ششمین جلسه از دوره هشتاد و هفتم از کارگاههای آموزش عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی شادآباد به استادی دیدهبان محترم استاد امین و نگهبانی مسافر علیاصغر و دبیری مسافر علی با دستور جلسه «وادی چهاردهم، عشق» در روز شنبه 25 اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۴۵ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان امین هستم یک مسافر
خیلی خوشحالم که در نمایندگی کهن شادآباد هستم که اولین نمایندگی کنگره ۶۰ است. هنگام ورود به آشپزخانه سر زدم و پرسیدم چند عدد غذا درست کردید و گفتند ۸۰۰ عدد و گفتم که شادآباد همیشه همینطور عیالوار بوده و انشاءالله همیشه همینطور بماند. بهاندازه سه شعبه جماعت دارد و همسفران بسیار نیرومندی هم دارد. این همسفران کمکحال مسافران و خانواده هستند و امیدوارم که همسفران آقا هم رشد کند، مسافرانی که همسفر آقا در خانه دارند و نفری دارند که بیشتر از ۱۸ سال سن دارد یا پدری و برادری دارند به نمایندگی شادآباد بیاورند تا آموزش بگیرند و ما تجربه کردیم که هر چقدر آموزش بیشتر شد زندگی هم بهتر میشود. تنها چیزی که میتواند دنیا را درست کند آموزش است. این برای ما شکی ندارد که یکی از سه ضلع مثلث دانایی آموزش است که حتماً توسط استاد آموزش داده میشود. تفکر و تجربه خود شخص میتواند داشته باشد ولی آموزش فقط از طریق استاد امکانپذیر است. کاربری این ضلع از مثلث باعث میشود که انسانها به دانایی برسند و بر نیروهای تاریکی غلبه پیدا کنند. این دانش باید از خزانهاش بیاید و منتقل شود و تا داده نشود انسان نمیتواند از آن استفاده کند. بهعنوانمثال قضیه کرونا که یک قضیه سادهای بود ولی تمام دنیا درگیر آن بودند یا مسائل ساده دیگر که مدتهای زیادی دانشمندان زیادی روی آن کار میکنند، بیاستعداد هم نیستند و بهترین آموزشها را نزد بهترین اساتید فراگرفتهاند؛ ولی چرا به آن دانش دست پیدا نمیکنند؟ چون به آنها داده نمیشود، تا به شما پاس داده نشود نمیتوانی گل بزنی، باید توپ از سمت کسی داده شود تا شوت بزنی، یا گل میشود یا به اوت میرود بدون توپ فقط مفصلها از جایش در میرود!
اگر انسان به صور پنهان اعتقاد داشته باشد متوجه میشود که قضیه چیست. مثال آقای مهندس را میزنم در مورد وادی سیزدهم که میمون وقتی موز را از لای شکاف تنه درخت میخواهد بردارد و وقتی برمیدارد دستش را باز نمیکند که دستش به بیرون بیاید و در مرحله بالاتر ما نیز مانند همان میمون میمانیم. برای درک این موضوع باید روح یا آن استاد آموزش لازم را بدهد تا متوجه قضیه بشویم.
پس نقطه قوت ما این آموزشها میباشد که آقای مهندس طی سالهای بسیار با کشفیات و کتابهایی که از خود بهجای گذاشتند و گنج واقعی ما همینهاست. وقتی یک سی دی مینویسی یک راه درست برای استفاده از این گنج واقعی است. گوشدادن و خواندنش خوب است؛ ولی نوشتنش یک اثر مضاعفی دارد که با گوشدادن حاصل نمیشود.
گنج کنگره چیست؟ دانش کنگره و نیروهایی در کنگره که این گنج را به دست آوردهاند و این دانش را کسب کردند.
محبت وسیلهای است که به انسان اجازه میدهد تا از این گنج استفاده کند و از آن برخوردار شود. دانش مانند نور است؛ اما یک درخت برای اینکه بتواند از نور استفاده کند و عمل فتوسنتز را انجام دهد بایستی به آن آب بدهیم. آن نهال یا دانه را باید در بستر خاک قرار دهیم و آن آب و رطوبت را به آن برسانیم که همان محبت است. وقتی محبت به آن دانه رسید یواش یواش رشد میکند و جوانه میزند و از دل خاک بیرون میآید و وقتی برگهایش سبز شد آن وقت میتواند نور را کسب کند تا رشد کند و میوه بدهد؛ قبل از آن باید محبت یا رطوبت را دریافت کند. دانه نمیتواند نور را دریافت کند، اگر به دانه نور بتابانیم ممکن است از بین برود و پوک بشود. اگر رطوبت کافی نباشد درختی که زیر آفتاب است باعث سوختن آن درخت میشود. انسان هم همینطور است؛ ما در کنگره آن نور و دانش را داریم، کشفیات و جهانبینی و کتابها هستند؛ اما آن چیزی که باعث میشود از آن نور برخوردار شویم محبت یا رطوبت است. اگر محبت نباشد جهانبینی تبدیل به ابزار منفی میشود، فکر میکنی خیلی میفهمی و مطالب را شکافتهای ولی نمیتوانی با نزدیکانت ارتباط برقرار کنی.
ما به محبت خیلی نیازمندیم. انسان بامحبت جذب دانش میشود. وقتی محبت کم بشود دانش باعث نابودی انسان میشود. نور و محبت و خواسته درست باعث رشد انسان میشود. خواسته و نیت انسان بایستی باارزش باشد. چرا میخواهی راهنما بشوی؟ چرا میخواهی درمان شوی؟ چرا میخواهی ازدواج کنی؟ چرا میخواهی ماشین بگیری؟ آیا برای این است که به دیگران پز بدهی یا دنبال وسیلهای برای راحتی هستی؟ خواسته باید صیقل بخورد و به خلوص لازم برسد. اگر به خلوص لازم رسیدی آن وقت تبدیل به تخم باارزش میشوی که ارزش کاشته شدن دارد. ارزش مراقبت دارد، ارزش وقتگذاشتن دارد.
این سه مؤلفه را باید انسان به آن توجه کند. در کنگره دانش و محبت هست، محبت هم در کنگره هست هم درون ما ولی خواسته فقط درون ما هست، هر کسی فقط خودش از خواسته خودش خبر دارد. وقتی میخواهیم نهالی بکاریم به بچهها میگویم که بهترین نهال را انتخاب کنند. نهال ارزانتر ممکن است صرفه اقتصادی داشته باشد؛ ولی در نهایت میوه کمتر و بیکیفیتتری میدهد. خواسته انسان اگر خلوص نداشته باشد اینهمه سالی که وقت صرف آن میکنی و انرژی پایش میگذاری در نهایت محصول ناقص تحویلت میدهد. آیا ارزش دارد که انرژی و وقت پایش بگذاری؟ اصلاً اگر خواسته نامعقول به بار ننشیند بهتر است. خداوند کسانی را که دوست دارد اجازه نمیدهد خواستههای نامرغوب و ناخالصشان به بار بنشیند و سبز بشود. ولی کسی را که دوست ندارد اجازه میدهد تا سالهای سال درخت ناسالم را پرورش دهند و انرژی و وقتشان صرف امور باطل میشود. اما خداوند کسانی را که دوست دارد سالها نگهشان میدارد تا خواسته و بذرشان مرغوب شود.
زمانی ما نماز میخواندیم تا خواستههایمان برآورده شود؛ مثلاً نمرههایمان بالا شود؛ اما وقتی درسها را پاس میکردیم دوباره برمیگشتیم بهروز اول! خواستههایمان خلوص نداشت و برای برآوردهشدن حاجتمان بود.
وقتی خواسته مرغوب و خالص شود برای آرامش و تزکیه و پالایش نماز میخواند. اگر خواسته خالص شود میفهمد که پشت چراغقرمز ماندنها ارزشمند است.
من سال ۹۵ برای مصاحبه دکترا به ۱۰ جا رجوع کردم و در همهجا رد شدم. تنها جایی که مطمئن بودم قبول میشوم دانشگاه خودمان بود. آن روز چند جا کار داشتم و ابتدا مطمئن بودم که به دانشگاه میروم و جواب قبولی را میگیرم. با اطمینان رفتم و گفتم که جواب قبولی من را بدهید تا بروم و متصدی هرچه گشت گفت اسمت در لیست نیست. اگر کارد به من میزدی خونم در نمیآمد و بسیار ناراحت بودم. بعدها دانشگاه روزانه امتحان دادم و قبول شدم. در آنجا خواستهام خالص نبود و خودم هم حس کردم که قبولشدن در دکترا غروری در من ایجاد کرده بود و به خودم میگفتم ممکن است قبول نشوی!
خواستهها در درون ما شکل میگیرند و با پالایش و تزکیه به خلوص میرسند و تبدیل میشوند به تخم و دانه باارزش، آنگاه ارزش کاشته شدن پیدا میکنند، ارزش نور تابیده شدن و وقتگذاشتن و آب دادن را پیدا میکنند. دانش کنگره نور است و این جمعی که در آن هستیم و به ما افطاری میدهند و آشپزی میکنند، محبت است یا همان آب. تکتک اعضا از راهنما و مرزبان و ایجنت همه محبت هستند. خود حضور شخص در این مکان نوعی محبت است.
پس این سه مهم میتوانند به انسان کمک کنند. خواسته درست و معقول و خالص که میتواند بهترین نتایج را به ارمغان بیاورد.
کسی که محبت دارد میتواند و میداند که چگونه با انسانهای دیگر ارتباط برقرار کند. انسانها را حس کند و درک کند. سریع تا کسی به او حرفی زد کینه نگیرد و به او بر نخورد و به دنبال انتقام نباشد، این یعنی محبت.
در انتهای وادی چهاردهم فرازی هست که میگوید اگر تو دستت را دراز کنی و کینهای در آن نباشد میتوانی محبت را دریافت کنی. دریاها و کوهها محبتاند، اکسیژن کره زمین محبت است، آب رودخانهها و چشمهساران از محبت دریاهاست. اگر انسان از انرژیهای منفی درونش رها شود و آنها را کم کند میتواند از محبتی که در ذرهذره هستی و کائنات در جریان است بهرهمند شود و شاد بشود. وادی محبت وادی تئوری نیست، باید ببخشی، باید کینه و منیتت را درست کنی و اگر درست کردی به همان اندازه میتوانی محبت را احساس کنی. امیدوارم که همه ما بتوانیم در این موضوع توفیق داشته باشیم و از کارهای کوچک تمرین کنیم تا به محبتهای بزرگ دست پیدا کنیم.
خب امروز چهاردهمین سالگرد تولد علی رضوانی ایجنت محترم هست. علی انسان بسیار زحمتکش و خوشقول و دلسوزی هست. اخلاق خوب و نیکو و پسندیدهای دارد و خیلی هم تلاش کرد تا شادآباد بتواند صاحب زمین بشود، خواست قلبی من و تمام بچههای کنگره هم همین بود و خوشبختانه این اتفاق افتاد. علی خیلی پیگیر بود و تلاش کرد و درهرصورت انسان دوستداشتنی و خوبی است و من به او تبریک میگویم.
چهاردهمین سالگرد تولدش به وادی چهاردهم خورد و چهاردهم رمضان هم هست! علی جنسش خوب است! اینها همگی مبارک است و علی از بچههای خوب کنگره هست و وجودش نعمت است. امیدوارم به خواستههایش برسد و به خانوادهاش و تمامی اعضای کنگره تبریک میگویم.
از اینکه به صحبتهای من گوش دادید از تمامی شما متشکرم.
.jpeg)
آرزوی مسافر علی
آرزو میکنم که لژیون سردار در تمامی شعبات آنقدر فعال باشد که همه شعبهها بتوانند از خودشان صاحبخانه شوند.
سلام دوستان علی هستم یک مسافر
صمیمانه از استاد جهانبینی آقای امین دژاکام که زحمات بسیاری برای بنده کشیدند تشکر میکنم و از خانواده محترم آقای مهندس حسین دژاکام تشکر میکنم از راهنمای درمان اعتیادم آقای خدامی تشکر میکنم.
از تمامی دیدهبانان محترم کنگره ۶۰ و از تمام کسانی که در کنگره خدمت و تلاش میکنند صمیمانه تشکر میکنم، زحمات و خدمات شما عزیزان بوده که امروز من در این جایگاه هستم.
از راهنمای همسفرم خانم الهام تشکر میکنم.
از همسفر خوبم صمیمانه تشکر میکنم، که در دوران مصرف، برایشان اذیت و آزار بسیاری داشتهام. ولی همیشه با صبر و حوصله کنار من بودند و دلیل اینکه امروز در کنگره ۶۰ هستم و میتوانم خدمت کنم، به واسطه این است. ایشان من را همیشه حمایت و پشتیبانی میکند که من در کنگره حضور دارم .
از دخترم و پسرم تشکر میکنم و همه آنهایی که حمایت کردند تا من در این جایگاه باشم.
از میهمانان عزیز و جناب آقای خان تشکر میکنم که در جشن تولد من حضور دارند. از همکاران و دوستان عزیزم تشکر میکنم.
نکتهای که دوست دارم به شما عزیزان بگویم این است که تمام داشتههای امروز من از حضورم در کنگره ، آموزشهای کنگره و حضور در لژیون سردار است و امیدوارم تا زمانی که زنده هستم در کنگره باشم و در لژیون سردار عضو باشم. نکته مهم این است اگر لژیون سردار را حمایت کنیم یعنی قدر کنگره را میدانیم.
امیدوارم من و شما عزیزان قدر تک تک این صندلیها را که در اختیار ما گذاشته شده است را بدانیم وانسانهای بسیار خوشبختی هستیم که در کنگره حضور داریم وهمه چیز مهیا است تا ما آموزش بگیریم و همیشه قدردان خداوند، آقای مهندس و کنگره ۶۰ باشیم
و از این بابت خیلی خوشحالم که راهنمای خوبم امروز در کنار ما حضور دارند و در آخرین هفته سال تمامی دوستان عزیز دور هم جمع شدیم و این تولد زیبا را در کنار هم جشن میگیریم. خیلی ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر
این تولد زیبا را در راس به آقای مهندس ژاکام و استاد امین عزیز و خانواده دژاکام تبریک میگویم.
تشکر میکنم از آقای خدامی راهنمای مسافرم، از راهنمای خوب خودم خانم الهام که امروز در کنار بنده هستند تشکر میکنم و امیدوارم که کنگره ۶۰ جهانی بشود.

سلام دوستان الهام هستم همسفر
خیرمقدم عرض میکنم خدمت شما استاد امین و این تولد زیبا را به آقای مهندس و خانواده محترمتان تبریک میگویم و به آقای رضوانی و خانم زهرا تبریک میگویم و امیدوارم که انشاءالله امروز به هر خواستهای که دارند برسند.
امروز از صبح حس و حال خیلی عجیبی داشتم و در بدو ورودم به شعبه شادآباد خانم زهرا از من خواستند که بهعنوان راهنما در کنارشان قرار بگیرم و دلیل بیقراری امروزم را الان متوجه شدم و بسیار از این بابت خوشحال هستم و این باعث افتخار من هست. احساس میکنم این قشنگترین عیدی سال ۱۴۰۴ من هست که امروز دریافت کردم.
وادی چهاردهم قشنگترین و کاملترین وادی کنگره ۶۰ هست که تمام موجودات و انسانها به این دنیا آمدهاند تا به این وادی برسند. عشق و محبت رمز حرکت هستی است و زمانی که هر شخصی پا در این وادی بگذارد انسانیت را میتواند با تماموکمال درک کند. واقعاً آقای رضوانی و خانم زهرا مصداق بارز وادی چهاردهم هستند، مهر و محبت و دستهای بسیار بخشندهای دارند.
از سال ۹۱ که بنده وارد کنگره شدم یادم است که خانم زهرا همیشه بخشنده بودند. در سال ۹۱ خانم زهرا یک زمین به مبلغ ۱۲ میلیون تومان به کنگره ۶۰ اهدا کردند و برای من خیلی عجیب بود که یک شخص یک زمین به مبلغ ۱۲ میلیون تومان را به یک گروه مصرفکننده اهدا کند. اگر اشتباه نکنم الان آن زمین در شهر اصفهان تبدیل به شعبه ملاصدرا شده است. واقعاً ایشان را تحسین میکنم و الگوی واقعی برای بنده هستند .
همیشه در کنگره آقای رضوانی در مسائل مالی در خط مقدم هستند.
زمانی که لژیون سردار شکل گرفت آقای رضوانی جز اولین نفراتی بودند که در لژیون سردار عضو شدند. در بحث دنوری که آقای مهندس مطرح کردند آقای رضوانی جزو نفرات اولی بود که اقدام به خدمت دنوری کردند و الان هم جز نفرات اولی هستند که شال پهلوانی را از آقای مهندس دریافت کردهاند.
آقای رضوانی انسان مهربان خوب و بی حاشیهای هستند و خداوند تمام خوبیها را یک جا به آقای رضوانی هدیه داده است.
آقای رضوانی از طرف تمامی اعضای شادآباد از شما تشکر میکنیم که با تلاش و زحماتتان باعث دلگرمی ما هستید .از خداوند میخواهم که عمر باعزت و بابرکت به شما بدهد و هر کجا که هستید شما و همسرتان و بچههایتان زیر سایه خداوند سلامت باشید و همیشه لبتان خندان باشد. ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
.jpeg)



تنظیم و ارسال : مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
3074