نهمین جلسه از دوره سیوهفتم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی فردوسی مشهد با استادی راهنما همسفر مریم، نگهبانی همسفر تکتم و دبیری همسفر فریبا با دستور جلسه «وادی اول (با تفکر ساختارها آغاز میگردد؛ بدون تفکر آنچه هست رو به زوال میرود.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱۸ فروردینماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
اگر هر کدام از ما نتوانیم این وادی را درک کنیم و بیاموزیم، هرگز به وادی آخر که عشق و محبت است نخواهیم رسید. یعنی؛ من تا تفکر نکنم نمیتوانم به وادی دوم، سوم و همچنین به وادی آخر برسم و از عشق و محبت سخن بگویم. من امروز درحال نوشتن سیدی بودم که دیدم، چقدر این سیدی با این دستورجلسه مرتبط است و فکر میکردم چه بگویم، خیلی تکراری نباشد تا به اینجا رسیدم که واقعاً جای تفکر داشت، سیدیهای اخیر آقای مهندس واقعاً قشنگ هستند.
اولین سیدی که میخواهم درمورد آن صحبت کنم چالش است، آقای مهندس میگویند: هدفتان را در زندگی مشخص کنید و تفکر کنید که میخواهید چه کاری انجام دهید؟ واقعاً هدف ما از زندگی کردن چیست؟ نهتنها زندگی بلکه برای هر کاری چه هدفی داریم؟ مثلاً چرا به کنگره و به کلاس میروم؟ چرا میخواهم راهنما شوم و یا درس بخوانم؟ در هر جای دیگر زندگی باید فکر کنیم که میخواهیم چهکار کنیم؟ همینطور که در کتاب چهارده وادی نوشته شده است، ما باید ببینیم در کجای کار قرارگرفتهایم و هدف ما از رفتن و آمدنها چیست؟ فقط این نباشد که بیاییم و برویم که وقت خود را بگذرانیم، یا آمدن ما برای دورهمی و دوستی باشد؛ چون به هیج نتیجهای نخواهیم رسید زیرا کنگره اینقدر حساب و کتاب دارد که به جایی میرسیم که طرد میشویم و دیگر به کنگره نمیآییم. بزرگترین چالش ما خودمان هستیم، چیزی که درون من وجود دارد این ذهن من است و اینکه به چه فکر میکنم و تفکرات من به کدام سمت مثبت یا منفی جهت داده میشود، این خیلی مهم است. چون وادی اول به ما میگوید؛ به چه چیزهایی فکر کنیم و به چه چیزهایی فکر نکنیم، این مهم است که من به چه فکر میکنم و انرژی و زمان خود را صرف چه چیزهایی میکنم.
فکر کردن با تفکر بسیار متفاوت است، من در لژیون ویلیام به رهجوهای خود گفتم؛ شما میتوانید دائماً به همهچیز و در هر لحظه مشغول فکر کردن باشید، ولی تفکرکردن موضوعی دیگر است. مثلاً من میخواهم امروز یک کاری را انجام دهم و یا هدفی دارم که ابتدا درمورد آن تفکر میکنم که این تفکرات در من شکل میگیرد و در زندگی من تأثیر میگذارد. آقای مهندس در سیدی میگویند: اگر تفکرات ما در گذشته باشد، همیشه به قبل فکر کنیم، خودمان را به خاطر بلاهایی که در آن زمان بر سرمان آمده سرزنش کنیم و نبخشیم به مرور زمان دچار افسردگی میشویم.
کسانی هم هستند که در آینده زندگی میکنند؛ برای مثال من در حال حاضر از فردا و بعد خود خبر ندارم که آیا جلسه دیگر هستم و وقت میکنم به کنگره بیایم یا نه، در اینصورت نگران چه هستیم، برای چه دست و پا میزنیم و تلاش میکنیم؟ کسانی که در آینده زندگی میکنند دچار اضطراب و استرس میشوند؛ پس من باید ببینم الآن کجای کار قرار گرفتهام، میخواهم چه کاری انجام دهم و هدف من چیست؟ همین زمان حال را زندگی کنم و از آن لذت ببرم. قدرت مطلق را باور کنیم، تلاش و حرکت خود را داشته باشیم، به خداوند بسپاریم، نگران چیزی نباشیم و انرژی و وقتمان را صرف کارهای بیهوده نکنیم.
در یک سیدی آقای مهندس میگویند: صبر که میکنید، فکر نکنید که دارید تحمل میکنید. همچنین ایشان فرمودند؛ تلاش و زحمتی که میکشید باید طوری باشد که فشار سختی را هم در کنار آن متحمل باشید؛ یعنی خودمان را آماده هر چیزی کنیم تا اینکه بتوانیم به آن الماس تبدیل شویم. مثلاً من ۲۰ سال صبر و تحمل کردم.
نکته آخر و حسن ختام صحبتهایم را با سخنی از آقای مهندس به پایان میرسانم که میگویند: تمام افکار شما هستند که باعث میشوند اندیشهتان تغییر کند و تفکرات تبدیل به بیماری شود، درواقع شما هر چه بگویید و فکر کنید همان هستید. مثلاً اگر بگویید من بدبخت و بیچاره هستم و ندارم، نمیتوانم و از این قبیل کلمات منفی استفاده کنید، واقعاً همان میشوید؛ پس همیشه بگویید من میتوانم، خدا هم هست و با تلاشی که میکنم قطعاً هم باید بشود.
اهداء لوح تقدیر به اعضاء لژیون سردار

تایپیست: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نوزدهم) و همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون شانزدهم)
ویراستاری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر رؤیا (لژیون هشتم)
عکاس: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر رؤیا (لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی فردوسی مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
901