English Version
This Site Is Available In English

اتفاقی که در کنگره ۶۰ باعث احترام می‌شود پذیرش است

اتفاقی که در کنگره ۶۰ باعث  احترام می‌شود پذیرش است

 اولین جلسه از دوره شانزدهم سری کارگاه‌های خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی بنیان به نگهبانی مسافر رضا، استادی اسیستنت محترم مسافر جواد و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه «نظم، انضباط و احترام در کنگره ۶۰» یکشنبه ۱۹ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز شد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان جواد هستم یک مسافر؛ از همه شما که امروز من را در جمع خود پذیرفتید متشکرم. ماه مبارک رمضان را تبریک می‌گویم؛ ان‌شاءالله که از برکات این ماه استفاده کنیم و برای همه ما مفید باشد. سال جدید هم پیشاپیش تبریک می‌گویم؛ ان‌شاءالله که توانسته باشیم سال ۱۴۰۳ برنامه‌هایی که داشتیم را انجام داده باشیم و برای سال ۱۴۰۴ برنامه‌ریزی کنیم. به خدمتگزاران شعبه، ایجنت محترم، مرزبانان، راهنمایان و مسئولین واحدها که زحمت می‌کشند خداقوت می‌گویم. همچنین به بچه‌های آشپزخانه، به سفر اولی‌ها و تازه‌واردان که چراغ این مکان را روشن نگه می‌دارند هم خوش آمد می‌گویم. ان‌شاءالله که موفق باشند. به نگهبان و دبیر هم که اولین جلسه‌شان است تبریک می‌گویم، ان‌شاءالله که دوره خوبی داشته باشند.
مقداری در مورد دستور جلسه صحبت کنیم و از مشارکت‌های شما استفاده کنیم. بلاتکلیفی چیز بدی است؛ یعنی شما وارد یک سیستمی می‌شوید، با یک شخصی مشارکت می‌کنید یا در خانواده و مراودات روزمره باید بدانید چگونه است؛ وقتی شخصی یک روز حال خوبی دارد و روز دیگر حال او دگرگون است؛ نمی‌توانید از رابطه نتیجه درستی بگیرید. در کنگره ۶۰ هر روز طبق روال عادی جلسات شروع می‌شود؛ شما میدانید شروع جلسه ساعت ۵ عصر است. فرض کنید شروع جلسات کنگره ۶۰ ساعت مشخصی نداشت؛ آن وقت هیچکس نمی توانست برنامه‌ریزی کند.
بلاتکلیفی در کارهایی که انجام می‌دهیم بسیار بد است؛ خیلی سخت است؛ زیرا آدم مستأصل می‌شود و نمی‌داند تکلیف او چیست؟ زمانی که همه‌چیز مشخص باشد، انسان بهتر می‌تواند تصمیم بگیرد. هر روز آفتاب از شرق طلوع و در غرب غروب می‌کند؛ ساعت رفت و آمد و حتی ساختن خانه در جهت طلوع و غروب خورشید مشخص است. چهارفصل سال به ترتیب؛ بهار، تابستان، پاییز و زمستان است و بر اساس آن کارهای خود را را انجام می‌دهیم؛ این یعنی نظم.
با کسی که نمی‌دانم چه برنامه‌ای دارد قاعدتاً نمی توانم کار و مراوده‌ای داشته باشم و به صورت طبیعی از او دور می‌شوم؛ همه ما این‌طور هستیم. وقتی یک نفر با ما مراوده‌ای دارد و نمی‌دانیم برنامه و خلق و خوی او چیست نمی توانیم برنامه‌ریزی کنیم.

نظم برای هر شخص یا سیستم باعث می‌شود که مخاطبین بیشتری به او رجوع کنند. اگر در کار من نظم نباشد مخاطبین و مشتری‌های من کم می‌شود؛ مفهوم آن خیلی ساده است.
جلسات کنگره ۶۰ ساعت ۵ شروع می‌شود و کارگاه آموزشی یک ساعت و نیم است؛ در زمان برگزاری کارگاه آموزشی، واحدهای مختلف تعطیل هستند؛ من هم رأس ساعت در جلسه می‌نشینم؛ یعنی من خودم را با آن نظم وفق می‌دهم و می‌توانیم با هم کنار بیاییم، با هم کار کنیم و برای هم سودآوری داشته باشیم؛ این‌گونه من انسانی منضبط می‌شوم. در سایه این نظم است که یک نفر می‌تواند به رهایی برسد و نتیجه‌ بگیرد.
به عنوان مثال در کشاورزی وقتی شما انضباط دارید، می‌دانید که در هرفصلی چه‌کاری را باید انجام دهید تا نهایت استفاده را از چهار فصل سال ببرید.
قسمت سوم دستور جلسه را به این شکل شرح می دهم؛ وقتی کسی وارد جلسه می‌شود با توجه به شخصیت فرد رفتار من با او متفاوت است می‌شود؛ به کارایی و یا آرامش و آسایشی که آن فرد می تواند ایجاد کند، بستگی دارد. اگر شخصی با این خصوصیات وارد شود؛ قاعدتاً رفتار من تغییر می‌کند و محترمانه برخورد می‌کنم و اتفاقی که باعث این احترام می‌شود پذیرش است. من پذیرفته‌ام که این فرد برای سلامتی، آرامش و آسایش، برای ثروت و یا برای هر چیزی که من به آن علاقه‌مند هستم، مفید است و به طور منطقی، انسان به آن‌چیزی که برای او مفید باشد گرایش دارد و محترمانه برخورد می‌کند؛ البته همه این ها به آگاهی و داشته‌ها و نداشته‌های هر شخص بستگی دارد که با خود تفکر کند چه چیزی برای او مفید و یا مضر است و این در انسان ها متفاوت است.

کسی که فکر می‌کند درخت برای او مفید است؛ رفتار محترمانه‌ای با درخت دارد؛ اگر فکر کند که مفید نیست، محترمانه رفتار نمی‌کند. همه این‌ها به شناخت و آگاهی من از خواسته‌ها، تعاریف و مخاطبان من بر می‌گردد که هرکدام جایگاهی دارند. جایگاه رهجو به نوعی و راهنما به صورت دیگری احترام دارد؛ به عنوان مثال: اگر یک رهجوی تازه‌وارد به من بگوید که چرا مدام لباس سفید می‌پوشید؛ چون می‌دانم آن تازه‌وارد شکوفه این سیستم است، محترم و مفید است و همه کارهایی که ما انجام می‌دهیم، برای ایشان است؛ محترمانه میگویم کمی صبر کن، در آینده در این مورد صحبت می‌کنیم و او را حفظ می‌کنم؛ اما اگر نگهبان کنگره ۶۰ بگویند: از فردا سیاه بپوشید می‌گویم چشم؛ یعنی احترام من به ایشان فقط کلمه چشم است. خیلی با هم تفاوت دارد؛ احترام یعنی اینکه بپذیرم پیرامون من اتفاقات چه حکمی دارد؛ این‌که هر اتفاقی چه موضوعیت و چه جایگاهی دارد و رفتار من باید مناسب با آن باشد.
اگر بدانم کارگاه آموزشی برای من مثل دارو مفید است، لژیون برای من مفید است، اگر بپذیرم مرزبان خدمتگزار است و اگر شان جایگاه‌ها را بدانم؛ آن‌موقع من هم با آنها محترمانه برخورد می‌کنم. حال تصور کنید اگر یک شخص، یک لژیون، یک سیستم یا یک نمایندگی نظم، انضباط و احترام داشته باشد؛ چه می‌شود؟ شما به بدن خود هر روز و در ساعت مشخص، سه وعده دارو می‌دهید؛ بدن سازگار می‌شود و کار خود را انجام می دهد؛ ولی اگر شما این کار را انجام ندهید و دارو نامنظم یا کم و زیاد به بدن برسد، نتیجه‌ای نخواهد داشت.
باید بدانم من نقطه ای در هستی هستم و باید نظم و انضباط خود را حفظ کنم؛ اگر بتوانم آموزش‌ها را کسب کنم و در زندگی خود و خانواده‌ام اجرایی کنم، نتایج خوبی حاصل می‌شود. تمام هستی نظم خاصی دارد و کنگره ۶۰ متد درمانی فوق‌العاده منظمی است.
جالب این‌که اگر در زندگی‌ام نظم داشته باشم؛ من می‌شوم محور و دیگران بایستی خود را با من منطبق کنند؛ مثلاً فرض کنید شما آرایشگر هستید و  شب‌ها ساعت ۹ می‌خواهید مغازه خود را ببندید؛ مشتری همان ساعت تماس می‌گیرد و شما به او می‌گویید: بیا! مشتری می‌داند که هر ساعتی تماس بگیرد، شما هستید، اول به سایر کارها رسیدگی می‌کند سپس نزد شما می آید؛ یعنی شما خود را با او وفق می‌دهید، نه او با شما. اگر مغازه را سر یک ساعت خاصی باز کنید و یک ساعت خاصی ببندید و کار خود را درست انجام بدهید، مشتری خودش را با شما وفق می‌دهد.
نظم و انضباط در کار و احترام به تمام عوامل پیرامون می‌تواند نتایج خیلی خوبی را برای ما به همراه داشته باشد. ممنونم که با سکوتتان به صحبت‌هایم گوش دادید.

مرزبان خبری: مسافر علیرضا
تصویربردار: مسافر حسن
نگارش: مسافر یاسر
ویرایش: مسافر نوید
ارسال خبر: مسافر وحید

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .