسیر را به ما نشان داده و این اعتمادبهنفس را به ما میدهد تا شرایط زندگی خود را بهتر کنیم.
تجربه من در این زمینه این است که با آموزشهای کنگره۶۰ مرحلهبهمرحله، از وادی اول تا چهاردهم به این جا میرسیم که هر چقدر انسانهای اطراف خود را دوست داشته باشیم و بر اساس عشق و محبت با جهان پیرامون ارتباط برقرار کنیم؛ طبیعتاً حال بهتری خواهیم داشت. قبل از ورود به کنگره۶۰ با شنیدن یک حرف درشت و ناراحتکننده، روزهای متمادی ذهنم درگیر مسائل بیهوده میشد! در چنین وضعیتی، تصور میکردم که در حال تفکر هستم، درصورتیکه این حرکت سیال ذهن من بود که بیهدف، فقط بهمرور تصاویر ناراحتکننده (بی محلی یا اخم شخصی یا بیمحبتی از طرف شخصی که به او محبتها کرده بودم) مشغول میشد و بخش اعظم انرژی مرا به هدر میداد؛ زمانی را به یاد میآورم که بهخاطر یک حرف، روزهای پیدرپی بیاشتها و بیخواب میشدم! پس از آموختن وادی اول، تفاوت تفکر و افکار بیهوده را یاد گرفتم، سپس فهمیدم که چقدر مهم است که بدانیم به چه چیزهایی نباید فکر کنیم.
در ادامه با رسیدن به وادی چهاردهم، آموختم که هر چقدر بیشتر، دنیای پیرامون خود را دوست بدارم و بهدوراز خشم و کینه با آدمها و همه عناصر زندگی، طبیعت و حتی اشیا برخورد کنم؛ حال خودم بهتر میشود؛ زیرا ممکن است بهمرورزمان جسم انسان، تحتتأثیر یک حرف دچار بیماری شود! در سیدی اندیشه، آقای مهندس فرمودند: «دستاورد گشاده بودن قلب، رهایی اندیشه و سیر روح به مکانهای خاص است». اکنون که حال خوش امروز خود را با قبل مقایسه میکنم و میبینم دیگر پای من در خاطرات گذشته، گیر نمیکند و دیگر نگران آینده نیستم، خداوند را شکر میکنم و من میتوانم از گذشته، تجربه کسب کنم و از آنها برای رسیدن به اهدافم در آینده، بهرهمند شوم. امروز اگر دچار خشم شوم، به واسطه آموزشهای کنگره بسیار راحت بر آن خشم، غلبه میکنم و اجازه نمیدهم که چیزی من را از تعادل نسبی دور کند.
طبق سیدی (ساختار درون) تقویت ایمان، باعث ساختن دنیای درون و جلوگیری از آسیبهای بیرونی میشود. لطفاً نظر یا تجربه خود را در این زمینه بیان بفرمایید.
بزرگترین معجزه زندگی من با ورود به کنگره۶۰، این بود که خداوند را پیدا کردم و متوجه شدم دوستی دارم که همیشه در کنار من است، بهترینها را برای من میخواهد و به اشکال مختلف، مرا راهنمایی میکند. از ابتدای دوران نوجوانی، کتابهایی خواندم که خدا و هر چیز ماورایی را انکار میکرد؛ سالها به مطالعه این قبیل مطالب پرداختم و در ذهن خود به انسانهای باایمان میخندیدم. با ورود به کنگره۶۰ و پس از کسب آموزشهای صحیح و کاربردی، اینک خداوند را در لحظهلحظه زندگی احساس میکنم. امروز یاد گرفتهام که هر اندازه بیشتر به تزکیه و پالایش بپردازم، به آرامش بیشتری میرسم و همین امر باعث شد با آرامش بیشتر، بر زندگی خود مسلط شوم. من ایمان را حضور خدا در زندگیام تعریف میکنم. ایمان؛ پرداختن به ارزشها و دوری از ضد ارزشها است. کشف این حقیقت، مهمترین نقطه عطف زندگی من بود که قبل و بعد از آن، تفاوتهای حیرتانگیزی داشته و دارد.
آقای مهندس به سادهترین شکل، راه تزکیه و پالایش را به ما نشان دادند، روح و جن را تعریف کردند و گفتند: «روح ما را به سمت ارزشها و جن ما را بهطرف ضد ارزشها هدایت میکند»؛ حتی یک کودک خردسال نیز میتواند با این الگو بهدرستی یا نادرستی خواستههایش پی ببرد. تزکیه و پالایش باعث شد تا بااحساس امنیت، در مسیر زندگی راحتتر حرکت کنم. باتوجهبه تمثیلها و مدلهایی که کنگره۶۰ در اختیار ما گذاشته، امکان ندارد که درستی و نادرستی کاری، برای ما مبهم باشد؛ گاهی ما خودمان را گول میزنیم. هرچه به حضور دو راهنمای خیر و شر، بیشتر توجه کنیم، راحتتر میتوانیم در هر زمان، خود را محک بزنیم و سبکبارتر حرکت کنیم و به ارتقا برسیم.
باتوجهبه جایگاههای مختلفی که در آن خدمت نمودهاید، به نظر شما عمل به وادی اول چقدر در انجام بهتر خدمتها تأثیرگذار است؟
مسلماً عمل به وادی اول، نهتنها در انجام خدمتهای کنگره بلکه در همه عرصههای زندگی، مؤثر است. این وادی بهظاهر چند صفحه بیشتر نیست؛ اما تعیینکننده درست یا غلطبودن تمامی مسیرهای زندگی ما است. با کاربردیکردن این وادی، مشکلات ما را غافلگیر نمیکنند. در کنگره۶۰ معمولاً هر فرد به یکی از وادیها علاقه و توجه ویژه دارد، به عبارتی یک وادی را بیشتر از سایر وادیها لمس و حس کرده است. برای من، وادی اول، آن وادی خاص است؛ زیرا در این وادی یاد گرفتم که فکرنکردن به بعضی مطالب، اهمیت زیادی دارد تا قبل از آن، هیچوقت به اهمیت این موضوع فکر نکرده بودم و اگر این مطلب را یاد نگرفته بودم، شاید در خدمتهای خود دچار حاشیه میشدم.
زمانی که برای آزمون دوره خدمت ایجنتی شعبه وکیلی یزد به تهران رفته بودم، نگران بودم؛ چون تجربهای در این زمینه نداشتم. خانم کماندار که متوجه نگرانی من شدند، فرمودند: کافی است که به دو مطلب توجه کنی تا با آرامش و موفقیت این خدمت را به انجام برسانی، اول این که ایجنت هر شعبه، نقش ریشسفید جمع را بر عهده دارد و چنانچه فرد یا افرادی در شعبه دچار حاشیه شدند باتدبیر و مدیریت، مشکل را برطرف کن و اجازه نده که گسترده شود. دوم اینکه کار اجرایی به عهده مرزبانان است، تو فقط نظارت کن که همه امور بهدرستی، بانظم و دقت به انجام برسد. این رهنمودها کافی بود تا بدانم به چه چیزهایی فکر کنم و به چه چیزهایی فکر نکنم و در نهایت، آن دوره بدون کوچکترین مشکلی و با آرامش همه ما به پایان رسید.
همیشه سعی کردم در امور اصلی و مهم زندگی برای خودم، اهداف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت تعیین کنم؛ سپس بر اساس وادی اول با تفکر، نقشه راه ترسیم نمایم تا بهراحتی بتوانم حرکت کنم. در مورد خدمتهای کنگره۶۰، خدا را شکر با دانش و تدبیر آقای مهندس و دیدهبانان و دستیاران آنها، نقشه راه دقیق و کامل ترسیم شده تا اعضاء بهسادگی و بدون اعمال سلیقه شخصی خود، در چارچوب معین به نحو احسن خدمت کنند.
به نظر شما مشورت با افراد صالح و باتجربه، چه میزان در حل مسائل زندگی کمککننده است؟
شخصاً هر خدمتی که در کنگره انجام دادهام با نگاهکردن به الگوها یاد گرفتم که هر مسیر را چگونه طی کنم و این الگوها افراد مجربی بودند که قبل از من با موفقیت خدمتی را به انجام رسانده بودند. در بسیاری از مسائل زندگی شخصی، ما کلاس آموزشی نداریم؛ اما یاد گرفتهایم که با استفاده از تجربیات افراد صالح و باتجربه که مسیر را قبل از ما پیمودهاند میتوانیم به مجهولات آن مسئله پاسخ دهیم. برای مثال، در مورد درمان اعتیاد به روش DST، با شنیدن تجربههای دوستان در مشارکتهای کارگاههای آموزشی، پاسخ اکثر سؤالات خود را گرفتیم. به یاد میآورم روزهایی را که به دلیل انبوه مسائلی که با اعتیاد مسافرم بر سر زندگی ما آوار شده بود، در خیابانهای تهران قدم میزدم و گریه میکردم و با خودم میگفتم: ایکاش شخصی پیدا میشد که به من بگوید چه کاری درست و چه کاری غلط است. کنگره۶۰ نعمتی است که خداوند در مسیر زندگی ما قرار داد تا با اطمینان کامل، هرآنچه در زمینه اعتیاد، لازم داریم که بدانیم از زبان بزرگترین دانشمند این حوزه، بدون واسطه یاد بگیریم و بسیار شاکر هستم و برخورداری از این نعمت، هیچگاه برای من عادی نمیشود.
طبق وادی اول، چه زمانی سه نیروی القاء و احیاء و تحرک به یاری انسان میآید؟
بارها در زندگی خود تجربه کردم، زمانی که با تفکر صحيح، مسیر را برای خود ترسیم کنیم و ضمناً بدانیم که با حرکت راه نمایان میشود، در ادامه راه این نیروها به کمک ما میآیند. اگر من بنشینم و در جهت هدف خود حرکتی نکنم؛ حتی اگر الهام و القاء صورت پذیرد، متوجه آن نمیشوم؛ چون هر چیز در این جهان سازوکار مخصوص به خود را دارد.
کلام پایانی
کلام اول و آخر من، سپاسگزاری برای همه چیز و مخصوصاً برای حضور در کنگره و آموزشها از خداوند است. هر رویدادی در کنگره، اتفاقی مبارک است. این روزها به دلایلی دچار مشکلات ذهنی شده بودم که بخش زیادی از انرژی مرا میگرفت و با دعوت به این مصاحبه، دوباره به سراغ سیدی اندیشه رفتم و پاسخ تمام دغدغههای ذهنی خود را در این سیدی یافتم. اینها معجزههایی هستند که در زندگی ما جریان دارند و باید مراقب باشیم که نسبت به آنها بیتفاوت نشویم. در پایان از خداوند میخواهم که بضاعت مرا برای دریافت و درک این ساختار الهی بیشتر کند. مجدداً برای شما و همکارانتان، آرزوی موفقیت میکنم.
طراح سؤال و مصاحبهکننده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون دوم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
ارسال: راهنما همسفر افسون نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
172