چند سال از ورودم به کنگره۶۰ میگذرد و در این مسیر پستی و بلندیهای زیادی را گذراندهام، بعد از ۱۷ ماه رهایی، مسافرم مجددا سفر خود را شروع کرده است، نمیدانم به درک واقعی و عشق کنگره رسیده است یا نه.
فقط با چشمهای خود میبینم، باتمام وجود رهایی صدها مسافر را حس میکنم که به حال خوش میرسند. چنان روح و جسمشان صیقل داده میشود که گویی هرگز مصرفکننده نبوده اند و دیدن تمام این لحظات برای من جای هزاران بار شکر دارد.
قبل از ورود به کنگره همیشه وجودم پر از درد، غم و بغض بود و هر روز به خود میگفتم؛ خداوندا چرا این همه بدبختی برای من؟ به خصوص درد و غم زندگی من زمانی به اوج خود رسید که مسافرم بعد مصرف تریاک و حشیش مصرف کننده قهار شیشه شده بود.
تمام زندگیام سرشار از ترس، دلهره و ناامیدی بود هر کس را میدیدم میگفت؛ شیشه درمان ندارد. مسافرم هر روز حالش بدتر میشد و زندگیمان نابسامانتر، تا اینکه مسیر کنگره۶۰ برای من، در عمق تاریکیها، روزنه امیدی شد و اکنون میدانم این امر بسیار عظیم نیاز به درمان دارد؛ چون مسافر من نه ۱ سال، ۵ سال، ۱۰ سال گرفتار اعتیاد نشده بود، بلکه سالهای سال اعتیاد، تمام وجودش را به نابودی کشیده بود.
نه خود راه بلد بود نه من راهحل منطقی سراغ داشتم و در واقع تمام راه حلهای غلط من و اطرافیانم او را به ویرانه میکشید، هر چه برای درمان یا ترک او تلاش میکردم؛ ناخواسته او را در ورطه اعتیاد غوطهورمیکردم. در حال حاضر مسافرم در حال سفر مجدد است.
امیدوارم اینبار با تمام وجود مسیر سبز و امن کنگره را درک کند و طعم شیرین رهایی راهم مسافرم و مسافرهای کنگره۶۰ تجربه کنند. از جناب مهندس و خانواده محترم ایشان بینهایت سپاسگزار هستم که با فراهم کردن این بستر باعث انفجار نور و روشنایی در وجودمان شدند.
نویسنده: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر بهجت (لژیون دوازدهم)
عکاس خبری: همسفر ملیکا رهجوی راهنما همسفر مهناز (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر اشرف (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابنسینا
- تعداد بازدید از این مطلب :
76