از عشق چه بگویم، که عشق بهظاهر سوختن است؛ اما نه برای خاکستر شدن؛ بلکه برای تبدیلشدن به نور، برای رسیدن و غیره است. گاهی عشق یعنی پای بر روی گداختههای آتش راه رفتن. ولی هنگامیکه در وادی عشق قرار گرفتی، آتشهای گداخته را بسان گلبرگهای نرم و لطیف در زیر پای خودت احساس خواهی کرد؛ زیرا تو در اثر قدرت عشق، سوزندگی آتش را بهگونهای دیگر احساس خواهی کرد و آن را به جان، خریداری و این شعبده معمار بزرگ عشق است.
عشق آخرین مرحله محبت است. ابتدا در هر کاری باید راه و رسم و قوانین را بیاموزی در وادی عشق نیز راه و رسمی و قوانینی در مسلک عشق وجود دارد که اگر در سختترین و سنگدلترین انسانها نفوذ کند آن را نرم و رام میکند. به عبارتی اگر دستت را دراز کنی؛ عشق در دستان تو قرار میگیرد بهشرط آنکه دستانت خالی از نفرت، کینه و دورویی باشد. خالص بودن وجود انسان، ارزش عشقش را بینهایت میکند. این وادی به خداوند تعلق دارد؛ زیرا عشق جنون الهی است که بنیان بدن را ویران میسازد؛ یعنی زندان و قفس تن انسان را میشکافد و با معشوق مطلق، اتصال برقرار میکند و با معشوق به اتحاد میرسد و بین عشق، عاشق و معشوق وحدت ایجاد میشود.
خداوند رحمان و رحیم است و به رحیم و رحمان بودن خود بشارت داده است؛ زیرا خود عاشق و عشق است و عاشق است که میبخشد نه عاقل! عقل از عشق به وجود آمده است و عشق، علت همه علتهاست. برای به دست آوردن عشق به محبت نیاز داریم و برای محبت به معرفت، دانایی و آگاهی. در عشق گاهی انجام ندادن امری، عشق محسوب میشود. انجام ندادن کارهای ضد ارزشی عین محبت تلقی میشود؛ زیرا عاشق به امر معشوق است. وادی عشق تمثیل کسانی است که درکنگره خدمت میکنند و عشق باید در وجودش جاری باشد تا با تمام سختیها و گداختههای زندگی بتواند خدمت کند؛ بدون منت، مزد و توقع خدمت درکنگره یک عشق عظیمی بشمار میرود.
در وادی چهاردهم خطابه اضداد را خواندم متوجه شدم چه قدر در زندگی تأثیر دارد؛ برای اینکه ما همه زیباییها و خوبیها را بهواسطه ضد خودش میتوانیم، ببینیم، حس کنیم و بشناسیم. تاریکی بهواسطه نبود روشنایی مفهومی نداشت و بیماری با عافیت، سختی و آتش اعتیاد را با آرامش رهایی درک میکنیم. اضداد که روزی آنها را لعنت خدا میدانستم اکنون چیزی بهجز بیدار کردن انسان، درس دادن و نشان مسیر برای من نیست و نهایت عشق به اینگونه است.
خطابه امواج؛ روزهای اول ورودم به کنگره امواجی که درکنگره دریافت کردم، چنان تأثیرگذار بود که همیشه آرزو میکردم یکی از خدمتگزاران باشم و متوجه شدم قدرت این امواج، از امواج عشق و محبتی بود که بین اعضا وجود دارد، من هر چه با خلوص بیشتر به هرکسی انتقال دهم او نیز به من منتقل میکند و هر چه این امواج و بده بستانها افزایش یابد قدرت این امواج، بیشتر و وسیعتر میشود، حسهای مثبت و سازنده انتقال مییابد و همین حسها باعث میشود نهتنها انسانها و موجودات دیگر بلکه به درختان، گیاهان، دشت، کوهها و بهتمامی ذرات هستی احساس نزدیکی کنیم و برای آبادانی محيط اطرافمان قدم برداریم.
رسیدن به این عشق و محبت گمشده، در درون خویش کار سادهای نیست و به حرف و سخن نیست! رسیدن به این سطح از محبت و دنيايي زیبا در پشت کوه تزکیه، تصفیه و رسیدن به دانایی است. در خطابه سوم که از عشق صحبت شد متوجه شدم تمام هستی، جولانگاه عشق است و تمامی موجودات در عشق خالق غوطهور هستند و قدرت مطلق به عشق فرمان داد تا در ذرات و سایهها با حس در محدوده خودشان همنام شو به گرد هم جمع شوند و یکدیگر را جذب نمودند و مثلث عشق به وجود آمد و هستی را تشکیل داد. مثلث عشق که از سایهها، جاذبه و حس به وجود آمده است. سایهها باید چیزی وجود داشته باشد، تا عاشق و معشوق، مفهوم یابد.
قدرت جاذبه اگر باشد باید قدرت دافعه نیز وجود داشته باشد؛ اگر خوبی و مهربانی را جذب کنیم؛ قطعاً قهر و بدی را دفع میکنیم. و با مثال پنکه کاملاً در وادی مشخص گردید. حس، یک گیرنده است؛ البته به شکلهای مختلف در کل هستی و نیستی وجود دارد. اگر حس وجود نداشت، هیچ ساختاری به وجود نمیآمد؛ برای نمونه در موجودات و انسانها، بدون حس بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه چگونه میتوانستیم ساختار یک انسان را داشته و به حیات خودمان ادامه بدهیم؟
اگر گیاه حس نداشت چگونه میتوانست نور را دریافت کند؟ چگونه میتوانست سرما و گرما را تشخیص بدهد؟ همانطور که میدانیم کل هستی، ذرات هستی و آنچه در هستی وجود دارد از امواج به وجود آمده است. این حس است که قادر به جمعآوری اطلاعات و تطبیق خود با کل نظام هستی است. حس، یک گیرنده است؛ ولی اولین نیرویی هست که عقل، ایمان و عشق را به کار میاندازد.
همانطور که در وادی چهاردهم توضیح داده میشود ما حتی باید به جامدات نیز محبت داشته باشیم. حال محبت عام و خاص چیست؟ من اینگونه متوجه شدم که اکثر ماقبل از کنگره محبت خاص داشتیم؛ یعنی همهچیز را برای خودمان، خانواده و عزيزان خود میخواستیم؛ ولی در این سیستم توسط استاد دژاکام و راهنمایانمان به ما آموزش داده شد که ما هر چیزی که برای خودمان میخواهیم باید برای دیگران نیز بخواهیم.
منابع: کتاب عشق، وادی چهاردهم و سیدیهای وادی چهاردهم
نویسنده: راهنما همسفر فرشته (لژیون هشتم)
رابط خبری: همسفر مهتاب رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر آذر رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باباطاهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
79