آقای مهندس در سیدی تاجر ۲ میفرمایند: «برای باورها ارزشی نیست». چیزی که ما همه فکر میکنیم برای باورها ارزش است و ما باور داریم، مثلاً فلان دین را داریم و باور داریم دروغگویی بد است و ... ؛ ولی خودمان این کار را انجام میدهیم. برای درک این مسئله مثلثی را درنظر میگیریم؛ یک ضلع آن باور، ساق مقابل انجام آن باور و ضلع پایین، قاعده مثلث ارزش میشود. ما اگر باور داشته باشیم؛ ولی عمل نکنیم ۲ تا ساق مثلث را نداریم و سطحی به وجود نمیآید. مثلاً ما میگوییم دروغگویی بد است؛ ولی دروغ میگوییم و جالب اینجاست که اینها برای دیگران بد است، برای ما بد نیست، مثلاً توهین برای دیگران بد است؛ درصورتیکه خودمان به دیگران توهین میکنیم و ... مشکل اکثر انسانها این است که موضوعی را باور دارند یا قادر نیستند انجام دهند یا نمیخواهند انجام بدهند؛ پس برای باور هیچ ارزشی نیست. تمام سختیهای بشر هم همین است که آن باوری که دارد را بتواند عمل کند.
آیا دوست ما چیزی را لازم دارد میتوانیم به او بدهیم، دستگیری کنیم یا نه؟ این مسئله بسیار مهم است؛ پس باورها زمانی ارزش پیدا میکند که این مثلث ما کامل شود و ساقهای آن بسته شود. ما گاهی در زندگی برمبنای احساساتمان تصمیماتی میگیریم، ولی منطقی نیست، گرفتار مشکلات متعددی میشویم و خودمان اسباب بدبختی خودمان را به وجود میآوریم، مثلاً ممکن است ما با شخصی چندین سال دوست و رفیق باشیم، ولی شراکت که بکنیم؛ اصلاً دوست و شریک خوبی نیست. رفیق خوب بودن با شریک خوب بودن با هم کاملاً متفاوت است شما ممکن است ۲۰ یا ۳۰ سال رفیق باشید، ولی اگر شراکت با هم انجام دهید اصلاً شریک خوبی با هم نباشید. اگر میخواهید دوست شما، دوست شما باشد و برای شما بماند در معامله و کار باهاش شریک نشوید یا اینکه در کارهایی که تخصص نداریم، وارد نشویم که باعث به وجود آمدن مشکل برای خودمان میشود.
آقای مهندس میفرمایند: «هنگامی که قرار است معاملهای انجام بدهید؛ حتماً آن را مکتوب بنویسید، حتی اگر خواهر و برادر هستید و همهچیز مشخص باشد». بهقول قدیمیها: «جنگ اول به از صلح آخر». این خود ما هستیم که برای خودمان مشکل بهعناوین و شکلهای مختلف درست میکنیم که اگر قبل از انجام کاری، تفکر کنیم میتوانیم مشکل به وجود نیاوریم. آقای مهندس میفرمایند: «از هیچ موضوعی ترس به خودتان راه ندهید کسی در صراط مستقیم باشد ترس به خودش راه نمیدهد». در زندگی داشتن استاد و راهنما بسیار تا بسیار مهم میباشد که ما را راهنمایی کند. گاهی در زندگی هدفی وجود نداشته، برنامهریزی خاصی نبوده و بچهها بدون برنامهریزی بزرگ شدند و این استاد و راهنما است که ما را هدایت میکند و راه درست را به ما نشان میدهد؛ پس داشتن استاد و مربی بسیار مهم است، زیرا اگر استاد نباشد انسانها خودشان را نابود میکنند. در کنگره هیچ اجباری وجود ندارد، چون شخص به میل خودش و داوطلبانه به کنگره میآید و اگر نخواست نمیآید، حتی برای کمکهای مالی هم اجباری نیست.
درمورد مادیات صحبت میکنند که در زندگی ما نقش بسیار بالایی دارد و یکی از پایههای اساسی زندگی ماست و ما همهچیزمان به مادیات بستگی دارد و اینکه از قدیم گفتهاند که پول چرک دست است، یک باور غلط است. قدرت روح و جسم باید میزان شود منظور از روح همان نفس میباشد جسم و روان، مثل سوار و سوارکار میباشد جسم همان اسب (سوار) و روان هم سوارکار است که اینها باید با هم میزان باشد؛ پس ما باید تحرک لازم را داشته باشیم که به نتیجه مطلوب برسیم. نیروهای منفی همیشه اطراف ما، جهت خاموش کردن ما فعال هستند؛ ولی اگر تحمل کنیم اینها فرو خواهند ریخت؛ پس نتیجه میگیریم: ۱ _ برای باورها ارزشی نیست. ۲ _ باوری که داریم؛ باید به عمل برسد که دارای ارزش بشود و این باورها میتواند هم مثبت و هم منفی باشد. ۳ _ معنویات و مادیات باید با هم هماهنگ باشند، زندگی ۲ چهره دارد: یکی معنویات و یکی هم مادیات و اینها هر کدام بهتنهایی ارزشی ندارد. ۴ _ تنها کسی که برای انسان مشکل درست میکند، خود انسان است؛ پس باید با تفکرات سالم و درست مشکلات را به حداقل برساند.
منبع: سیدی تاجر۲
نویسنده و تایپ: همسفر نگار رهجوی راهنما همسفر حمیرا (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر حمیرا (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه
- تعداد بازدید از این مطلب :
125