در فرهنگ لغت برای کلمه عشق تعاریف متعددی وجود دارد؛ ولی بهطورکلی میتوان گفت عشق یعنی گوش فرادادن به ندای قلب و معجزهای که به ما انگیزه زیستن میدهد؛ همان معجزهای که درمانگر هر دردی است که ما انسانها پیوسته به دنبال آن هستیم. عشق همان ودیعه الهی در نزد انسان است. اگر عشق نبود آدمی بیهوده میزیست. تمام ادیان الهی بر مبنای عشق و محبت استوار هستند و همه میخواستند عشق و محبت را به ما انسانها تفهیم کنند. کلامالله 114 سوره دارد که با بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم آغاز میشود و در این کلام معانی بسیار عظیم و بزرگی نهفته است و باعظمت، مهربانی و بخشندگی خداوند آغاز میشود. وادی چهاردهم بهعنوان وادی پایانی نیز با عشق و محبت آغاز میشود و بر اهمیت عشق و محبت در تمام دورههای زندگی انسان میپردازد.
این وادی آخرین وادی است که درکنگره 60 مطرح میشود. قبل از این وادی ما سیزده وادی را طی میکنیم و آموزش میبینیم و درنهایت به وادی محبت میرسیم. حال اینکه چرا این وادی در قسمت آخر مطرحشده است خود یک مطلب مهم است؛ زیرا عشق و محبت بهعنوان اساس کار کنگره قرار دارد. وادی چهاردهم با این سر تیتر آغاز میشود «آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.» آقای مهندس این جمله را اینگونه معنی میکنند: «آنچه ارزشمند و قابلباور است، فقط محبت است و ظروف تهی نماد انسانهایی است که درونشان خالی از محبت است در حقیقت بدون محبت انسانها هیچ نیستند.» در ادامه اذعان میدارند که این سخن از جانب فردی است که در کل جهان هستی فرمانروایی میکند و کسی که این فرمانروای بزرگ را بشناسد، میتواند عمق این سخن را درک کند.
در اینجا جانشین اعلام میدارد که موضوع عشق و محبت بسیار عظیم است و نیاز به استمداد از خداوند دارد و سه نگهبان و روح این جلسه را همراهی میکنند و هر سه نگهبان خطابه خود را ارائه میدهند که در این مقاله خطابهها بهصورت تیتر بیان خواهد شد. خطابه اول اضداد توسط سردار، خطابه دوم امواج توسط عقاب سفید و درنهایت خطابه سوم زنجیره عشق است که توسط رعد ارائه میشود. این سه خطابه بسیار مهم و ارزشمند هستند. در ادامه این وادی استاد به تحلیل عشق میپردازد و عنوان میکند، عشق کلیدی است؛ برای جمعکردن هستی و کل موجودات به دور یکدیگر و ایجاد حیات؛ چراکه قدرت مطلق و تمام هستی بر مبنای عشق است و حیات بدون عشق، سکون و مرگ بیصدا است. امواج عشق در همهجا موج میزند، کافی است بدون کینه و نفرت دست دراز کنی تا در دستان تو قرار بگیرند. عشق هیچگاه ما را پس نمیزند؛ حتی اضداد را هم در آغوش میگیرد.

آقای مهندس در سیدی معرفت و در کتاب عشق، عشق را اینگونه میشکافند: «عشق مثلثی است با سه ضلع که اضلاع این مثلث شامل: سایهها، جاذبه و حس است. عشق تمام سایهها را چه در بعد مادی و چه در بعد معنوی در برمیگیرد بهاینعلت میگوییم، سایهها؛ چون هر چیزی هم صور آشکار دارد و هم صور پنهان و همهچیز در جهان هستی دارای جاذبه و دافعه است.» ما خواستههای خود را چه مثبت و چه منفی دنبال میکنیم و در عشق شناور میشویم و به دنبال جاذبهها هستیم؛ اما ضلع سوم حس است که میتوان گفت حس یک گیرنده است. اگر حس نبود هیچ ساختاری به وجود نمیآمد؛ بنابراین حس اولین نیرویی است که عقل، ایمان و عشق را به کار میاندازد و اگر حس نبود هیچ عشق و محبتی هم وجود نداشت.
عشق مراتب مختلفی دارد؛ مانند عشق مخلوق به مخلوق، عشق مخلوق به خالق و عشق خالق به مخلوق. در این سه نوع عشق، مخلوق عاشق تمام سایههاست؛ چون میداند سایهها توسط قدرت مطلق خلق شدهاند و این مرتبه زمانی اتفاق میافتد که انسان در مرحله بالایی از عشق، ایمان و عقل قرار بگیرد و انسان به مرحلهای میرسد که از جهان هستی شناخت، آگاهی و درک دیگری دارد و بهکل هستی خدمت میکند و میداند که پلهٔ رسیدن به خالق، عشق بلاعوض به مخلوقین است که در بالاترین مرتبه عشق قرار دارد. در این مرحله مخلوق جانبرکف خالق است و مانند خورشید است که برایش فرقی ندارد، بر گل بتابد یا بر خار، در اینجا هم مخلوق عاشق خالق است و هم خالق عاشق مخلوق، در این مرتبه نشانههای خالق در مخلوق متجلی میشود. در پایان میتوان گفت که عشق در انحصار هیچکسی نیست، عشق در کل هستی شناور و در حال تابیدن است و هرکسی بنا به ظرفیت خودش عشق را دریافت میکند.
منابع: سیدیهای وادی چهاردهم از بخش ۱ تا بخش ۴، سیدی معرفت و کتاب عشق
نویسنده: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم)
ارسال: همسفر فهیمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیهقی سبزوار
- تعداد بازدید از این مطلب :
412