English Version
This Site Is Available In English

تقدیر نامه پیشین است

تقدیر نامه پیشین است

همه آن‌هایی که نام بردی خوبند و همه سلام دارند، خسته و دلتنگ نباش؛ زیرا وقت آن که رسید، نگاه اتفاق انجام می‌پذیرد. آدم وقتی به یکی می‌رسد، سراغ می‌گیرد؛ مثلاً حسین چطوره و شروع به احوالپرسی می‌کنیم.

زندگی ما بر مبنای سه محور استوار است. بعضی معتقد هستند که زندگی همش جبر است؛ بعضی گفتند زندگی اختیار است و بعضی گفتند نه اختیار است نه جبر؛ ولی در کنگره به این موضوع پاسخ داده شده است و حتی در مورد ا عتیاد و بعضی از بیماری‌ها.

در پاسخ اعتیاد، گفت: اعتیاد مسمومیت نیست، وابستگی نیست، اعتیاد یک جایگزین است. مسئله حل شد و ده‌ها هزار نفر درمان شدند. بعضی معتقدند؛  چون همه چیز تحت فرمان خداست؛ پس جبر است. ‌زندگی جبر است، اختیار است و فرمان الهی هم است.

تقدیر، نامه پیشین است. تقدیر یعنی چه؟ چیزی  کاشتی، مثلاً گندم کاشتی وقتی موقع برداشت شد گندم برداشت می کنید؛ اگر حنظل کاشتی، حنظل  برداشت می کنید؛ اگر به تلاش و کوشش خودمان ادامه بدهیم، بقیه‌ آن دیگر به عهده ما نیست. خواستن به عهده ما است؛ اگر توی گوش  کسی زدی، توی گوشت می‌زنند.

یک موقعی هرکاری می‌کنی، به هر دری می‌زنی بسته است؛ یه موقع اصلاً به در هم نزدی، در باز می‌شود و این بستگی به زمان فرمان دارد. یه موقعی مشکلی داریم، تقدیر هست باید صبر کنیم تا گشایش بشود. ازدواج ممکن است تقدیر باشد؛ باید وقت آن برسد؛ هرچیزی وقت و زمانی دارد و فرمان الهی هم در اختیار ما نیست باید صبر کنیم.

همه از آغاز خلقت تا خلقت دیگری در گردش و چرخش هستیم و چیزی که هست تبدیل انجام می‌پذیرد در این چرخش‌ها، تبدیل انجام می‌گیرد؛ یکی وجود حیات و لذت‌بردن از حیات است و مهم است در طبیعت مرتب تغییر، تبدیل و ترخیص است.

پایه و اساس حرکت جهان خلقت دائماً در حال تبدیل شدن است. مراحلی که ما طی می‌کنیم بودن حیات، خوردن یک چایی و لذت بردن، همه گوارا و ارزش است. تا تبدیل انجام نگیرد، تغییر اتفاق نمی‌افتد؛ انگور اگر بخواهد شراب شود؛ باید تغییراتی در آن به وجود بیاد تا ذره ذره شراب شود  یا انگور تبدیل به سرکه شود. برای تبدیل شدن، تغییرات حتماً لازم است.

تمام بزرگان و علما می‌خواهند یک انسان به هم ریخته را تبدیل به یک انسان خوب و مثبت کنند و تمام مکاتب آمده‌اند تا انسان نامتعادل را به انسان متعادل تبدیل کنند. ما برای تبدیل شدن، شرایط تبدیل، زمان تبدیل، عناصر تبدیل، هدف از تبدیل، دانش تبدیل و هر چیزی که بخواهیم تبدیل کنیم نیاز به یک سری پارامترهایی دارد. هر تبدیل برای خود مراحلی دارد؛ ما تابع آن هستیم یا می‌شویم و باز ادامه دارد. زبان‌ها و دیدن‌ها یکی می‌شود این محبت است که  تغییر و تبدیل را به وجود می‌آورد.

یک مثلثی که پایه محبت و معرفت است؛ یعنی محبت همین‌طوری ایجاد نمی‌شود و همین‌طوری انسانی نمی‌تواند بگوید من از حالا می‌خواهم محبت داشته باشم، عاشق باشم، من همه را می‌خواهم دوست داشته باشم؛ تو نمی‌توانی؛ مگر تو می‌توانی حیوانات، درختان و انسان‌ها را دوست داشته باشی؛ می‌توانی انتقام نگیری، دست تو نیست، کسی که درختان را دوست داشته باشد، درختان را قطع نمی‌کند؛ کسی که انسان‌ها را دوست دارد، نمی‌رود داروی سرطان را آب مقطر به آن بزند.

آن‌هایی که انسان‌ها را دوست دارند؛ نمی‌روند داروها را احتکار کنند؛ پس پایه و ریشه‌ دوست داشتن معرفت است و اگر دانش، تجربه و تفکر مثبت باشد، از آن محبت به‌وجود می‌آید و اگر این دانش منفی باشد از آن‌ نفرت به‌وجود می‌آید.

یا محبت است یا محبت نیست، نبودن محبت می‌شود، خنثی و معمولی است؛ یک  موقعی محبت نیست، نفرت به‌جای آن  هست. جایی که محبت است، دانش است و دانش منفی  یعنی یک کاری می‌کنی برای مردم مشکل ایجاد شود و تو مشکل را حل کنی، دانش مثبت می‌شود الهی و این برای ما مهم است.

چیزی که در روابط انسانی نقش دارد، محبت است. آنجایی که بین ما انسان‌ها محبت وجود داشته باشد، می‌شود سازنده، معلمی که به شاگردانش محبت دارد چه  شاگردهایی را پرورش می‌دهد و معلمی که به شاگردانش نفرت داشته باشد و کار خود را از روی اجبار انجام می‌دهد، او چه نقشی دارد؟

چیزی که در تمام تبدیلات انسانی نقش دارد، محبت است. پایه معرفت، شناخت و آگاهی است؛ پس ما کارهایی که در زندگی پایه‌ آن محبت است، در کنگره ارتقاء می‌دهیم؛ اگر ما دوست داشته باشیم با محبت باشیم؛ باید حتماً دانش داشته باشیم؛ حتماً باید به آن آگاهی رسیده باشیم؛ حتی بین اعضا خانواده، اگر پایه‌ آن محبت باشد، سازنده است.

آن نیروی الهی، آن جاذبه که همه را به هم نزدیک می‌کند، همان امواج مطبوع الهی و امواج عشق است؛ امواج محبت هم انسان‌ها را به هم نزدیک می‌کند. امروز و هر لحظه که می‌گذرد، آن تفکر و من و تو هم شکل دیگری که حکایت دارد، واقع پیدا می‌کند و این باارزش است.

زبان‌ها یکی می‌شود، دیدن‌ها یکی می‌شود؛ وقتی محبت بود، ارتباط بود، آن موقع حس می‌کنیم؛ اگر دردمندی دردی دارد، آن راحس کنیم و سعی کنیم که به آن کمک کنیم.

کسی را دشمن نمی‌بینی و همه دوست هستند. انسان طبیعتاً محبت و عشق را دوست دارد. جهان مملو از مطالبی است که قابل وصف نیست؛ جهانی که از بیرون نگاه می‌کنی، در مقابل جهان درون، توپی بیشتر نیست؛ کاری که تو می‌کنی درون انسان‌ها است.

ما شما را با خودتان آشنا می‌کنیم؛ آدرستان  را به خودتان می‌دهیم؛ وقتی خودشان را بشناسند از یک انسان به هم ریخته به یک انسان متعادل می‌رسند؛ ارزش خود را درک می‌کند و این امری خدادادی و طبیعی است.
اصل تکامل در خلقت وجود است و هر نوع مثل آب، آتش و آن‌چه در بین و تلفیقات آن است. حیات بدون مسائلی که خلق شده است، امکان ندارد. ما هرگز نیستیم؛ زیرا در همه عالم هستی، هستیم؛ اگرچه از چشم شما، ما نیست باشیم و با شما همواره حاضرهستیم.

نویسنده: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر اعظم (مسافر تغذیه سالم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه.ا دبیر سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .