English Version
This Site Is Available In English

من تفکر را آموزش گرفتم و باید به دیگران انتقال دهم

من تفکر را آموزش گرفتم و باید به دیگران انتقال دهم

هشتمین جلسه از دوره دوم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی خواف، با استادی مسافر عطا ، نگهبانی مسافر خلیل، دبیری مسافر محمد با دستور جلسه "وادی اول و تاثیر آن روی من" روز سه شنبه  19 فروردین ماه 1404 ساعت ۱۵ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد :
سلام دوستان عطا هستم مسافر...
خداوند را شاکر و سپاسگذارم که روزی بنده شد که در خدمت شما دوستان باشم خدمت کنم و آموزش بگیرم. از گروه مرزبانی و نگهبان جلسه سپاسگذارم که این فرصت رو در اختیار بنده قرار دادند. وادی اول با تفکر ساختارها آغاز میگردد و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می‌رود. اگر این جمله فکر و تفکر را بخواهیم به یکدیگر منتقل کنیم فکر را سیاه وسفید در نظر میگیریم و این فکر باید رنگ ولعاب بگیرد و تفکر رنگی است. من زمانی که مصرف کننده بودم در سیاهی بودم و فکر نمی‌کردم که چکار می‌کنم و به کدام قسمت از شهر وجودی خودم آسیب می‌زنم همه چیز برایم سیاه و سفید شده بود، فکر و تفکر از بین رفته بود اما زمانی که وارد کنگره شدم یاد گرفتم، تسلیم شدم و با خودم کنار آمدم که باید تفکر کنم ، باید آموزش پذیر باشم، با بدنتان ارتباط برقرار کنم، ساختاری که خودم خراب کردم در 10تا11 ماه بازسازی شود.  زمانی که شروع کردم به سی دی نوشتن و طبق آموزش‌هایی که گرفتم فهمیدم که خودم باعث تخریبش شدم. با وادی اول که آشنا شدم، شروع به تفکر کردم دیدم که می‌شود انسان با بدن خودش صحبت کند، با داروی خودش می‌تواند صحبت کند و بدن سازگار شود.

معلوم کند و به فعل برسد. باید آن علم را یاد بگیرم و بتوانم انتقال بدهم و اگر بخواهم واضح‌تر توضیح بدهم زمانی که ما آموزش پذیر می‌شویم و به تفکر درست می‌رسیم که بهتر از پیرامون و محیط اطرافمان را ببینیم، حس کنیم و از آن لذت ببریم. زمانی در تاریکی بودم و یک چارچوب خیلی کوچک برای خودم درست کرده بودم در حد یک قالیچه‌ای که مکان مصرفم بود. اما یاد گرفتم، آموزش گرفتم که چقدر پیرامون بزرگی دارم، چقدر می‌توانم از این آموزشی که گرفتم به بقیه هم انتقال بدهم که شاید بتوانم با این علم که در اختیارم قرار گرفته چند نفر را از تاریکی خارج کنم و مطمئنا باز هم نمی‌شود این حسابم را با کنگره صاف کرد. در گذشته افکارم به گونه‌ای بود که سریعا ناراحت می‌شدم کینه به دل می‌گرفتم چون خودم نبودم و یک فکر سیاه بود ولی امروز فهمیدم که این ترمز دستی را باید بکشم و باید این فرصت را به بقیه هم داد چون به خودم این فرصت داده شده است، زمانی که کسی را بخواهم قضاوت کنم به این فکر میکنم که دوست دارم در مورد خودم قضاوت شود و همیشه با خودم میگویم خدارا شکر که پا به کنگره گذاشتم و از آموزشهای جناب آقای مهندس بهره‌مند شدم ، و الان به علمی برسیم که خارج از کنگره هنوز نیست، خیلی‌ها هستند که هنوز با بیماری اعتیاد دارند دست و پنجه نرم می‌کنند، خیلی‌ها با روشهای مختلف ترک کردند اما حال خوشی ندارند، اما من الان دارم به راحتی میخوابم ، به راحتی بیدار می‌شوم، حال بسیار خوب دارم، با مشکلات روزمره با تفکر درست وارد عمل می‌شوم و با بدن قدرتمندی در حال حرکت هستم. امروز اگر برای مثال چکی بکشم برنامه‌اش را دارم و بدون تفکر آن کار را انجام نمیدهم، به دنبال نقشه‌ای نیستم که چطور پاس شود، قانون تفکر را دنبال می‌کنم که جای حساب قبل تاریخ مقرر آماده باشد . از اینکه به صحبتهای من گوش دادید از همه شما متشکرم.
عکاس : مسافر امیرحسین لژیون دوم
ارسال، ویرایش و تایپ : مسافر رضا لژیون اول
مرزبان کشیک: مسافر علیرضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .